🔹فریدون تاج رو گذاشت سرش و پادشاهی هزارساله ش رو استارت زد.
در مهرماه تاج گذاری کرد و گفت ملت جشن بگیرن و بعداً اسم این جشنا شد #جشن_مهرگان
🔹فریدون با شهرناز و ارنواز (زنان سابق ضحاک که همون خواهرای جمشید) که دیگه برا خودشون یه پا « شوگر مامی » شده بودن، ازدواج کرد.
🔹فری صاحب سه پسر گردن کلفت شد که تفریحشون، کُشتی با ببر و پلنگ و عشقشون تارزان بازی بود!
🔹پسرا که قد کشیدن ، فری یه پیرمرد با مرام به اسم « جندل » رو فرستاد دور دنیا بگرده و برا هر کدوم از پسرا یه جفت خوب پیدا کنه و جندل هم بعد کلی سرچ ، رو پادشاه یمن زوم کرد و دختراش رو برا پسرا تارگت زد.
🔹بعد از مراحل خواستگاری و تست دامادا و کلی برنامه دیگه ، جشن ازدواج مفصلی راه انداختن و فری تصمیم میگیره برا بچه ها اسم بذاره !!! اولی رو که آدم با خردی بود رو گذاشت " سلم" دومی که هم جنگاور بود و هم خردمند اسمش رو گذاشت "تور" ، سومی هم که بی کله بود گذاشت " ایرج"!
🔹برای عروس های یَمنیش هم اسم گذاشت. زن سلم " آرزو " ، زن تور " آزاده خو " و زن ایرج هم " سعی " .
🔹طالع بینا و ستاره شناسا رو به خط کرد و گفت طالع بچه ها رو دربیارن، طالع بینا گفتن دو تای اولی اوکی هست ولی طالع سومی بوی خون میده
🔹فری وقتی پسرا از آب و گل در اومدن و تنظیماتشون رجیستر شد و آماده پادشاهی شدن ، فراخوانشون کرد و بهشون حکم پادشاهی داد:
مغرب زمین یا همان روم رو به " سلم " داد.مشرق زمین (افغانستان و حومه)رو به تور داد و ایرج رو بغل خودش نگه داشت.
🔹بعد یه مدت ، آمپر حسادت دو تا برادره میزنه بالا که چرا «بابا فری » ، ما رو فرستاد اون سر دنیا و ایرج رو بغل خودش نگه داشت!
خلاصه ، ایرج رو در یک چادر تنها گیر میارن و سر به نیستش میکنن !!! فری هم بعد شنیدن این قصه قفل میکنه و میره تو هپروت!
🔹بعد از مدتی دختر ایرج به دنیا میاد و فریدون ، امید به زندگیش میره بالا و بعد بزرگ شدن دختری ، فریدون پیوند زناشویی رو بین پشنگ (برادرزاده ش ) و دختر ایرج برقرار میکنه و حاصل ازدواج این دو شاخ شمشاد میشه پسری به اسم «#منوچهر»
🔹منوچهر هم قد و بالا میکشه و دوره های آموزشی رو پیش دو تا ازپهلوونا به اسم سام نریمان و قارن کاوگان میبینه ! و بعدش با این دو تا پهلوون سپاه خفنی راه میندازه و با ساپورت فریدون ،میره که انتقام بابا ایرج رو از عموها (سلم و تور) بگیره!
🔹سلم و تور بعد شنیدن حمله منوچهر ، پاپیون میکنن و نامه التماس به پدر میزنن! ولی فریدون میگه اون موقع که داشتید سر بچه رو زیرآب می کردید باید فکر این موقع بودید!
🔹منوچ اولش میزنه به دل سرزمین توران و در یک نبرد ، لشگر تورانیان رو می پوکونه و « عمو تور » رو که در حال فرار بود شکار میکنه و سرش رو پست میکنه برا بابا فری!
🔹حالا دیگه نوبت عمو «سلم» بود که یه دژ مستحکم وسط دریا داشت و نفوذ در آن غیر ممکن بود!
🔹بعد کلی مشورت و طرح عملیاتی، #قارن و تیمش ، با لباس های مبدل لشگر تورانیان، به دژ نفوذ میکنن و شروع به درو کردن لشگر سلم میکنن و پرچم رو می برن بالا و این وسط «سلم» هم کشته میشه!
🔹فریدون بعد از پیروزی منوچهر هم خوشحال میشه و هم ناراحت ! خوشحال ازین بابت که انتقام ایرج گرفته میشه و ناراحت ازین بابت که ، مرگ هر سه تا پسرش رو با چشم خودش دید!!!
موقع مرگ هم زیاد اصرار بر ماندن نداشت! البته حاجی ، هزار رو رد کرده بود و بعد پسرانش دیگه دل و دماغ نداشت!!!
🔹بعد فریدون ، نوبتی هم که باشه نوبت منوچهرخانه !
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
🔻ساسانیان در یک نگاه
🔹ساسانیان تقریبا ۴۲۷ سال بر ایران و اطرافش حکومت کردند و بعد از اشکانیان ، طولانی ترین سلسله پادشاهی بر ایران بودند. قصه شون هم از لشگرکشی اردشیر یکم و شکست دادن اردوان پنجم در #نبرد_هرمزدگان ، شروع شد.
🔹نبرد هرمزدگان فقط یک روز طول کشید و در شوشتر و به روایت دیگر در گلپایگان اتفاق افتاد و نسخه اشکانیان در این جنگ پیچیده شد .
🔹جالبه به بهرام چهارم لقب کرمانشاه داده بودن و لقب یزدگرد هم به این خاطر بود که دستور ساخت شهر یزد رو داد (البته یه روایت دیگه میگه «یزد»از ایزد آمده و «کرته» یعنی ساخته شده ؛ در مجموع معنیش میشه «ساخت خدا» )و بهرام پنجم هم که معرف حضور هستن با عنوان بهرام گور! اینقد این آدم عاشق شکار حیوان بخصوص گور خر بود!
🔹از قتل خسرو پرویز توسط پسرش(شیرویه) تا پادشاهی یزدگرد سوم ، چهار سال طول کشید و این وسط ساسانیان، ده یازده تا پادشاه عوض کردند که دو تاش خانم بودند(پوران دخت و آزرمی دخت) و آخریش یزدگرد سوم بود که مملکت رو به فنا داد !
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
🔹۱۴۸۹ میلادی ، " پرودی کوویلهای پرتغالی " اولین پالس رو از خلیج فارس برای دربار پرتغال فرستاد و ۱۸سال بعدش وقتی شاه اسماعیل صفوی داشت با عثمانیا شمشیربازی می کرد، سرهنگ دریایی " آلبو کرک پرتغالی " به تنگه هرمز حمله کرد و جزیره هرمز رو اشغال کرد.
🔹جزیره هرمز شاهراه طلایی و کریدور دریایی جاده ابریشم بود و آن موقع بازارا و پاساژا و هایپراش تو کل منطقه تک بودن و اشغالش راه بچه محلای کریس رونالدو رو برا ورود به خلیج فارس باز کرد و جوری که بعد تصرف هرمز ، رفتن سر وقت قشم و بندرعباس و بحرین!
🔹با استقرار شاه عباس بر روی تخت سلطنت ، حاجی با انگلیسیا داداچی شد و اونا هم چندتا از کشتیاشون رو به امام قلی خان ( سردار شاه عباس ) دادن و امامقلی هم در یک نبرد طوفانی ، پرتغالیا رو در کمتر از سه روز شکست داد و تا سواحل مومباسای کنیا هم افتاد دنبالشون تا از فِر خوردنشون مُطمئن بشه و بخاطر همین هم ۱۰ اردیبهشت میگن روز خلیج فارس!
در این نبرد « ویلیام بافین » دریانورد اعظم و نقشه کش معروف انگلیسی با گلوله پرتغالیا از مدار زندگی خارج شد!
🔹بعد از صفویان، نادرشاه هم زد تو کار دریا ولی عمرش قد نداد ! ولی کریم خان زند با استخدام رابین هود خلیج فارس «میرمهنا»، امنیت خلیج فارس رو اوکی کرد و اداره بنادر جنوب رو هم به طایفه اعراب قاسمی در بندر لنگه سپرد!
🔹سال ۱۸۰۸ ، عربای جنوب خلیج فارس در یک حرکت سرخ پوستی ، یه کاروان بزرگ تجاری انگلیس در خلیج فارس رو غارت و بعدش منهدم کردن و باز بی خیال نشدن، اومدن قشم رو گرفتن و تا بندر لنگه هم سرک کشیدن! سال بعدش یه ارتش ترکیبی با حضور ارتش بمبئی ، امیر هرمز ایرانی و حاکم مسقط عمان به دزدا حمله کردن و جوری با غلتک از روشون رد شدن که تا چند سال حرفشون نبود!
🔹۱۸۳۵ میلادی ، انگلیسیا یه قرارداد با شیوخ امارات امضا کردن که خودشون دزدا رو کنترل کنند و در عوضش اسم ساحل دزدان(قبلا به امارات میگفتن ساحل دزدان)به سواحل متصل(Pirate Coast) عوض بشه!
🔹 با ورود قاجار به تاریخ ایران ، گَند زدن به آبروی ایران عمیق شد و انگلیسیا هم ازین فرصت استفاده کردن و به ادامه لایی کشیدن در جزایر ایرانی و خلیج فارس پرداختند !
🔹احمد خان دریابیگی ، اولین دریانورد کلاسیک ایران وسط آب بازیاش بو میکشه که انگلیسیا دارن معدن خاک سرخ بوموسی رو بالا میکشن ! راپورت دوزکلک باری انگلیسیا رو به ناصر شاه میده و ناصر هم دستور داد در جزایر ، پرچم ایران رو بالا ببرند. پرچم ، اولش در جزیره سیری بالا رفت و کسی چیزی نگفت.
اما وقتی قرار شد در جزایر لاوان،تنب بزرگ و کوچک و بوموسی ، پرچم ایران بره بالا،انگلیسیا فشاری شدن !
انگلیسیا یه قانون خرکی داشتن که که هر خاکی رو که پیدا میکردن متعلق به خودشون میدونستن! ولی قاجارها یه سند رو کردن که لردکرزان معروف ، در نقشه ها و کتاباش ، جزایر رو به اسم ایران آورده بود! خلاصه کار به دادگاه میکشه و ولی انگلیسیا همچنان کار خودشون رو میکردن!
🔹دکتر مصدق هم سال۱۳۰۲ وقتی وزیر خارجه احمدشاه بود دو سه بار خط و نشون علیه حضور انگلیسیا در بوموسی و لاوان کشید ولی انگلیسیا همچنان در جزایر می لولیدن و هیچ کی رو آدم حساب نمیکردن!
🔹وقتی حرف ازترکیب شیخ نشین های هفت گانه و تشکیل امارات شد ، ایران گفت تا تکلیف جزایر رو مشخص نکنید ، امارات رو به استقلال نمیشناسیم. انگلیس هم که بابا و ننه اعراب حاشیه خلیج فارس بود ، همه جزایر به جز دو تا تنب و بوموسی رو تخلیه کرد و برای بحرین هم شرط گذاشت!
🔹در دوره پهلوی چیا ، کار از گندزدن گذشت و رسماً هیکل مملکت و دربار رو آفتوبه گرفتن و ممد رضا پهلوی ، بحرین رو با جهازش تقدیم اعراب حاشیه خلیج فارس کردن.
🔴نتیجه داستان اینه که قانون اول و آخر دنیا ، زوره !!!! تا نداشته باشی همه میزنن تو سرت !
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
🔻سال۱۹۶۷، صهیونیستها بعد شش روز چهار تا کشور عربی رو گرفتند!
🔻در سال ۱۹۸۲، بعد از ۷ روز به بیروت رسیدند!
🔻در سال ۲۰۰۶، بعد از ۳۳ روز، تا وادی الحُجیر پیشروی کردند!
😄 حالا، بعد از ۴۰ شبانهروز درگیری و ریزش هزاران تن بمب روی ملت، همچنان در نزدیکی روستاهای مرزی میجنگند!!!😜
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
https://eitaa.com/Hs_Land
🔹بعد از کودتای ۲۸مرداد و سرنگونی اولین دولت مردمی آسیا توسط یانکی ها و برکناری محمد مصدق! بر و بچ دولت مردمی یه عده دستگیر و یه عده هم خانه به دوش شدند. (این وسط شاه هم که دید کودتای اول نگرفته ، خیس خیسان از رامسر به ایتالیا فرار کرد)
🔹دکتر فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق، بعد از کودتا ، در خانه های مختلف زندگی مخفیانه ای رو شروع میکنه تا این که در خانه ای در حوالی میدان تجریش یه چند روزی مستقر میشه!
🔹همسایه دکتر، یه خانمی بود که برادرش سرهنگ جلیلوند (سرهنگ شهربانی) بود و یه روز که نهار میاد خونه خواهرش، خواهر سرهنگ میگه: «یه مرد جوون ریشداری تو همسایگیمون زندگی میکنه که خیلی با احتیاط رفتار میکنه؛ هر وقت میاد گلدونا رو آب بده، اول همهجا رو وارسی میکنه. فکر کنم از اون افسرای تودهای یا یکی از سران حزبی باشه!»
🔹سرهنگ جلیلوند هم بشمار سه راپورت دکتر رو به رئیس کل شهربانی، تیمسار علوی مقدم، میده و میگه: یه افسر تودهای رو تو نزدیکی خونه خواهرش دیده.
🔹تیمسار علوی مقدم، نامه رو به تیمسار بختیار (فرماندار نظامی تهران) میرسونه و بختیار هم سریع کار رو به سرگرد مولوی، رئیس اجرائیات، میسپره و دستور میده که زودتر بره ببینه ماجرا چیه و خبر بده.
🔹سرگرد مولوی با یه جیپ و راننده راهی آدرس میشه. ظهر همون روز، زنگ خونه رو میزنه. دکتر فاطمی خودش در رو باز میکنه؛ فکر میکنه دکتر محسنی اومده که بهش آمپول تزریق کنه! اما وقتی در رو باز میکنه، میبینه که یه سرگرد با هفتتیر روبهروش ایستاده!
🔹دکتر فاطمی هم میگه: «من مریضم و قادر به فرار نیستم.» مولوی داد میزنه: «دکتر فاطمی رو گرفتم!» رانندهای که کنارشه، خرفهمش میکنه و میگه: «قربان، اگه مردم بفهمن، ما رو تیکهتیکه میکنن!» واسه همین با دکتر سوار جیب میشن و الفرار!
🔹مولوی مستقیم به دربار میره و نصیری رو خبردار میکنه و نصیری میاد و وقتی میبینه فاطمی رو آوردن، چندتا فحش بهش میده. فاطمی هم خیلی آروم جواب میده: «شما باید مودبتر از این باشید.»
🔹نصیری عصبانی میشه و جواب میده: «با شما که خیانت کردین مودب باشم؟» فاطمی جواب میده: «ما جز خدمت کاری نکردیم. تاریخ نشون میده که ما خدمت کردیم یا شما خیانت کردید» نصیری عصبانی میشه، یه مشت میزنه تو صورت فاطمی و صورتش خونی میشه.
🔹چند روز بعد هم ، دکتر رو به دستور مَمَد پهلوی، اعدام میکنن!
🔻با تشکر از اکانت «راوی» با اندک تغییرات
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
https://eitaa.com/Hs_Land
خانه شماره ۲۳در کوچه رضائیه حوالی میدان تجریش ، همان خانه ای که خواهر سرهنگ جلیلوند ، راپورت دکتر فاطمی رو داد!
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
https://eitaa.com/Hs_Land
🔹بعد از فریدون، نوه ش #منوچهر بر تخت سلطنت نشست.
🔹منوچهر موقع تاج گذاری همه رو جمع کرد و اولش برا حاج فریدون عزاداری کرد و کلی برا ملت سخنرانی کرد و از خوبیای فریدون گفت و از یکتاپرستی و کمک به مردم و این حرفا زد.
🔹#سام_نریمان وسط سخنرانی منوچهر بلند شد و لبیک گفت و به منوچ گفت من حاضرم کارهای لشگر و دفاعی رو پیش ببرم تا تو در حکومت داری آسایش خاطر داشته باشی.منوچ هم کلی حال کرد و به سام ، آفرین گفت و یه عالمه هدیه بهش داد.
🔹سام نریمان یه آدم فول آپشن بود از ثروت و قدرت ! فقط بچه نداشت که اون هم به آرزویش رسید و صاحب یه پسر تپل مُپُل شد! ولی موهای این بچه، سفیدبود ! سام بعد دیدن بچه افسرده شد و زد تو کار دوا و دکتر !
🔹یه روز هم قرصا رو اشتباهی خورد و قاط زد و به یارانش گفت بچه رو ببرن در البرزکوه و همانجا وِلِش کنن!( فردوسی اینجا ،چهار پنج تا فحش آبدار نثار سام نریمان میکنه!)
🔹خلاصه ، بچه رو دامن کوه رها میکنن! سیمرغ البرزکوه از راه میرسه و اولش تیز میکنه برا بچه و حتی و میبره برا بچه های گشنه ش ! ولی مهر بچه در دل سیمرغ میفته و کفالت بچه رو به عهده میگیره و میبره زیر پر و بالش!
🔹بچه در کوهستان ، سفت و سخت بار میاد و بدنش هم اورجینال بیلدینگ میشه!!!
🔹بعد چند سال، کاروانهایی که از کوهستان رد میشدن ، میبینن یکی تو کوهستان داره برا خودش بروسلی بازی میکنه، آمارشو برا ملت رد میکنن و قصه ش تو شهر می پیچه!
🔹خلاصه خبر به گوش سام میرسه و حتی چند شب خواب پسرش رو میبینه و میفته دنبال بچه!(فردوسی جزییات خواب رو میگه)
🔹سام بعد چند روز با فک و فامیل و هیئت همراه به البرز کوه میره و پسرتنومندی با موهای سفید رو بالای کوه میبینه ! به تیمش میگه که برن پسره رو بیارن ولی نمیتونن!(صخره ها خ خرکی بودن)
🔹سیمرغ میفهمه چه خبره و به آقا پسره ، یه مشاوره میده که تو انسانی باید برگردی به جمع خانوادگی خودت! پسره مقاومت میکنه ولی سیمرغ یه پر خودش رو میده بهش و میگه هرجا کم آوردی اینو آتیش بزن من هلی بُرن میکنم و میگه برو جوجو! اسم پسر رو هم گذاشت دَستان!
🔹خلاصه زال به سام میرسه و باهم برمیگردن پیش منوچهر! منوچهر دوتا پسر داشت(نوذر و زرسب) که نوذر رو میفرسته استقبال سام و زال!
🔹منوچ تا زال رو میبینه حال میکنه و خوشحال میشه که به تیم دفاعیش یه پهلوون دیگه اضافه شده و به طالع بینا میگه آمارشو دربیارن و اونا هم میگن یه پهلوان خفن میشه!
🔹منوچ ، حکومت نواحی شرقی رو در اختیار سام میذاره(هند و سیستان و ...) و سام هم کابل رو میده دست زال تا راه و رسم حکومت داری رو یاد بگیره!
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
🔻پس از پیروزی در جنگ جمل، مرد که از تظاهر و نفاق و خیانت اهل بصره دلش به درد آمده بود خطبه ای خواند و در آخر سخنانش دل به دریا زد و یاد روزهای سختش بعد پیامبر افتاد ، مرد گفته بود :
«.... از روزی که حق را به من نشان دادند، هرگز در آن شک و تردید نکردم!
کناره گیری من همانند موسی برابر ساحران بود که بر خویش بیمناک نبود، ترس او برای این بود که مبادا جاهلان پیروز شده و دولت گمراهان ( دُوَلِ الضلال)حاکم گردد.»
« خ۴ نهجالبلاغه »
همان ... ولاالضالین آخر سوره حمد!!!
گرفتید چی شد ؟!
@Hs_Land
🔹سال ۱۵۳۱ میلادی، شاه اسماعیل خلیج فارس رو دایورت کرده بود و درگیر سر و کله زدن با عثمانیا بود! پرتغالیا هم از فرصت استفاده کردن و جفت پا پریدن تو خلیج فارس و بحرین و چهار پنج تا جزیره دیگه رو شخم زدند!
🔹71 سال بعد (1602میلادی ) شاه عباس با بر و بچ ( امامقلی و چهار پنج تا کشتی انگلیسی)، افتاد به جون پرتغالیا و بحرین و مابقی جزایر رو ازدستشون در آورد !
🔹دومین گَند بزرگ در تاریخ بحرین رو کریم خان زند زد!
در دوم ژوییه۱۷۶۳، «کریم خان زند » خلیج فارس رو دودستی به انگلیسیا داد و دار و دسته ملکه هم هر مدل جفتکی که دوست داشتن زدن!!! برا خودشون حاکم عزل و نصب میکردن ،تحارت راه انداختند و حسابی در خلیج فارس نونشون افتاد تو روغن!!!
دریغ از یک قرون مالیات!
🔹بعد اعطای رانت چرب و چیلی خاندان زند ،پدر سوخته های انگلیسی تا ۲۰۸سال برا خودشون در خلیج فارس ویراژ دادن و تشکیلاتی راه انداختن که بعداً همه شون برا ایران شاخ شدند!
🔹سال۱۷۷۸، انگلیسیا ، مرکز تجارت خودشون رو از بصره به بوشهر انتقال دادند. نماینده انگلیس در بوشهر برا خودش خدایی بود و بهش شاه بی تاج و تخت خلیج فارس میگفتن و با این که در ایران زندگی میکرد همزمان حاکم کویت، بحرین و امارات و قطر و عمان بود.
🔹در ۱۷۸۳ ، محمد بن خلیفه ، طایفه آل خلیفه رو به زور از حجاز به این جزیره ، کوچ اجباری داد و بعدا این جماعت ،صاحب تاج و تخت بحرین شدند!
🔹انگلیسیا در یک سناریو از پیش طراحی شده ، شیخ محمد که خاطرخواه ایران بود رو کنار زدن . شیخ عیسی(همون آل خلیفه) رو گذاشتن جاش!
🔹محمدشاه قاجار که به روستای قلهک(اون موقع روستایی در شمال تهران بود) هم رحم نکرده بود و دودستی داده بود به دار و دسته ملکه،حتی حاضر شد جزیره خارک رو به انگلیسیا بفروشد اما پالمرستون(نخست وزیر انگلیس) از ترس اینکه شاه بعدش چه چیزی رو به روس ها بفروشه، بی خیال شد!(شانس آوردیم)
🔹سال۱۸۷۹ انگلیسیا در ادامه قومبولک بازیاشون ، جاسک رو اشغال نظامی کردن و ناصرالدین شاه که اسیر جیران بازیش بود ، هفت سال بعدش فهمید!
🔹از سال۱۹۲۷، حکومت وقت ایران چپ و راست، از بابا ننه عربا همون انگلیس شکایت می کرد ولی کی گوش میکرد! شوروی هم که همش پشت ایران بود، با خروج انگلیسیا از کانال سوئز، طبق معمول جاخالی داد و ایران با دست و پا رفت تو حنا!!!
🔹 ممدرضا شاه ، بحرین رو استان چهاردهم ایران اعلام کرد !
🔹 انگلیسیا که دخل و خرجشون بهم نمی خورد ، تغییر تاکتیک دادن ! تخم و ترکه ملکه، بعد از کلی زمینه سازی و نقشه کشی به همه پرسی سازمان ملل در مورد بحرین رضایت دادند!
🔹در بحرین هیچ همه پرسی اتفاق نیفتاد و فقط از چند نفر آدم کله گنده نظرشون رو پرسیدند و نظرات رو فرستادند سازمان ملل!
🔹ممدرضا شاه هم که کوروش رو خواب کرده بود وقتی دید حریف انگلیسیا نمیشه از بحرین قطع امید کرد و گفت لا اقل تنب بزرگ و کوچک و بوموسی رو که مال خودمونه پس بدید ! ( انگلیسیا از سال ۱۸۸۰ در جزایر لنگر انداخته بودن)
🔹نهم فروردین ۱۳۴۹ ، پهلوی دوم میخ آخر رو بر تابوت بحرین زد و زاهدی وزیر خارجه وقت رو فرستاد مجلس برا مخ زنی! یه جوری هم زد که وقتی یه ماه بعد جانشینش(خلعتبری) رو با لایحه جدایی بحرین فرستاد مجلس ، ۱۸۷نفر از ۱۹۱ نماینده، رای به جدایی دادند!
🔹در دومین۲۸مرداد تلخ ایران در سال۱۳۴۹ ، مجلس سنا هم بدون هیچ رای مخالفی ،به جدایی رای داد تا این که بحرین یک سال بعد ، رسماً اعلام استقلال کرد!
🔹اولین کشوری هم که استقلال بحرین رو به رسمیت شناخت ، ایران بود که دقیقا یک ساعت بعد از اعلام استقلال بود!!!! یعنی پهلوی نگذاشت از دهنشون بیرون بیاد و سیفون رو با افتخار کشید !!!
🔹سه چهار ماه بعد از شوهر دادن بحرین، ممدرضا پهلوی کلی شاه و وزیر و وکیل رو ، تو تخت جمشید جمع کرد و جمله معروف کوروش آسوده بخواب رو گفت!!!! در حالی که چند ماه قبل تن شاه باستانی ایران زمین را در گور حسابی لرزانده بود!!!!
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
🔴 تاریخ بحرین در یک نگاه
🔹 ۷۰۰قبل از میلاد
فتح بحرین توسط سناخریب، شاه آشور
🔹۵۵۰قبل از میلاد
استقرار سلسله هخامنشیان و فتح بحرین
🔹۲۲۴قبل از میلاد
استقرار سلسله ساسانی؛
🔹۶۲۹ میلادی
مسلمان شدن بحرین بعد از نامه ای که پیامبر اسلام ، به منذر بن ساوی حاکم مسیحی بحرین نوشت.
🔹۱۰۵۵ میلادی
حمله طغرل به بغداد و سقوط آل بویه ؛
🔹۱۲۳۵ میلادی
فتح کوتاه مدت بحرین توسط اتابکان فارس( بعد از این فتح، بحرین به دست حاکمان عرب تبار ایرانیش دست به دست می چرخید ولی خراجگذار حاکم هرمز بود)
🔹۱۵۳۱ میلادی
اینجای تاریخ ، پرتغالیا جفت پا پریدن تو خلیج فارس و بحرین رو گرفتند.
🔹۱۶۰۳میلادی
شاه عباس ، بحرین رو از چنگ پرتغالیا درآورد و تحویل طایفه بیگلربیگی کهکیلویه به مرکزیت بهبهان داد.
🔹۱۷۱۷ میلادی
در زمان شاه سلطان حسین، حرم سرانشین، عمانی ها به بحرین حمله کردند و اشغالش کردن!
🔹۱۷۳۶ میلادی
نادرشاه با یه اتک خشمگین، خلیج فارس و بحرین رو با هم پس گرفت!
🔹۱۷۶۳ میلادی
انگلیسیا با اوکی کریمخان زند، در بوشهر و بحرین ، لنگر انداختند!
🔹۱۷۸۲ میلادی
آل خلیفه ، طایفه ای از اعراب حجاز در بحرین اتراق کردن.
🔹۱۸۶۱ میلادی
آل خلیفه ، با یک قرارداد ، بحرین رو بردن زیر پرچم انگلیسیا !
🔹۱۹۱۳ میلادی
عثمانی ها بی خیال بحرین شدن و گفتن که ما دیگه چشم طمع بهشون نداریم!
🔹۱۹۳۱ میلادی
انگلیسیا در بحرین نفت کشف کردن و همزمان می فروختند به آمریکاییا.
🔹۱۹۴۴ میلادی
ناوگان پنجم دریایی آمریکا در بحرین افتتاح شد. آمریکا هفت ناوگان فعال دریایی در جهان دارد.
🔹۱۹۶۸ میلادی
انگلیسیا ، تخلیه پایگاه نظامیشون در شرق سوئز رو شروع کردن و ازون طرف ، روس ها با این حرکت انگلیسیا ، پشت ایران رو در حمایت از بحرین خالی کردن!
🔹۱۹۷۰ میلادی
ممدرضا پهلوی، بی خیال استان چهاردهم ایران( بحرین ) شد.
🔹۱۹۷۱میلادی
بحرین اعلام استقلال کرد.
🔹۲۰۰۲میلادی
حکومت مشروطه سلطنتی در بحرین ، استارت خورد.
🔹۲۰۰۸ میلادی
هدی عزرا نونو سفیر بحرین در امریکاشد، او اولین سفیر یهودی کشورهای عربی در آمریکا بود.
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
🔴رمز و راز ادکلن فرانسوی
رابرت مارسی در کتاب معروف پتر کبیر نوشته:
«کاخ ورسای فرانسه نه حموم داشت نه توالت! اهالی کاخ تو ظرف رفع حاجت میکردن و میبردن بیرون خالی میکردن و یا از پنجره شوتینگ میکردن!!! و اینقد حمام نمیرفتن که بوی گندشون میزد بیرون و ملت هم شاسیشون رو با عطر و ادکلن پوشش میدادن و بخاطر همین ادکلن فرانسوی معروفه!
ویل دورانت هم در کتاب تاریخ تمدنش میگه ؛ در قرن سیزدهم ، پاریسی ها ظرف ادرار خودشون رو از پنجره ، بیرون می ریختن و ...🤢 تا این که بعد پیدا شدن سر و کله طاعون در ۱۵۳۱ ،به همه فرمان داده شد ک در خانه خودشان توالت نصب کنند و ولی خیلیا گردن نگرفتن و به همان سیستم سنتی خیابونا رو آب پاشی و عطر آگین میکردن!
باز آقای ویل دورانت میگه در قرون وسطی، حمام ویژه مسلمونا بود و مسیحیان با حمام مخالف بودند!!!!
یکی از برکات جنگهای صلیبی برای اروپاییا، انتقال تکنولوژی حمام از گرمابه های مسلمانان به قاره سبز بود!
میگن ساخت وان حموم در خانه ها هم حاصل حضور همایونی سفیر ایران (محمدرضا بیک) در پاریس بود!
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
مهراب فرماندار کابل، از ارادتمندان و خراجگذاران سام بود ولی یه باگ داشت اون هم این که از تخم و ترکه ضحاک بود!
🔹مهراب وقتی فهمید که زال میخواد بیاد کابل ، دستور داد شهر رو چراغونی کردن و شهر رفت رو مود جشن و پایکوبی!
🔹بعد یه استقبال گرم، مهراب به زال میگه یه شب شام بیا منزل افتخار بده در خدمت باشیم! زال میگه چون از طایفه ضحاک و این داستانا هستی ، گروه خون ما به این حرفا نمیخوره و بی خیال شو!
🔹مهراب یه باغ بیرون شهر رو برا زال و لشکرش دربست میکنه که برن صفا بکنن!
🔹کابلیا در باغ جشن مفصلی برا زال راه میندازن و وسط این جشن حرف از خانواده مهراب شد و بزرگای کابل به گوش زال رسوندن که مهراب یه دختر داره به اسم رودابه که خیلی کاردرسته و از هر انگشتش یه هنر می باره!
اون طرف هم مهراب که میره خونه با سیدخت(زنش) و رودابه (دخترش) تعریف زال رو میکنه و این حرفا !
🔹خلاصه این که دو طرف ندیده ، خاطر خواه هم میشن!
🔹با واسطه ندیمان و نوکر چوکرا ، دو مرغ عشق در یکی از کاخ های مهراب باهم قرار میذارن!
🔹اینجا فردوسی هنرنمایی میکنه و میگه رودابه از پشت بام کاخ موهاش رو آویزون میکنه و زال در یک عملیات صخره نوردی با گرفتن موهای رودابه میره بالا!
🔹میگن برادران گرین در۱۸۱۲ میلادی در آلمان در رمان راپانزل ، این قسمت رو از فردوسی کِش رفتن!
🔹زال یه جلسه با امرای لشگرش میگیره و میگه عاشق شدم و طرف رودابه ست!
بزرگای لشگر میگن قبل بله دادن از باباسام یه اجازه بگیر چون ایرانی جماعت با خاندان ضحاک دشمنه و ازدواجت با این طایفه ، شر به پا میکنه !!!
🔹سیندخت ننه رودابه هم بو میبره و به مهراب میگه اگه منوچ(شاه ایران) بفهمه ما رو به چوخ میده !
🔹زال با یه نامه ، بابا رو خبردار میکنه و سام هم بعد خواندن نامه ، از یه طرف دل نداشت زال رو جواب کنه و از یه طرف میدونست که منوچهرشاه که از تبار فریدونه ، وقتی بشنوه ناراحت میشه!
🔹خلاصه نامه میزنه به منوچ شاه برای کسب تکلیف!(خاندان سام ، نگهبانان و بادیگاردای شاهان ایران بودن)
🔹این وسط زال و رودابه که عشقشون هات شده بود با هم نامه بازی میکردن و دل و قلوه میدادن!
🔹بعد از کش و قوس فراوان ، منوچ بعد مشورت با بزرگان ، سام رو فراخوان میکنه و بعد مرور خاطرات میگه که باید بری هند رو فتح کنی و وسط راه کلک مهراب و کابل رو هم بکنی!
🔹سام کُپ میکنه و ولی مجبور به اطاعت بود و اون طرف کابل بعد شنیدن خبر بهم میریزه و مهراب هم زَهره ش میترکه!
زال هم این وسط قاط میزنه و میره سمت سیستان ، دیدار پدر!
🔹زال پیش سام، شلوغ بازی در میاره و میگه مگه من پرورشگاهی ام که هر چی بلا باشه سر من میاد و شروع به تهدید و غشی بازی در میاره!!!
سام هم ناراحت میشه و دوباره تصمیم میگیره با منوچ شاه یه لابی بزنه !
🔹سام یه نامه به منوچهر میزنه و میگه این پسره (زال) قراره بعد من نگهبان تاج و تخت ایران زمین باشه و هواشو داشته باش و نزن تو پر و بالش و اوکی عروسی رو بده !!!! نامه رو میده به زال و میگه خودت برو با منوچ شاه ، مشکلاتت رو حل کن !
🔹زال هم سوار اسب میشه و یه کَله میره تا دربار!
🔹ازون طرف ، سیندخت ننه رودابه ، با اجازه شوهرش میره سیستان و مخ سام رو میزنه که به کابل حمله نکنه و دل سام نرم میشه ، ولی میگه باید ببینیم که منوچهرشاه جواب نامه رو چی میده!
🔹زال هم به دربار میرسه و مورد استقبال منوچهر و دربار قرار میگیره و بعد از مراسم استقبال ، منوچهر تصمیم میگیره زال رو گزینش کنه!
🔹هفت تا موبد به خط میشن و زال رو تست میزنن و زال هم به همه سوالاتشون جواب درست میده(فردوسی سوالات موبدان رو با جزییات میگه)
🔹منوچهر شاه دو سه تا تست بدنی و مبارزه تو رینگ هم برا زال ردیف میکنه که همه ش با پیروزی زال تموم میشه!
🔹خلاصه این که منوچهر از خر شیطون میاد پایین و با عروسی زال و رودابه موافقت میکنه! زال هم تخت گاز میزنه به جاده ، ولی قبلش نامه میزنه به سام و مهراب که فیتیله جنگ رو بکشید پایین و بساط جشن و عروسی رو راه بندازید که دارم میام !
🔹و این گونه بود که زال و رودابه ، بابا ننه رستم بهم رسیدند.
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
بعد از اعلام سلطنت مظفرشاه ، کامران میرزا و ظل السلطان (برادرای مظفر) که دستشون از پادشاهی کوتاه شد ، حسابی فشاری شدن و به مظفرشاه، « آبجی مظفر » میگفتن !!! ملت هم که از بی عرضگی شاه با خبر شده بودن تو کوچه ها میخوندن:
«آبجی مظفر چرا نون گرونه!؟
آبجی مظفر چرا گوشت گرونه »
ویا این که ؛
«برگ چغندر اومده
آبجی مظفر اومده
چادر و چاقجورش کنید
از شهر بیرونش کنید...»
مظفر، بعدها امین السلطان بچه پررو رو کنار زد و حکم مشروطه رو امضا کرد و حتی تور اروپاگردی هم راه انداخت ولی تا آخر عمر ایستگاه ملت بود و بود و بود !
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
تاریخاتور
تو جنگ کرنال! یه طرف نادر بود با هشتاد هزار سرباز و یه طرف دیگه هندیا بودن با سیصدهزار سرباز و سه ه
🔴نبرد فیل و شتر و مغز استراتژیک نادرشاه افشار
🔹قبل از استارت جنگ کرنال بین نادرشاه و هندی ها، چند روزی فیل های هندی رو مخ نادرشاه بودن و تا اینکه مغز استراتژیک حاجی به دادش رسید ! نادر دستور داد توپخانه رو جلوی سپاه بذارن و روی تمام شترها ، تنور نصب کنند و داخلش روغن مشتعل بذارن!
بعد شلیک توپخانه ها، شترها وحشی شدن و نعره ها سر دادند و با بار آتیش چهار نعل به سمت فیل ها رفتن!
فیل ها هم با دیدن شترا ، رم کردن و لشکر هندیا مثل جیگر زلیخا وا رفت و نادرشاه هم بساط نخودپزون رو در هندوستان راه انداخت!
🔹به گفته مایکل اکسورثی تاریخدان ،نخودچی غذای مورد علاقه نادرشاه بود!
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land
🔹با ازدواج زال و رودابه ، همه چی گل و بلبل شد و دو زوج عاشق رفتن صفا سیتی تا این که رودابه حامله شد و کار به زایمان رسید!
🔹بچه غول رودابه برای ورود به دنیا رفته بود رو مود ناز و اَدا و به همین راحتی بیرون نمیومد و این وسط احتمال تلف شدن مادر هم بود !!! و حتی طبیبا هم دیگه کاری از دستشون بر نیومد! سیندخت(ننه رودابه) هم از کابل آمد ولی چه فایده !
🔹زال هم بوکس و باد کرد و دست به دعا بود تا این که یاد سیمرغ و یادگاریش افتاد و به سرعت پَر سیمرغ رو رو آتیش زد!
🔹با آتش زدن پَر، سنسور سیمرغ هم عمل کرد و مثل فرفره خودش رو به زال رسوند و زال هم، کل داستان رو براش گفت!
🔹سیمرغ هم گفت نگران نباش جیگر !
اول به مقدار فراوان آب شنگولی !!! به زنت بده تا بیهوش بشه و بعد یه مقدار گیاه مخصوص به زال داد و گفت قشنگ با شیر بمالش تا خمیر بشه(پماد سنتی) بعد برو طبیب محلتون رو بیار و بهش بگو پهلوی همسرت رو یه برش کوچولو بده (فردوسی اون موقع تو کار سزارین بوده) و بچه رو دربیاره و بعد این پماد رو بمال و آخرش هم یکی از پرهای من رو بزن که جای شکاف خوب بشه!
🔹سیمرغ سفارش ها رو کرد و یه پر خودش رو برای روز مبادا به زال داد و خداحافظی کرد.
🔹زال هم طبق سفارشات سیمرغ ، مو به مو همه کارها رو انجام داد تا اینکه بچه به دنیا آمد و ننه بچه هم برگشت به تنظیمات کارخانه و به همه هم گفت با تدبیر سیمرغ ازین درد و بلا رَستم و به همین خاطر اسم بچه رو گذاشتن رُستم!
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
@Hs_Land