چهل حدیث نورانی از امام باقر(ع) | پایگاه خبری رسمی بلاغ
https://www.balagh.ir/content/4504
این مدل رئیس جمهورفقط توعالم رویامون بود🙄 قول رئیسی به یک مادر برای تأمین جهیزیه: شما عروسش کن جهازش با من!👏👏
🔺يا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفآءٌ
💠استاد معزز حوزه علمیه هراتی حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمد داوری زیدعزه
چند روزی است که به علت کسالت بستری هستند، از اساتید، طلاب و عموم روحانیون درخواست داریم برای شفای کامل و عاجل ایشان دعا کنند ، امید که به دعای شما عزیزان و باعنایت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء و با توسل به ذیل انوار مقدس آل الله خصوصا اباعبدالله الحسین (علیهم السلام) عافیت کامل پیدا کنند .
لطفا سوره مبارکه حمد را جهت استشفاء قرائت فرمایید
کادر و اساتید طلاب مدرسه هراتی
این متن جالبه
بخونین
👇👇👇👇👇👇👇👇
هر وقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، میگفت
چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی؟ 🤔
آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه!😔
اطاقم که بهم ریخته بود میگفت: تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه..🙄
حتی درزمان بیماریش نیز تذکر میداد
مدام حرفهای تکراری وعذابآور،
تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ چون میبایست در شرکت بزرگی برای کار، مصاحبه بدم.
با خود گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو، ترک میکنم.
صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بِهم پول داد و با لبخند گفت: فرزندم!😍
۱-مُرَتب و منظم باش؛
۲-همیشه خیرخواه دیگران باش
۳-مثبت اندیش باش؛
۴-خودت رو باور داشته باش؛
تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه!😔
با سرعت به شرکت رویاییام رفتم، به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود!
به محض ورود، دیدم اشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله..
اومدم تو راهرو، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که میگفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سر جاش محکم کردم تا نیوفته!
از کنار باغچه رد میشدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..
پلهها را بالا میرفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد، لذا اونا رو خاموش کردم!
به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه
چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربیشون تعریف میکردن!
عجیب بود؛ هر کسی که میرفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون!
با خودم گفتم: اینا با این دَک و پوزشون رد شدن، مگر ممکنه من قبول بشم؟ عُمراً!!
بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن!
باز یاد پند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم🍃🌺
*اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد*
توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن.
وارد اتاق مصاحبه شدم، دیدم۳نفر نشستن و به من نگاه میکنند😳
یکیشون گفت: کِی میخواهی کارتو شروع کنی؟
لحظهای فکر کردم، داره مسخرهم میکنه
یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش!
پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم:
ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آمادهام
یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!!
باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید؟!
گفت: چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود.
با دوربین مداربسته دیدیم، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا، نقصها رو اصلاح کنی..
در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار، مصاحبه، شغل و..
هیچ چیز جز صورت پدرم را ندیدم، کسی که ظاهرش سختگیر، اما درونش پر از محبت بود و آینده نگری..
عزیزانم!
در ماوراء نصایح و توبیخهای مادرها و پدرها، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن را خواهید فهمید...
اما شاید دیگر آنها در کنار ما نباشند....
میگن قدیما حیاطها درب نداشت
اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود...
میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟
چرا اينقدر شاد بودن؟
چرا اينقدر احساس تنهايی نمیكردند؟
چرا زندگیها بركت داشت؟
چون دنبال عملکردن بودند. فقط یک کلام میگفتند:
خدایا به دادههایت شکر.
میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره
موقعی که غذا میپختند، میگفتند بو بلند شده، همسایه میلش میکشه
ببریم اونا هم بخورن.
موقعی که یکی مریض میشد میرفتن
خونه طرف ظرفاشو میشستن جارو میزدن، غذاشو میپختن که بچههایشغصه نخورن
اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.
به بچه عیدی میدادند، میگفتن دلشون شاد میشه
به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه
از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره...
خدایا قلب ما را جلا بده که خودمان را اصلاحکنیم.....
مهربان باشیم
محبت کنیم بیمنت...
🍃🍃🍃🍃
☑ به شایعات توجه نکید؛ هر دو دوز واکسن را زده ام
🔸 حجت الاسلام مومنی در واکنش به شایعاتی مبنی بر حمایت وی از تجمع علیه واکسیناسیون اجباری گفت: امر مقام معظم رهبری در همه امور نصب العین ماست و بنده نیز هر ۲ دوز واکسن را دریافت کرده ام.
🔸وی خبر منتسب به خود در خصوص دعوت از مردم و روحانیون برای شرکت در یک تجمع علیه بستن مسیر اربعین و واکسیناسیون اجباری را که در فضای مجازی منتشر شده را تکذیب کرد و افزود: پیجی که در فضای مجازی این مطالب را منتشر کرده به هیچ وجه منصوب بنده نیست.
--------------
☑️اولین نفر از قم با خبر شوید
اخبارموثق |جذاب |فوری قـم👇
💢
http://eitaa.com/joinchat/1031798786C1a8f8517c9
قدرت شیعه را دست کم نگیرید
۱-
عبدالعزیز پادشاه سعودی
گفته بود سوریه تا زمانی که شیعیانش باشند احتیاجی به کسی ندارد چون شیعیانش مردمی باثبات هستند.
۲-
فیدل کاسترو گفت
فرانسویها مردمی احمق هستند زیرا به کشوری حمله کردهاند که مردمش شیعه هستند. آنان ازجنگخسته نمیشوند و ضعفی از خود نشان نمیدهند .
۳- صدام گفته بود که :
«هر کجا خون شیعهای ریخته شود، درکنار آن مجاهدی متولدمیشود »*
۴-
کسینجر سیاستمدار آمریکا
گفته است که: شجاع تر و شایسته تر از مردان شیعه نه یافت شده و نه یافت میشود
۵-
حجاج گفته بودکه :
نه مقاومت و صبر شیعه شما را مغرور کند و نه قدرت آنان را دست کم بگیرید.
اگرشیعه تصمیم بگیرد کسی را کمک کند تا تاج پیروزی بر سرش نگذارد رهایش نخواهد کرد .
از سه خصلت شیعه بشدت بترسید:
الف - از زنانشان که اگر با چشم بد نگاهشان کنی مثل شیر تو را پاره پاره میکنند.
ب - از دست اندازی به سرزمینشان که حتی کوهها و صخرههایشان باشما نبرد خواهند کرد .
ج - از دینداری آنان بترسید و متعرض دینشان نشوید که دنیا را روی سرتان میسوزانند.
6 -
فوکویاما فیلسوف ژاپنی گفته است که
شیعه با دو بال گذشته و آینده پروازمیکند بال گذشته شهادت امام حسین علیهالسلام که ریشه در کربلا دارد
و بال آینده او انتظار مهدی عجاللهاست که در جهان، انقلاب خواهد کرد
به امید چنین روزی و سلامتی مولا آغاز حکومت امام زمان(عج).🤲🤲🤲
هواپیمای جاسوسی آمریکا که بیشترین ارتفاع پرواز را در بین هواپیماها دارد بطوریکه خلبانان آن از کلاه فضانوردی استفاده می کنند.بازهم درتور رادار سپاه گیرافتادند