#کاظم علیه سلام ازحضرت اجازه خواستندبرای #تجدید _فراش ،
حضرت باناراحتی فرمودند:👇
《مگرتو #همسر نداری که به فکر #همسر_دوم افتادی ؟
کاری نکنید که #زنانتان مارا به بدی یاد کنند؟؟ 》
🔻چیه میخوای راه رسول الله روبری؟ جنابعالی تمام دستورات حضرت و اجرا کردی، حالا #فقط مونده این یک کار؟؟
اصلا رفتی #مطالعه کنی ببینی فلسفه ی ازدواج های پیامبرت چی بوده؟
خبرداشتی یکی اززنان حضرت انقدر #زشت وچاق بوده که بخاطر چاقیش باحجاب هم بیرون میرفته شناخته میشده؟
میدونستی یکی دیگه اززنانشون انقدرپیربود که خودش اعتراض کرد که آقا من زنی #پیرهستم باچند #یتیم ! من جز #زحمت برای شما چیزی ندارم ؟
باقی عباداتت تموم شد که رفتی سراغ صیغه یابی ؟؟
ومشتری کانالهای پلیدی شدی که یک عکس #قرآن میزارن پروفایل و بنام #صیغه، ناموس شیعه رو بباد میدن ؟
اصلا فکر کردی که شاید یکی از این #دخترانی که شما #گرمی_بازار _فسادشون شدید ، #ناموس خودشما باشند؟
ازمریخ که نیومدن ؟؟ ناموس من وشما هستند!!
اصلا به این فکر کردی که یکی ازدلایل مهم #خیانتهایی که بین #زنان ، جاافتاده ودائما درحال پیشرفت هست ، خیانتکار بودن ِهمسرانشونه؟؟؟؟؟
اصلا فکرکردی درخانواده هایی که #پدر درپی #هوسرانی و #مادر درپی #انتقام 🔻 ازاین هوسرانی به #خطا میره، چه #آینده ای درانتظار #فرزندانشونه ؟؟
میتونی برای ساعتی #خوشی پاسخگوی این همه تباهی باشی ؟؟
اصلا فکر کردی که بخاطرآمار بالای #طلاق هرروز هراس بیشتری از #ازدواج دردلها قرارمیگیره و نسل #ایرانی و #شیعه داره روبه نابودی میره وشمادر تمام این ظلم ها سهیم هستی ؟
آیا قادرهستی دردادگاه #عدل الهی پاسخ بدی؟.
♦️وشما ای #خانمی که #چادربه سر ، گرمی محافل #مذهبی شدی !
میدونی اگر در اشاعه ی #طلاق ، نقش داشته باشی بویژه درجایگاه #مادر یا #خواهر_شوهر،خودت هم بکُشی ، حضرت زهرا حتی یک #نگاه هم به تو نخواهند کرد؟؟نه دردنیا نه درآخرت ؟؟؟؟؟؟
هیچ به این فکرکردی که آتش فتنه ای که دریک خانواده #روشن کردی بزودی #دامن خودت روخواهد گرفت ؟؟
آهای خانم یا آقایی که #نمازهات ترک نمیشه و قدرت ِ حل #اختلاف بین دوجوان و داشتی و درمقابل ِ #ظلم _سکوت کردی و اجازه دادی زندگی ای تباه بشه و جامعه به این وضع آشفته برسه !!
هیچ شنیدی خدا #عابدی و دربنی اسراییل، ازخودش #راند بدلیل اینکه وقتی به نماز ایستاده بود و بچه ها پرهای #خروسی و زنده زنده کندند ،
او سکوت کردو به #عبادت_جاهلانه اش ادامه داد!!
میتونی جواب #سکوتت روبدی که سبب ادامه ی ظلم ونابودی ِ یک زندگی که نه! بلکه نابودی صدها زندگی شده ؟؟
حواسمون هست که رسول اکرم همه ی مارو #مسئوول دونستند؟
اصلا دقت کردیم که بالای هشتاد درصد از #مرگها، داره برسر #جوونهای رشید و رعنا میاد؟؟؟؟؟؟
آیا این عذاب نیست ؟؟آیا نشنیدیم که حضرت رسول صلوات اله علیه " ۱۴ قرن پیش فرمودند:
♦️یکی از بلاهای آخرزمان بخاطر زیادی گناه #مرگ جوانانشونه ؟؟
آیا طاقت این بلاهاروداریم که انقدر بیرحمانه ظلم میکنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا مشکل ما فقط مسئولین بی عرضه وبیشرافت و طماعه
یانه ! هریک ازما بگونه ای در نابسامان کردن اوضاع ، نقش داریم ؟؟
🔰 لطفا نشربدید شاید چشمی ازاین خواب گران بیدارشد..
[1/19, 7:29 AM] Mohsen: 🚩بسم رب الشهدا و الصدیقین
*خیلی جالب و قشنگ است بخوانید*
من قاسم هستم، قاسم سلیمانی( ادا کردن قرض پدر)
پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم. با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کر