eitaa logo
در تکاپو | حمیدرضا تیموری
58 دنبال‌کننده
160 عکس
41 ویدیو
18 فایل
سال‌هاست به گویندگی و نویسندگی و اجرای صحنه علاقه دارم. از ۱۳۹۸ هم مشغول کارگردانی مستند و تیزرهای تبلیغاتی بوده‌ام. اینجا از علاقه‌مندی‌های گسترده‌ام مطالبی می‌گذارم. ارتباط با من: @hrteimouri
مشاهده در ایتا
دانلود
3 «کودک سرباز» مستند جدید (2024) BBC Persian به تهیه‌کنندگی و کارگردانی پگاه آهنگرانی است. مستندی که سعی می‌کند زنده‌بودن عادی را مهم‌تر از مردن قهرمانانه جا بزند. مهدی طلعتی (یکی از مصاحبه‌شده‌ها) می‌گوید: «خیلی از ما تصورات هالیوودی و دید فانتزی نسبت به جنگ داشتیم». صحبت‌هایش روی تصاویری voice over می‌شود که نوجوانی اسلحه‌به‌دست در حالی که سر کلاشینکف را به‌سوی آسمان گرفته سایر رزمندگان را ترغیب به سوارشدن در خودروهای نظامی می‌کند. «تصورات هالیوودی» (اگر نگوییم خیانت به راه شهداست) واژه‌ای دردناک برای تفسیر حضور نوجوان‌هاست؛ نوجوانانی که با عشق به دیدار معبود پا در میدان گذاشته بودند. چند وقتی می‌شود که از این تعمیم‌های غلط خسته و نگرانم. از سست‌شدن اراده‌ها و فراموشی چشم‌انداز آدمی و بسندگی به زندگی کِرمی (نوعی زندگی که آدم‌ها تا پایان عمر فقط می‌لولند) می‌ترسم. 22 مهر که برای ضبط مصاحبه به خانۀ پدری شهید حسن حجاریان رفتیم، قدری قوت‌قلب گرفتم. پدر شهید دهه‌ها بود که بال در بال ملائک گشوده بود. اما مادر مثل آب روان پر بود از روایت‌های شنیدنی از پسرش. می‌گفت: «زمستان سال 60 بود. حسن آمده بود خانه تا سری به من و پدر و خواهرها و برادرش بزند. یک کلاشینکف هم همراهش بود. از قدوبالای حسن ذوق کرده بودم. شبیه دامادها شده بود. رفتم دوربین عکاسی را آوردم تا از او عکس بگیرم، آن هم با اسلحه». وقتی می‌خواست برود به خواهرش گفت: «این اسلحه را بگذار زیر چادرت و تا ماشین برایم بیاور». پدرش قدری غُر زد که «نکند خجالت می‌کشی؟» و حسن آرام جواب داد: «پدرجان!» و دیگر هیچ نگفت. وقتی به سپاه رسیده بودند گفته بود: «اسلحه را روی دوشم نینداختم تا همسایه‌ها و عابران خیال نکنند من به عشق اسلحه پا در جبهه گذاشته‌ام. من به عشق اسلام رفتم». 24 مهر 1403 🔆 @hrteimouri_ir
4 🚨 مرگ روشن‌گر بسیاری از عارفان معاصر «توجه به مرگ» و «تفکر دربارۀ مرگ» را آغاز راه‌یابی به سلوک می‌دانند. «مرگ» حقیقتی است حتمی، ناگهانی و همه‌شمول و تفکر دربارۀ آن، موجب طرح سؤالات بنیادین می‌شود. انسان دورۀ قاجار برای وصول به عالم معنا چاره‌ای جز «تحت سرپرستی استاد قرارگرفتن» و تبعیت از دستورات او نداشت. اما با ظهور انقلاب اسلامی، چارچوب‌های عرفانی هم دچار تحول معنایی شد. «ولایت فقیه» جای «استاد» را گرفت و «جهاد برای تحقق منویات رهبر» جای «ذکر و ورد» نشست* و «شهادت» نقطۀ پایانی وصول به حق در چنین دستگاهی است. انسان انقلاب اسلامی به دنبال چنین پایانی است. حضور مردم در تشییع شهدا هم تجدید عهد و یادآوری «چنین مرگی» است. مرگی که با حماسه و ایثار درهم‌آمیخته و «ترس از مرگ» را کنار زده است. مرگی که بر اثر مواجهه با تاریکی محض و کفر خالص رخ می‌دهد و موجب روشن‌گری هرچه بیشتر نفوسِ عمومی می‌شود. مرگی که همچون شهاب‌سنگی نورانی صحنۀ تاریک جهان امروز را لحظاتی روشن می‌کند و لرزه بر پایه‌های سترگ کاخِ درون آدمی می‌اندازد. در نظر مردم «شهید» نقطۀ آرمانی نوعی از زندگی دنیایی است که در آن، آدمی خود را بازیچۀ دنیا نکرده است و به آخرت (به‌عنوان مهم‌ترین بخش از حیات آدمی) توجهی ویژه داشته است. در این دستگاه عرفانی تحقق هرچه بیشتر اسلام و به قول بنیان‌گذار آن «اهتزاز پرچم لا إله إلا الله» مهم‌ترین «خیری» است که افراد برای رسیدن به آن رقابت می‌کنند. وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ (آیۀ 148 سورۀ مبارکۀ بقره) این تازه شروع ماجراست. غایت عرفانِ انقلاب اسلامی ظهور جامعه‌ای از «انسان‌های قرآنی» است. پی‌نوشت: * این به معنای منسوخ‌شدن اذکار نیست بلکه اذکار محور چنین عرفانی نیست. ** منظور از «انسان قرآنی» جلوه‌گری قرآن در وجود انسان است. ⚠️ روزنوشت باید صمیمانه‌تر باشد اما یک چیزهایی در ذهنم می‌گذشت که به این شکل درآمد. نظرات منتقدان را با جان و دل می‌شنوم. 27 مهر 1403 🔆 @hrteimouri_ir