eitaa logo
حوزه هنری انقلاب اسلامی
3.5هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
7 فایل
حوزه هنری انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ نگران مردم بودند . با وجود حجم بالای برنامه ها اصلاً در چهره ایشان آثار خستگی نبود. از نظر انرژی بسیار فوق العاده بودند. در هر فرصتی در مورد مسائل مردم از من سوال می کردند.حتی برای پنج دقیقه هم حاضر نبودند مردم در گرما و مشقت باشند. در گفتار و رفتار به عینه می دیدم که ذهن شان درگیر مردم و بر لبهایشان ذکر خدا جاری بود. در دو روز سفر ایشان به هرمزگان وعده های نماز را سریع می خواندیم و ایشان تعقیبات را در طول مسیر انجام می دادند. گاهی در بین راه در سکوت و فکر بودند و  قطره های اشک روی گونه هایشان جاری بود... راوی: حجت الاسلام والمسلمین محمد عبادی زاده نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه بندرعباس روایتگر: اعظم پشت مشهدی 🆔 @hozehonari_ir
▪️ دو هفته پیش برای جلسه ای خدمت رئیس جمهور عزیز رسیده بودیم. دوستان گفتند آقای رئیسی با شما کار دارد. وقتی خدمت ایشان رسیدم تعدادی از استانداران دور ایشان حلقه زده بودند. ایشان تا مرا دید گفت : «آقای دوستی ، غالب دفعاتی که خدمت حضرت آقا می رسم سراغ جزیره هرمز رو از من می گیرند. هر کاری می توانی برای اونجا انجام بده. در سفر قبلی توفیق نداشتیم خدمت مردم هرمز برسیم. سلام مرا به مردم هرمز و بشاگرد برسانید... راوی: مهندس مهدی دوستی استاندار هرمزگان روایتگر: اعظم پشت مشهدی 🆔 @hozehonari_ir
▪️ دارم اطراف انبوه جمعیت می‌چرخم. مداح داره می‌خونه: عزا عزاست امروز روز عزاست امروز خامنه‌ایِ رهبر صاحب‌عزاست امروز از کنار چند مرد می‌‌گذرم که دارن یواش و سینه‌زنان می‌گن: همه‌مون صاحب‌عزاییم... راوی: رحمت‌الله رسولی‌مقدم کاری از حوزه‌هنری استان کهگیلویه‌وبویراحمد 🆔 @hozehonari_ir
▪️ روز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها بود. ساعت شش صبح سوار تاکسی شدم که بیایم به سمت منزل مادرم از تقاطع روبه روی ساختمان ناشران، پلیس خیابان را بسته بود. قرار بود ساعت ده صبح مراسم استقبال از رئیس جمهور باشد به سمت حرم مطهر. راننده آقای رئیسی را دوست داشت اما اعصابش خرد شده بود. می گفت خب چرا باید روز به این شلوغی از اول صبح خیابان ها را ببندند؟ خب همین مراسم را می گذاشتند توی جمکران مردم هم از بلوار پیامبر اعظم می رفتند استقبال هیچ جا هم راه بندان نمی شد... گفتم واقعا ایده ی خوبی است ان شاءلله دفعه ی بعد... حسین بیاتانی 🆔 @hozehonari_ir
▪️ - بابا جان تنهائی؟ جوابش بجای کلمات تکان دادن سری است که پائین انداخته. - یادت رفته کفش بپوشی؟ سرش را کمی بالا می‌آورد و نه را به خورد ذهنم می‌دهد. - میای بالا برسونمت؟ کجا می‌ری؟ بدون اشاره و حرف مسیرش را با سرعت حلزونی ادامه می‌دهد. قلبم برایش قرار ندارد، هم سن و سال بابا حاجی است. ماشین را پارک می‌کنم و به طرفش می‌دوم. - بابا جان، چرا باهام حرف نمی‌زنی؟ منم مثل نوه‌هاتم. می‌ایستد، قامتش اگر بخواهد هم راست نمی‌شود. صدای گرفته و آرامش به زحمت در مغزم ترجمه می‌شود: - جگرم سوخته، حرف بزنم نمی‌تونم راه برم... دسته‌های واکر کوتاه چرخ دارش را محکم‌تر می‌گیرد و به طرف موج سیاه پوش روبرو راه می‌افتد. عکس خندان شهید را جلوی واکر چسبانده. دست کنار دستش می‌گذارم و هم‌داغ در سیاهی خیابان غرق می‌شویم... سارا طهماسبی 🆔 @hozehonari_ir
▪️ از سمت راهروی قبر آقای بروجردی آمدم به سمت حیاط مسجد اعظم. مردم پشت در ورودی چوبی که به سمت ضریح راه داشت ایستاده بودند. چندباری از بین شیشه‌های رنگی در داخل را نگاه کردم ببینم کی شهدا می‌آیند. چند دقیقه منتظر بودم که یک نفر دست و پا شکسته گفت: تشییع سید رئیسی اینجا؟ من که اول متوجه نشدم چه می‌گوید، نگاهی بهش کردم تا به حرف‌هاش بیشتر دقت کنم. یک مرد میانسال بود با رنگ پوست تیره و ریش‌های به غایت مشکی. سرتا پا هم لباس سفیدی پوشیده بود. گفتم: چی؟ سعی کرد دوباره سوالش را بپرسد. گفتم آره. انگار کسی را پیدا کرده بود تا به سوالاتش جواب دهد. عربی و فارسی و انگلیسی رو با هم قاطی کردم تا جوابش را بدهم. -نماز جنازه اینجا؟ -لا فقط طهران. اینجا اول طواف بعد تشییع الی جمکران. -تدفین طهران؟ -لا طهران فقط نماز. تدفین مشهد و تبریز. پیگیر بود تا بداند بقیه شهدا کجا دفن می‌شود. یکی یکی را پرسید و جواب گرفت. بعد هم مسافت قم تا تهران را پرسید که گفتم دو ساعت راه هست. صحبت‌مان گرم گرفت و از اسم و رسمش را پرسیدم گفت: غلام رضا باکستانی است. مهندسی برق در دانشگاه پاکستان خوانده بود. تازه دو روز بود که برای طلبگی به جامعة المصطفی آمده بود. رفت تا مشغول خواندن زیارتنامه شود. چفیه کوتاه دور گردنش با لباس‌های ساده و چروکش خودنمایی می‌کرد. 🆔 @hozehonari_ir
◼️خرده‌ روایت‌هایی در سوگ رئیس جمهور شهید آیت‌الله سید این رئیس‌جمهورِ خاکی - حاج‌آقا این‌جوری لباستون خاکی میشه! صدای فلش دوربین خبرنگاران توی گوش‌ها می‌پیچید. شیب خاکی را پایین می‌رفت تا برای افتتاح پروژه آبرسانی صدرا خودش را به کارگران برساند. عبای مشکی‌اش را درآورد و روی بازویش انداخت. لبخندی زد و گفت: «عیبی نداره. ما همه از خاکیم و به خاک برمی‌گردیم.» ◽️روای: محمدحسین عظیمی ما، همه صاحب عزاییم دارم اطراف انبوه جمعیت می‌چرخم. مداح می‌خونه: «عزا عزاست امروز روز عزاست امروز خامنه‌ایِ رهبر صاحب‌ عزاست امروز» از کنار چند مرد می‌‌گذرم که آرام و سینه‌زنان می‌گن: همه‌مون صاحب‌عزاییم... ◽️راوی: رحمت‌الله رسولی‌مقدم کاری از حوزه‌هنری استان کهگیلویه‌وبویراحمد «رئیسی مرسی!»، این بار از اراک او با چهره خسته و ناراحتش آمده بود. دستان پینه‌بسته‌اش را حائل تابلویی کرده بود ‌که رویش نوشته بود: «رئیسی مرسی!» رنگ‌موهای سفیدش دیگر تاب و توان جوانی را نداشت ولی با این حال همراه همکاران جوانش از اراک کنده بود بیاید قم برای عرض تشکر.‌ آمده بود که به قول خودش به رئیسی بگوید مرسی که با هستی‌ات به جان کارگر جماعت جان دادی. هپکوی اراک را تو زنده کردی.  خدا زنده‌ات بدارد که مرا و همکارانم را از مردگی در آوردی.  آری زندگی ابدی از آن شهید است. ◽️راوی: ملیحه خانی از کاشان سه‌شنبه، ۱ خرداد ۱۴۰۳، قم
📸 ببینید| آیین افتتاحیه نمایشگاه عکس «کلیدهایی که عمرشان از اسرائیل بیشتر است» 🔸نمایشگاه عکس روایت «کلیدهایی که عمرشان از اسرائیل بیشتر است»، به همت مرکز هنری رسانه‌ای عصر دوشنبه ۳ دی در موزه هنرهای معاصر فلسطین افتتاح شد. 🆔 @hozehonari_ir
مبارزه در میدان جنگ نرم کمتر از مبارزه در جنگ نظامی نیست 🔹«وهب رامزی» عکاس نمایشگاه عکس «کلیدهایی که عمرشان از اسرائیل بیشتر است» در آیین افتتاحیه این نمایشگاه گفت: ما به نوعی در میانه‌های جنگ، یک نمایشگاه برگزار می‌کنیم، اگر برگزاری این نمایشگاه بتواندکمک کند که ما با وضعیتی که درآن هستیم نسبت بگیریم، جای امیدواری است اگر اینطور نباشد چیزی جز خسران نیست. 🔹 «ساجده ابراهیمی» راوی عکسهای نمایشگاه بیان کرد: من سعی کردم قصه عکس‌ها را بگویم و از آرزوها و امیدی که انسان فلسطینی برای فردای سرزمینش دارد، حرف بزنم. ما سعی کردیم در این نمایشگاه تجربه کوچک شده از زندگی اردوگاهی را نشان دهیم. 🔹«ناصر ابوشریف» نماینده تاکید کرد: کار روایت‌گری که شما در این نمایشگاه انجام دادید، کار بسیار مهم، اصولی و اساسی در این برهه از زمان است. مبارزه در میدان جنگ نرم و مبارزه در میدان روایت و روایتگری، کمتر از مبارزه در میدان و جنگ نظامی نیست. 📌متن کامل خبر را اینجا بخوانید. ‌ 🆔 @hozehonari_ir
17.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید| مراسم افتتاحیه نمایشگاه عکس «کلیدهایی که عمرشان از اسرائیل بیشتر است» در موزه هنرهای معاصر فلسطین. 🔸این نمایشگاه حاصل عکاسی وهب رامزی از فلسطینیان ساکن در چهار اردوگاه آوارگان فلسطینی در است. ⏰ساعت بازدید: ۱۵ تا ۱۹ 🏢 موزه هنرهای معاصر فلسطین 🆔 @hozehonari_ir
چه با پایم چه با جنازه‌ام، بازخواهم گشت 🔸رو به روی کاغذ دیواری «عریج الکوزی» ؛ زنی را می‌بینیم که در خانه ای ۱۲ متری در شتیلا زندگی می‌کند و صفحه‌ای پرطرفدار در دارد به نام قاتل صهیونیست‌ها. «بازخواهم گشت به سوی تو بازمی‌گردم‌ چه با پایم چه با جنازه‌ام اگر بازنگشتم جنازه‌ام بازمی‌گردد اگر جنازه‌ام بازنگشت فرزندانم بازمی‌گردند اگر فرزندانم باز نگشتند جنازه‌هایشان بازمی‌گردد» 🔸این یکی از شعرهای «عریج الکوزی»؛ زنی است که در خانه ای ۱۲ متری در شتیلا زندگی می‌کند، او نه تنها مقاومت را مشق می‌کند بلکه آن را از صفحه اینستاگرامش هم به دنیا نشان می‌دهد. 🔸این روزها در موزه هنرهای معاصر واقع در خیابان برادران مظفر شمالی؟ نمایشگاه عکس «کلیدهایی که عمرشان از اسرائیل بیشتر است» با عکس‌هایی از «وهب رامزی» و روایت‌های از «ساجده ابراهیمی» در حال برگزاری است. 📌مشروح این یادداشت خواندنی را در پایگاه خبری حوزه‌هنری بخوانید. 🆔 @hozehonari_ir
این کریم است، کریم «یک تکه زمین کوچک»! 🔸روایت بازدید بانوان نویسنده از نمایشگاه عکس «کلیدهایی که عمرشان از اسرائیل بیشتر است» در موزه هنرهای معاصر . 🔸 «منصوره مصطفی زاده» می‌گوید: در یک سال و نیم گذشته با بچه‌های نوجوان دوره‌هایی برگزار کردم و به طور خاص راجع به موضوع فلسطین حرف زدیم و با هم رمان‌ها را خواندیم. همین که به این نمایشگاه وارد شدم، پسربچه‌ای را با لباس تیم فوتبال برزیل دیدم گفتم این کریم است، کریم شخصیت اول کتاب «یک تکه زمین کوچک». انگار داشتم نمونه حقیقی‌ تصاویری که از کتاب‌ها در ذهن من ساخته شده بود، در این عکس‌ها می‌دیدم. 🔸 «ساجده ابراهیمی» نویسنده روایت‌های این نمایشگاه عکس - روایت بیان می‌کند: برای من حنان المرعی، یک نقطه عطف بود. چون او زن خیلی غمگینی است. زنی که ظاهراً موفق و کارمند مدرسه یونیسف است، زندگی خوبی دارد. شوهرش لبنانی است بچه‌هایش در لبنان متولد شده‌اند. اما غمی در چهره و نگاهش و در قصه گفتنش هست‌. 📌مشروح این گزارش خواندنی را در پایگاه خبری حوزه‌هنری بخوانید. 🆔 @hozehonari_ir