eitaa logo
معاونت علمی حوزه علمیه خراسان
11.4هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
637 ویدیو
1.2هزار فایل
🏢 معاونت علمی حوزه علمیه خراسان 🏫 دفتر معاونت علمی حوزه علمیه خراسان: ☎️۰۵۱۳۲۰۰۸۴۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹کسبه و مردم نجف🔹 ✍🏻 آيت‌الله نصرالل‍ه شاه‌آبادی شهر نجف از نظر اخلاقی و اجتماعی فوق‌العاده بود. برای نمونه، کسبهٔ نجف چه عرب و چه عجم از نظر انصاف و مساعدت به مشتری بسیار خوب بودند. من جایی را ندیدم که به اندازهٔ نجف اشرف، به افراد نسیه بدهند. حتّی در تهران، کاسب محلّ خودمان با اینکه مرا کاملاً می‌شناخت و به دعای کمیل من خیلی علاقه‌مند بود و اگر شب جمعه‌ای دعای کمیل نمی‌خواندم، فردا اوّل کسی که اعتراض می‌کرد همین کاسب بود، با این همه اگر نسيهٔ ما زیاد می‌شد، از طریقی اعتراض خودش را می‌رساند. امّا در نجف این‌گونه نبود؛ همهٔ طلبه‌ها بدون اینکه نام و نشانی داشته باشند از مغازه‌دار نسیه می‌گرفتند. فقط گاهی اوقات، مغازه‌دار نام آنها را می‌پرسید تا در دفترش ثبت نماید. در خاطرم هست که آقای میرزا ابوالقاسم گرجی با آقای میرزا علی فلسفی هم‌کلاس و رفیق بودند. روزی در دفتر نسیهٔ آشیخ عبّاس بقّال دیدم که نوشته: شیخ عَرَقی، رفیق آقای فلسفی! از آشیخ عبّاس پرسیدم: این شیخ عرقی کیست؟ گفت: همین که با آقای فلسفی رفت. فهمیدم منظور آشیخ عبّاس، همان آقای گرجی است. چون سرش مو نداشت، و روی سرش عرق می‌نشست و از طرفی بقّال خجالت می‌کشید که اسم آقای گرجی را بپرسد، او را با این نام در دفتر ثبت کرده بود! این برنامه فقط مخصوص طلّاب نبود. بلکه کسبهٔ نجف نسبت به زوّار هم به همین شکل برخورد می‌کردند. به یاد دارم پسرخاله‌ام به نجف آمده بود. روزی از یکی از مغازه‌دارها جنس فراوانی خریده بود، ولی موقع محاسبه متوجّه شده بود که کتش را عوض کرده و پول همراهش نیست. وقتی به منزل ما برگشت، با تعجّب می‌گفت: این‌ها چه موجودات عجیبی هستند! من به قدر صد دینار جنس خریدم. ناگهان متوجّه شدم پول همراهم نیست. به فروشنده گفتم: عصر پولش را می‌آورم و جنس‌ها را می‌برم. او گفت: نه! ببر و عصر پولش را بیاور! هرچه به او اصرار کردم فایده‌ای نداشت. به او گفتم: آخر تو مرا نمی‌شناسی، شاید پولت را خوردم. گفت: برو بخور. تو زائر امیرالمؤمنین علیه السّلام هستی. آقا امیرالمؤمنين علیه السّلام هست، من از ایشان می‌گیرم. نمونهٔ دیگر، اجاره منزل بود. یکی از ویژگی‌های نجفی‌ها این بود که اگر کسی مغازه یا منزلی را اجاره می‌کرد، مادامی که در آن بود، ولو ده یا پانزده سال طول می‌کشید، یک قران اجاره‌بها افزایش پیدا نمی‌کرد. افزایش اجاره‌بها تنها پس از تخلیه و اجاره به شخص دیگر صورت می‌گرفت. در سامرّا نیز چنین برنامه‌ای بود. سنّی‌های آنجا در نسیه دادن و قرض دادن نیز این رسم را داشتند و غیر از نجف و سامرّا در جای دیگر چنین برنامه‌ای ندیدم. به هر حال، این رسم خوب مردم نجف بسیار راه‌گشا بود. اگر بگویم در طول بیست سال اقامت در نجف، فقط با قرض و نسیه زندگی کردم، اغراق نکرده‌ام. نکتهٔ مهم در این نسیه‌ها این بود که بی‌منّت بود. به یاد دارم روزی برای خرید شکر به عطّاری رفتم و مدّتی معطّل شدم. با ناراحتی به صاحب مغازه گفتم: مثل اینکه نسیه‌خورها باید معطّل شوند! و رفتم. وقتی سرش خلوت شد، برگشتم. صاحب مغازه با رخساری برافروخته گفت: این چه حرفی بود که به من گفتی؟ به همین امیرالمؤمنین قسم، اگر سر مرا بخواهی به تو می‌دهم. این حرف‌ها چیست؟ همهٔ زندگی من مال توست. به او گفتم: من به شوخی و مزاح این را گفتم. او گفت: دیگر از این شوخی‌ها نکن. 📚 حدیث نصر، ص۳۴۶ - ۳۴۸ •┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈• 📚کانال رسمی معاونت آموزش حوزه علمیه خراسان: ╔═📚📒════╗ @howzehamozesh ╚════📖🔖═╝