eitaa logo
🥀استخاره با قران کریم 🥀
1.5هزار دنبال‌کننده
313 عکس
32 ویدیو
0 فایل
استخاره ودعاهای گره گشای قرانی ومشروعه 🌷جهت انجام درخواست خود به ایدی زیر مراجعه کنید 👇🏻 @ghooghnosss
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از #اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج
تقدیم به مادران گل 🌸🍃 سلام وعرض ادب🌸☘ مامانهای مهربون💖 پیشاپیش روزتون مبارکــــــــَ 🌸🎊🌸 ان شاء الله همیشه سلامت باشید 💖 و سایه پر مهرتون بر سر ما مستدام باشه بحق فاطمه زهرا ( س)🙏 آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت 🌸🍃 از خداوند متعال برای شما دارم 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*بسته خیرات روز پنج شنبه هدیه به اموات* 👇👇👇 *بسم الله الرحمن الرحیم* *ختم روز پنج شنبه شامل* 🌟 *1 سوره حمد* 🌟 *3 سوره توحید* 🌟 *1سوره قدر* 🌟 *1 آیة الکرسی* 🌟 *1 زیارت اهل قبور* *این ختم را هدیه میکنیم به پدران و مادرانی که آسمانی شدند روحشان شاد و یادشان گرامی باد🙏* *١ - (سوره حمد)* *بسم الله الرحمن الرحيم(١)* *الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٢) الرَّحْمـنِ الرَّحِيمِ (٣) مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (۴) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (۵) اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ (۶) صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ (٧ )* *٢ - (سوره توحید) سه مرتبه* *بسم الله الرحمن الرحيم* *قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١) اللَّهُ الصَّمَدُ (٢) لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (٣) وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ (۴)* *٣ - (سوره قدر)* *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم* *إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾* *۴- آیت الکرسی* *بسم الله الرحمن الرحیم* *الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون.* *زیارت اهل قبور* *بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم*ِ *اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله* *پنج شنبه است و ياد درگذشتگان* *اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* ╭─┅═ঈ🖤ঈ═┅─╮                      eitaa.com/joinchat/688717956C748197af9e ╰─┅═ঈ🖤ঈ═┅─╯
✨بیاد امواتمان ✨ 💐پنجشنبه هست دسته گلي بفرستيم براي تموم آنهايي كه در بين ما نيستند ولي دعاهاشون هنوز كارگشاست، يادشون هميشه با ماست و جاشون بين ما خاليه، یادشان را گرامی میداریم وبه روح همه پدران ومادران که دیگر در بینمان نیستند . دلمون خيلي وقتها هواشونو می كنه, امادیدارشون میفته به قیامت, دسته گلي به زيبايي يك فاتحه.. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ✨بسمِِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ✨ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ✨3مرتبه ✨ ✨دسته گلی به زیبایی حمد وسوره نثارشان میکنیم.. تاخوشحال بشن و در حق ما دعا کنند. ☀️🍃روحشان شاد 🍃☀️ ✨💐✨ 💐✨ 💐✨ 🌟بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ🌟 اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله 💫به یاد درگذشتگان 🌹 اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ. 🙏🌹🍃
‍ 🌷 # رمان دختر_شینا قسمت 4⃣ ... شستم خبردار شد، با خود گفتم: « قدم! بالاخره از حاج‌آقا جدایت کردند.». آن شب وقتی مهمان‌ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی‌دانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه‌اش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می‌دادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است. » پسرِ پسرعموی پدرم سال‌ها پیش در نوجوانی مریض شد و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش یاد او می‌افتاد، گریه می‌کرد و تأثیر او باعث ناراحتی اطرافیان می‌شد. حالا هم از این مسئله سوءاستفاده کرده بود و این‌طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود. در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش‌سفید‌های فامیل می‌نشینند و باهم به توافق می‌رسند. مهریه را مشخص می‌کنند و خرج عروسی و خرید‌های دیگر را برآورده می‌کنند و روی کاغذی می‌نویسند. این کاغذ را یک نفر به خانواده‌ی داماد می‌دهد. اگر خانواده‌ی داماد با هزینه‌ها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا می‌کنند و همراه یک هدیه آن را برای خانواده‌ی عروس پس می‌فرستند. آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرج‌های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده‌ی داماد آن را قبول نکنند. فردا صبح یک نفر از همان مهمان‌های پدرم کاغذ را به خانه‌ی پدر صمد برد همان وقت بود که فهمیدم پدرم مهریه‌ام را پنج‌هزار تومان تعیین کرده. پدر و مادر صمد با هزینه‌هایی که پدرم مشخص کرده بود، موافق نبودند؛ اما صمد همین‌که رقم مهریه را دیده بود، ناراحت شده و گفته بود: «چرا این‌قدر کم؟! مهریه را بیشتر کنید» اطرافیان مخالفت کرده بودند. صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج‌هزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود. ...صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج‌هزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود. عصر آن روز، یک نفر کاغذ امضا‌شده را به همراه یک قواره پارچه‌ی پیراهنی زنانه برای ما فرستاد. دیگر امیدم ناامید شد. به همین سادگی پدرم به اولین خواستگارم جواب مثبت داد و ته‌تغاری‌اش را به خانه‌ی بخت فرستاد. چند روز بعد، مراسم شیرینی‌خوران و نامزدی در خانه‌ی ما برگزار شد. مردها توی یک اتاق نشسته بودند و زن‌ها توی اتاقی دیگر. من توی انباری گوشه‌ی حیاط قایم شده بودم و زارزار گریه می‌کردم. خدیجه، همه‌جا را دنبالم گشته بود تا عاقبت پیدایم کرد. وقتی مرا با آن حال زار دید، شروع کرد به نصیحت کردن و گفت: «دختر! این کارها چه معنی دارد؟! مگر بچه شده‌ای؟! تو دیگر چهارده سالت است. همه‌ی دخترهای هم سن و سال تو آرزو دارند پسری مثل صمد به خواستگاری‌شان بیاید و ازدواج کنند. مگر صمد چه عیبی دارد؟! خانواده‌ی خوب ندارد که دارد. پدر و مادر خوب ندارد که دارد. امسال ازدواج نکنی، سال دیگر باید شوهر کنی. هر دختری دیر یا زود باید برود خانه‌ی بخت. چه کسی بهتر از صمد. تو فکر می‌کنی توی این روستای به این کوچکی شوهری بهتر از صمد گیرت می‌آید؟! نکند منتظری شاهزاده‌ای از آن طرف دنیا بیاید و دستت را بگیرد و ببردت توی قصر رویاها. دختر دیوانه نشو. لگد به بختت نزن. صمد پسر خوبی است تو را هم دیده و خواسته. از خر شیطان بیا پایین. کاری نکن پشیمان بشوند، بلند شوند و بروند. آن وقت می‌گویند حتماً دختره عیبی داشته و تا عمر داری باید بمانی کنج خانه.» با حرف‌های زن ‌برادرم کمی آرام شدم. خدیجه دستم را گرفت و با هم رفتیم توی حیاط. از چاه برایم آب کشید. آب را توی تشتی ریخت و انگار که من بچه‌ای باشم، دست و صورتم را شست و مرا با خودش به اتاق برد. از خجالت داشتم می‌مردم. دست و پایم یخ کرده بود و قلبم به تاپ‌تاپ افتاده بود. خواهرم تا مرا دید، بلند شد و شال قرمزی روی سرم انداخت. همه دست زدند و به ترکی برایم شعر و ترانه خواندند. اما من هیچ احساسی نداشتم. انگار نه انگار که داشتم عروس می‌شدم. توی دلم خداخدا می‌کردم، هر چه زودتر مهمان‌ها بروند و پدرم را ببینم. مطمئن بودم همین‌که پدرم دستی روی سرم بکشد، غصه‌ها و دلواپسی‌هایم تمام می‌شود.» 🔰ادامه دارد....🔰
‍ 🌷رمان دختر_شینا – قسمت 5⃣ .... مطمئن بودم همین‌که پدرم دستی روی سرم بکشد، غصه‌ها و دلواپسی‌هایم تمام می‌شود. چند روز از آن ماجرا گذشت. صبح یک روز بهاری بود. توی حیاط ایستاده بودم. حیاطمان خیلی بزرگ بود. دورتادورش اتاق بود. دو تا در داشت؛ یک درش به کوچه باز می‌شد و آن یکی درش به باغی که ما به آن می‌گفتیم باغچه. باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آن‌جا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود. درخت‌ها جوانه زده بودند و برگ‌های کوچکشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می‌درخشید. بعد از پشت سرگذاشتن زمستانی سرد، حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذت‌بخش بود. یک‌دفعه صدایی شنیدم. انگار کسی از پشت درخت‌ها صدایم می‌کرد. اول ترسیدم و جاخوردم، کمی که گوش تیز کردم، صدا واضح‌تر شد و بعد هم یک نفر از دیوار کوتاهی که پشت درخت‌ها بود پرید توی باغچه. تا خواستم حرکتی بکنم، سایه‌ای از روی دیوار دوید و آمد روبه‌رویم ایستاد. باورم نمی‌شد. صمد بود. با شادی سلام داد. دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جابه‌جا کردم. سرم را پایین انداختم و بدون این‌که حرفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم، دو پا داشتم، دو تا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله‌ها را دوتا‌یکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم. صمد کمی منتظر ایستاده بود. وقتی دیده بود خبری از من نیست، با اوقات تلخی یک‌راست رفته بود سراغ زن برادرم و از من شکایت کرده بود و گفته بود: «انگار قدم اصلاً مرا دوست ندارد. من با هزار مکافات از پایگاه مرخصی گرفته‌ام، فقط به این خاطر که بیایم قدم را ببینم و دو سه کلمه با او حرف بزنم. چند ساعت پشت باغچه‌ی خانه‌شان کشیک دادم تا او را تنهایی پیدا کردم. بی‌انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد. تا مرا دید، فرار کرد و رفت.» نزدیک ظهر دیدم خدیجه آمد خانه‌ی ما و گفت: «قدم! عصر بیا کمکم. مهمان دارم، دست‌تنهام.» عصر رفتم خانه‌شان. داشت شام می‌پخت. رفتم کمکش. غافل از این‌که خدیجه برایم نقشه کشیده بود. همین‌که اذان مغرب را دادند و هوا تاریک شد، دیدم در باز شد و صمد آمد. از دست خدیجه کفری شدم. گفتم: «اگر مامان و حاج‌آقا بفهمند، هر دویمان را می‌کشند.» خدیجه خندید و گفت: «اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ‌کس نمی‌فهمد. داداشت هم امشب خانه نیست. رفته سرزمین، آبیاری.» بعد از این‌که کمی خیالم راحت شد، زیرچشمی نگاهش کردم. چرا این شکلی بود؟! کچل بود. خدیجه تعارفش کرد و آمد توی اتاقی که من بودم. سلام داد. بازهم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم آن یکی اتاق. خدیجه صدایم کرد. جواب ندادم. کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. .... کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کار درستی نمی‌کنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و صمد. کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه‌های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست‌هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می‌کنی؟! بنشین باهات کار دارم.» سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله‌ی خیلی زیاد از من. بعد هم یک‌ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این‌طور باشد. آن‌طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می‌خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین‌جا توی قایش.» از شغلش گفت که سیمان‌کار است و توی تهران بهتر می‌تواند کار کند. همان‌طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی‌گفتم. صمد هم یک‌ریز حرف می‌زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.» چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه‌رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی‌فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!» جواب ندادم. دست‌بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!» بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت. وقتی دید به این راحتی نمی‌تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانه‌ی کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می‌کرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم. بعد از شام، ظرف‌ها را جمع کردم و به بهانه‌ی چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم. 🔰ادامه دارد.....🔰 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی محَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 🌷
سلام همراهان عزیز اگر گره هایی در زندگیتان هست و بعد از گرفتن سرکتاب هر طلسم و گره ای بود باید درصدد ابطال آن گره ها و طلسم ها باشید و دعای گشایش بگیرید تا گشایش حاصل شود. سرکتاب فقط مشخص می کند شما در زندگیتان گره و طلسمی دارید یا خیر؟ و آنچه شرایط شما را به حالت عادی بر می گرداند ابطال طلسم ها و دعای گشایش می باشد. بنابراین قدم اول گرفتن سرکتاب و در مرحله بعدی اگر طلسمی بود ابطال طلسم ها و سفارش دادن دعاهای گشایش است.
💢عزیزانی که تجربه های این چنینی دارند لطفا توجه کنند. 🔅انگار به هر کاری دست میزنیم خراب میشه. 🔅همیشه اطرافیان باهام دشمن هستند. 🔅نمیدونم چرا هر کسی میاد جلو برام خاستگاری وازدواج اصلا بهم میخوره و دیده نمیشم و به دعوا کشیده میشه. 🔅همش سردرد و قلنج دارم..بدنم توان هیچ کاری نداره انرژی ندارم. 🔅صداهایی انگار میشنوم..بدنم کبود میشه. 🔅تو رابطه دوستی یا زن و شوهری همش به مشکل میخورم. 🔅میل به ارتباط جنسی ندارم. 🔅رزق و روزیم کاملا قطع شده. 🔅همه راه ها به روم بسته هست. 🔅دعاهایی که گرفتم نتیجه عکس میده. دوستان اینها نشانه هایی از سنگینی وطلسم و... هستند. البته به نام شما باید مسایل بررسی و ریشه یابی بشود. جهت دریافت مشاوره ب پی وی بنده مراجعه کنید☺️
*📣دوستان سرکتاب شامل موارد زیر هست و تمامی موارد معلوم میشه* *🔮ایا طلسم دارم؟* *🧿ایا چشم زخم خورده ام؟* *😣ایا همزاد بد دارم؟* *😖ایا جن زده شده ؟* *☄ایا جادو سحر و دعا دارم؟* *😟ایا نحسی دارم؟* *🔒💵ایا رزقم بسته شده است؟* *🥺ایا بختم بسته شده؟* *😊ایابختم بازه؟* *😔ایا چله دارم؟* *😍ایا شوهرم یا خانمم دوستم داره؟* *🤔ایا کاری قرار انجام بدم برام ضرر دارد؟* *🔒ایا بستگی دارم؟* *❗️ایا اینده پیشرفت میکنم؟* *برای اگاه شدن از طریق سرکتاب دادن پیشنهاد راه حل مناسب 💯💯💯*
🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄 💯انـــــجام انــــــواع دعـــــاها مشروعه وقرانی با قیمت مناسب 💯 🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊 ❤️-استخاره با قران کریم وتسبیح📖 🖤ـ تعیین جفت بودن ستارها برای ازدواج🌠 💙سرکتاب برای علت یابی مشکلات به وجود امده✅ 🤍طالع بینی🔴 🧡-حل مشکلات واختلافات زناشویی👩‍❤️‍👨 💚-رفع چشم زخم🧿 💛-افزایش مهر ومحبت زناشویی👩‍❤️‍💋‍👩 💜-بخت گشایی👰 🤍-رفع ترس👻 ❤️-بازگشت.ارامش ودوستی دربین اعضای خانواده👨‍👩‍👧‍👦 🧡-رفع مشکلات کاری🖥️ 💜-رفع گریه وبی قراری وبی خوابی بچه🤱 🤎-رفع اختلافات خانوادگی🤝 💙-افزایش رزق وروزی💵 💛-افزایش مشتری🚶‍♀️ 💚-باطل کردن دعا وطلسم❌ 🖤-رفع وسواس ،استرس،ترس🚿 ❤️-فروش ملک ،خانه🏬 🌷💯تمام دعاها از متن وایات قران میباشد واثر مادام العمر دارند 🌷💯 🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄 📢📢توجه توجه توجه📢📢 ❌❌❌عزیزانم بنده هیچ گونه ابزاراتی از قبیل (خر مهره،مهره مار،سنگ وانگشتر موکلدار ،طلسمات والواح فلزی ،ادوات شیطانی )را به هیچ عنوان ندارم ونمیفروشم وهیچ اعتقادی به انها ندارم ❌❌❌ ✅فقط وفقط دعاهای قرانی ودعاهای حلال وعلوی که معتبر ومشروعه هستند انجام میدهم ✅ ✅ نه قلم من شفاست ونه دست من خیره هر اجابتـــــی هم که در مورد دعاها رخ میدهدفقط وفقط قـــدرت وخواســـت خداوند حمد تعالی میباشد ✅ ❤️هدف از تشکیل این گروه این هست که دنبال سحر وجادو نباشید تا وقتی معجزات ایات وکلام خداوند هست ❤️ ❌برای سفارش دعا پی وی بنده مراجعه کنید❌
⚡️🔆دعای قرآنی و مشروعه که در کانال ارائه میشود 🔆⚡️ 🔆 برای گشایش بخت 🔆 برای گشایش رزق و روزی و افزایش مال 🔆 برای زبان بند 🔆 برای فروش ملک 🔆 برای سلامتی و آرامش 🔆 برای صلح و آشتی 🔆 برای رفع گریه کودک 🔆 برای مهر و محبت بین خانواده 🔆 برای بازگشت معشوق بسیار قوی 🔆 برای ازدواج دختر و پسر 🔆 برای خلاصی از عشق 🔆 برای مطیع شدن 🔆 مطیع و سربه راه شدن فرزند 🔆 برای حفاظت از اموال 🔆 برای محبت بین زوجین 🔆 برای پیدا کردن شغل 🔆 برگشت شخص مورد علاقه 🔆 بستن زبان دشمن 🔆 جلب عشق شخص مورد نظر 🔆 حاضر شدن فرد غایب 🔆 عزیز شدن در چشم خلایق 🔆 افزایش علاقه و محبت همسر 🔆 خلاصی از وسواس 🔆 بلند شدن مرتبه و مقام 🔆 باطل السحر بسیار بسیار مجرب 🔆 گشایش کار و پیشرفت 🔆 زیاد شدن پست و درجه 🔆 ......... 🔮ادعیه قرآنی و مشروعه میباشد 🔮 و اگر اعتقاد ندارید و اعتماد کردن برای شما دشوار است لطفا پیام ندهید.🔆 @ghooghnosss
🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄 💯انـــــجام انــــــواع دعـــــاها مشروعه وقرانی با قیمت مناسب 💯 🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊 ❤️-استخاره با قران کریم وتسبیح📖 🖤ـ تعیین جفت بودن ستارها برای ازدواج🌠 💙سرکتاب برای علت یابی مشکلات به وجود امده✅ 🤍طالع بینی🔴 🧡-حل مشکلات واختلافات زناشویی👩‍❤️‍👨 💚-رفع چشم زخم🧿 💛-افزایش مهر ومحبت زناشویی👩‍❤️‍💋‍👩 💜-بخت گشایی👰 🤍-رفع ترس👻 ❤️-بازگشت.ارامش ودوستی دربین اعضای خانواده👨‍👩‍👧‍👦 🧡-رفع مشکلات کاری🖥️ 💜-رفع گریه وبی قراری وبی خوابی بچه🤱 🤎-رفع اختلافات خانوادگی🤝 💙-افزایش رزق وروزی💵 💛-افزایش مشتری🚶‍♀️ 💚-باطل کردن دعا وطلسم❌ 🖤-رفع وسواس ،استرس،ترس🚿 ❤️-فروش ملک ،خانه🏬 🌷💯تمام دعاها از متن وایات قران میباشد واثر مادام العمر دارند 🌷💯 🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄🪄 📢📢توجه توجه توجه📢📢 ❌❌❌عزیزانم بنده هیچ گونه ابزاراتی از قبیل (خر مهره،مهره مار،سنگ وانگشتر موکلدار ،طلسمات والواح فلزی ،ادوات شیطانی )را به هیچ عنوان ندارم ونمیفروشم وهیچ اعتقادی به انها ندارم ❌❌❌ ✅فقط وفقط دعاهای قرانی ودعاهای حلال وعلوی که معتبر ومشروعه هستند انجام میدهم ✅ ✅ نه قلم من شفاست ونه دست من خیره هر اجابتـــــی هم که در مورد دعاها رخ میدهدفقط وفقط قـــدرت وخواســـت خداوند حمد تعالی میباشد ✅ ❤️هدف از تشکیل این گروه این هست که دنبال سحر وجادو نباشید تا وقتی معجزات ایات وکلام خداوند هست ❤️ ❌برای سفارش دعا پی وی بنده مراجعه کنید❌