«دستان مهربان»
آهسته دستانی مهربان بر سرمان کشیده می شود این روزها،
بیدار می کند پدرانه یک یک ما را،
هوای اردیبهشت گرچه خواب را به سرمستی پیوند می دهد،
ولی بوی شکوفه های سیب تگرگ زده در ارتفاعات تبریز،
طلوع آفتاب را برای چشمان خواب زده به ارمغان آورد.
برای آنها که غمی بالاتر از نان نداشتند بار دیگر تکرار شد هیچ کس از گرسنگی نمرده.
ولی اگر محبت و عشق و همدلی در پناه معماری مخوف شهر آرام بگیرد، کنار هم ولی بی هم می میریم.
دقت کردی!گاهی هیچ صدایی ما را از خواب بیدار نمی کند!
دقیقا همان جا، شهدا زبان شهادت گشوده و پرواز می کنند،پروازت می دهند.
آنها رسولان گمنامی هستند که در ظلمت ها و غفلت هایی که ما را احاطه کرده به مقام بعثت می رسند و به دم مسیحایی خویش معبری به سوی اندیشه ی توحیدی می گشایند بلکه تا تماشای خدا روانه شویم.
هر پیامبری زبان خاص خود را دارد و لسان شهدا از خودگذشتگی است، خودگذشتگی زبان مشترک همه فطرت های اصیل و سلیم در قلمرو دنیا است. شهدا راست قامتان عاشقانه های الهی اند.
تقدیم به رسولانی که برای سوزاندن فاصله مخلوق از خالق تا ارتفاعات صعب العبور یا رفیق من لا رفیق له را آتش گرفته ، پر و بال سوختند.
#دلنوشته
#شهید_جمهور #زهرا_اردبیلی #مدرسه_علمیه_ریحانه_الرسول_سلام_الله_علیها