هدایت شده از Aminikhaah
✨ره چنان رو که رهروان رفتند✨
💠 در مسیر ارتباط با #اهل_بیت باید با کسانی ارتباط گرفت که چند قدم جلوترند و از افق بالاتری نگاه میکنند.
یکی از این بزرگان، مرحوم آیتالله بهجت است.
🔶ایشان انسان وارسته و کمنظیری است که در جوانی صاحب مقامات بوده و از نوجوانی (سیزده، چهارده سالگی) در نماز و در زیارت اهلبیت علیهمالسلام حالات ویژهای داشته است.
🔹مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی از مراجع #نجف میفرمود: من به حرم #امیرالمؤمنین میآمدم تا زیارت این نوجوان را ببینم.
🔸در جوانی امیرالمومنین به ایشان عنایتی کرده بود؛ یکی از عنایتها این بود که از پشتِ سر نیز میدید، همانطور که با چشم سر میتوانست ببیند.
▪️آقای موعظی تهرانی مشرف میشوند به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، از حضرت معصومه درخواست میکنند که شما سفارش کنید آقای بهجت استاد من شوند؛
فرمودند من از حرم برمیگشتم دیدم آقای بهجت درب منزل در کوچه ایستادهاند، من را که دیدند فرمودند: میشد بدون اینکه حضرت معصومه را هم واسطه کنید، خواستهتان را مطرح کنید.
♦️مرحوم #آیت_الله_کشمیری از علمای نجف، پس از سالیانی به قم برگشته بود و عمل جراحی داشت، مدتی حرم حضرت معصومه نرفته بودند؛
یکی از اساتید میفرمودند در معیّت آیت الله بهجت به عیادت ایشان رفتیم، آیت الله بهجت رو کردند به آقای کشمیری فرمودند: آقا سید، عمه جان شما از شما گله دارند چرا کم زیارت میروید.
📌برگرفته از جلسه « ره چنان رو»
#قم
#آیت_الله_بهجت
#حضرت_معصومه
✅@Aminikhaah
هدایت شده از عٰاشقاݩ امیرالمومنین عَلۍ(ع)
🔻حتما تا انتها بخوانید
💠 به آسمان رود و کار آفتاب کند
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده: یکی از طلبههای حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین عرضه میدارد:
شما این لوسترهای قیمتی و قندیلهای بیبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، درحالیکه من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟!
شب #امیرالمؤمنین را در خواب میبیند که آن آن حضرت به او میفرماید: اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگی است و اگر زندگی مادی قابل توجهی میخواهی باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
💌به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف میشود و عرضه میدارد:
زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله میدهید!
بار دیگر حضرت را خواب میبیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع میتوانی استقامت ورزی اقامت کن، اگر نمیتوانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی:
💌به آسمان رود و کار آفتاب کند
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصری که داشته به فروش میرساند و اهل خیر هم با او مساعدت میکنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را میگیرد، مردم از این که طلبهای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب میکنند.
وقتی به در خانه آن راجه میرسد در میزند، چون در را باز میکنند میبیند شخصی از پلههای عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو میشود میگوید:
💌به آسمان رود و کار آفتاب کند
فوراً راجه پیش خدمتهایش را صدا میزند و میگوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایی کنید و پس از پذیرایی از او تا رفع خستگیاش وی را به حمام ببرید و او را با لباسهای فاخر و گران قیمت بپوشانید.
مراسم به صورتی نیکو انجام میگیرد و طلبه در آن عمارت عالی تا فردا عصر پذیرایی میشود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جای مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصی که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت:
مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتی به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش برای آنان آماده است.
هنگامی که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جای برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جای ویژه خود نشست.
آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم، و همه میدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکی از آنها را برای او عقد میبندم، و شما ای عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جاری کنید. چون صیغه جاری شد طلبه که در دریایی از شگفتی و حیرت فرو رفته بود، پرسید:
❇️شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین شعری بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم؛ به شعرای فارسی زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعرای ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگی به دل نمیزد، پیش خود گفتم حتما شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین قرار نگرفته، لذا با خود نذر کردم اگر کسی پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتی مطلوب بگوید، نصف داراییام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم:
به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین است.
راجه سجده شکر کرد و خواند:
به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند🌟
📗منبع: کتاب داستانهای عبرتآموز از شیخ حسین انصاریان.
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
▪️کانال عاشقانامیرالمومنین علی(ع)👇
@asheghan_amir_momenin_ali
هدایت شده از 🌹شیعه در مسیر ظهور🌹
29.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😳😳😳از معجزه امیرالمومنین علی علیه السلام دویست_روستای سنی، شیعه شدند
به معجزه #امیرالمؤمنین به روایت شهید ابوترابی
اللّهم_صلّ_علی_محمّدوآل_محمّدوعجّل_فرجهم
💎فضایل مولایمان را به همه بگوییم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
امام صادق علیهالسلام فرموده اند:
تَواصَوْا بِالْحَقِ؛ یعنی یکدیگر رابه امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام سفارش کنید.
#امیرالمؤمنین