أمير المؤمنين ع فرمودند:
أهلك الناس اثنان خوف الفقر و طلب الفخر.
دو چیز مردم را هلاک کرد:
1. ترس فقر.
2. طلب فخر.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص69.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:
من ختم القرآن فكأنّما أدرجت النبوّة بين جنبيه، و لكنّه لا يوحى إليه.
كسى كه قرآن را از اول تا آخر (با تدبّر و فهم) ختم كند مانند اين است كه نبوّت را در دل خود جاى داده، ليكن به او وحى نمى رسد.
📚 المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء ؛ ج2 ؛ ص213.
حکایت
تاثیر نام حضرت زهرا علیها السلام
آیت اللَّه العظمی بهجت فرمودند: سید مرتضی کشمیری رحمه الله به چند نفر که پشت درب بسته مانده بودند و کلید نداشتند درب را باز کنند می رسد، کسی می گوید: نام مادر حضرت موسی - علی نبینا و آله و علیه السلام - را ببرید، قفل باز می شود. آقای کشمیری می فرماید: اسم مادرم حضرت زهرا علیها السلام را می برم. اسم را می برد و درب باز می شود.
📚 روزنه هایی از عالم غیب ص 56.
سُئِلَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَقَالَ الشَّامِيُّ لَهُ:
مَا عَشَرَةُ أَشْيَاءَ بَعْضُهَا أَشَدُّ مِنْ بَعْضِهَا؟
فَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع:
أَمَّا عَشَرَةُ أَشْيَاءَ بَعْضُهَا أَشَدُّ مِنْ بَعْضٍ فَأَشَدُّ شَيْءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَجَرُ وَ أَشَدُّ مِنَ الْحَجَرِ الْحَدِيدُ يُقْطَعُ بِهِ الْحَجَرُ وَ أَشَدُّ مِنَ الْحَدِيدِ النَّارُ تُذِيبُ الْحَدِيدَ وَ أَشَدُّ مِنَ النَّارِ الْمَاءُ يُطْفِئُ النَّارَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْمَاءِ السَّحَابُ الَّذِي يَحْمِلُ الْمَاءَ وَ أَشَدُّ مِنَ السَّحَابِ الرِّيحُ تَحْمِلُ السَّحَابَ وَ أَشَدُّ مِنَ الرِّيحِ الْمَلَكُ الَّذِي يُرْسِلُهَا وَ أَشَدُّ مِنْ الْمَلَكِ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي يُمِيتُ الْمَلَكَ وَ أَشَدُّ شَيْءٍ مِنْ مَلَكِ الْمَوْتِ الْمَوْتُ الَّذِي يُمِيتُ مَلَكَ الْمَوْتِ وَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ أَمْرُ اللَّهِ تَعَالَى يُمِيتُ الْمَوْت
از امام حسن بن على (ع) سؤال شد، يعنى مردى شامى به ايشان گفت: آن ده چيز كه هر يك از ديگرى سختتر است چيست؟
امام مجتبى (ع) در پاسخ فرمودند:
اما ده چيزى كه برخى از آنها سختتر از بعضى ديگر است:
1. سنگ از چيزهاى سختى است كه خداوند آفريده است.
2. سختتر از سنگ، آهن است كه سنگ را مى برد.
3. سختتر از آهن، آتش است كه آن را گداخته و ذوب مى كند.
4. سختتر از آتش، آب است كه آتش را خاموش مى كند.
5. سختتر از آب، ابر است كه حامل آب است.
6. سختتر از ابر، باد است كه ابر را با خود مى برد.
7. سختتر از باد، فرشته ايى است كه باد ها را می فرستد.
8. سختتر از آن فرشته، فرشته مرگ است كه او را مى ميراند.
9. سختتر از فرشته مرگ، مرگى است كه فرشته مرگ را از ميان مى برد.
10. سختتر از مرگ، فرمان خداوند متعال است كه مرگ را از ميان بر مى دارد.
📚 روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج1 ؛ ص 45.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع سیر و سلوک از کجا باید باشد؟
🎙 مرحوم استاد فاطمی نیا
حکایت
حاجت روایی با شعر گفتن برای اهل بیت علیهم السلام
آیت الله شیخ حسنعلی نجابت - از شاگردان علی آقا قاضی - میفرمود: آقای قاضی زمانی طالب مطلب خاصی بودند، اما آن چنان که می خواستند فتح باب برایشان حاصل نمیشد، از هر دری وارد میشدند نتیجه نمیگرفتند، تا اینکه برای برآورد شدن آن خواسته، قصیده بلند و بسیار عالی در مدح امیرالمومنین علی(ع) انشاد فرمودند و به تمام معنا در آن مطلب خاص که می خواستند فتح باب برایشان رخ داد.
📚 اسوه عارفان، ص48.
رسول خدا ص:
لَوْ يَعْلَمُ الْعِبَادُ مَا فِي رَمَضَانَ لَتَمَنَّتْ أَنْ يَكُونَ رَمَضَانُ سَنَة.
اگر بندگان میدانستند که ماه رمضان چه خبر است آرزو می کردند که کاش کل دوازده ماه رمضان بود.
📚 فضائل الأشهر الثلاثة ؛ ص140.
حکایت
توسّل به حضرت رضا علیه السلام
آیت الله خرازی می گوید: من از آیت اللَّه العظمی آقای بهجت پرسیدم: شما کراماتی که از حضرت رضا علیه السلام دیده یا شنیده اید، نقل فرمایید. فرمود: اما آنچه را خودم دیده ام نمی توانم نقل کنم، امّا در مورد دیگران، دو نفر از معاودین عراقی که از حال هم اطّلاع نداشتند، گفتند: غدّه ای در پیشانی یکی از آنان درآمد، به طوری که دکتر گفته بود عمل آن خطرناک است، به حضرت رضاعلیه السلام متوسّل می شود، دیگری بدون این که از جریان توسّل او خبر داشته باشد حضرت معصومه علیها السلام را درخواب می بیند، می فرماید: غدّه فلانی خوب شد. و از خواب بیدار می شود و مطّلع می گردد که غدّه او خوب شده است.
✍️ ایت الله بهجت می فرمودند که فرشته ها بین حرم حضرت معصومه س و حرم حضرت رضا ع در رفت و آمد هستند، ما نمی دانیم کجا می خواهند حاجت را روا کنند.
📚 روزنه هایی از عالم غیب ص 57.
پيغمبر صلّى الله عليه و آله:
مَنْ صَامَ رَمَضَانَ فِي إِنْصَاتٍ وَ سُكُوتٍ وَ كَفَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ لِسَانَهُ وَ يَدَهُ وَ جَوَارِحَهُ مِنَ الْحَرَامِ وَ الْكَذِبِ وَ الْغِيبَةِ وَ الْأَذَى قَرَبَ مِنَ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَمَسَّ رُكْبَةَ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلْعَرْشِ إِلاَّ فرسخا [فَرْسَخٌ] أَوْ ميلا [مِيلٌ] لَمْ تُحْفَظْ مَسِيرَةُ أَيِّهِمَا .
هر كس ماه رمضان را روزه بدارد در حال خاموشى و باز داشتن گوش و چشم و زبان و دست و عضوهاى خود از حرام و دروغ و غيبت و آزار، نزدیک می شود به خداى تعالى جلّ شانه در روز قيامت تا آنكه زانو بزانوى ابراهيم عليه السّلام زند و نباشد فاصله ای ميان او و ميان عرش مگر به اندازه فرسخى يا ميلى(ثُلث فرسخ).
راوى يادش نيست كه حضرت فرسخ را فرمودند يا ميل را.
📚 جامع الأخبار، صفحه: ۸۰.
حکایت
چرا چند شب است یاد من نمیکنید؟!
علامه طهرانی (ر) می فرمودند:
مرحوم دائی ام میرزا محمّد طهرانی، ـ ر ـ به قصد تشرّف به مشهد به تهران آمده بودند و در منزل پدرم ـ ر ـ که وارد شده بودند، رفت و آمد زیاد و از هر صنف به دیدن آن مرحوم میآمدند؛ بدیهی است عموهای این بنده نیز شبها و بعضی از روزها نیز مرتّباً آنجا میآمدند.
در همان وقت میرزا نجم الدّین پسر دائی ام خواب میبیند مرحومه عمهاش را (مادر بزرگ من) که میگفت: به محمّد رضا بگو چرا چند شب است یاد من نمیکند؟!
این خواب را برای حاج سیّد محمّد رضا، عموی بنده تعریف میکند و میگوید شما چه چیز برای ایشان خیرات مینمودید که چند شب است ترک کردید؟
ایشان ناگاه متوجّه میشوند که این چند شب به واسطه پذیرایی از مهمانها از خواندن نماز والدین که سالهای متمادی ملتزم به آن بودهاند غفلت کردهاند.
📚 مطلع انوار ج1.
پيامبر خدا (ص) فرموده است:
لا يسمع القرآن من أحد أشهى منه ممّن يخشى اللّه تعالى.
شنيدن قرآن كسى كه از خدا مى ترسد از صداى قرآن هر كس ديگر دلنشين تر است.
📚 المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء ؛ ج2 ؛ ص246.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفای کودک فلج
من علی اکبر حسینم، برادرم حضرت علی اصغر نمی تونست بیاد من به جای او اومدم
🆔 @huoooo
رسول خدا ص به جابر بن عبد اللّٰه انصارى فرمودند:
يَا جَابِرُ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ مَنْ صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَيْلِهِ وَ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ كَفَّ لِسَانَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَخُرُوجِهِ مِنَ الشَّهْرِ قَالَ جَابِرٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ هَذَا الْحَدِيثَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا جَابِرُ وَ مَا أَشَدَّ هَذِهِ الشُّرُوطَ.
اى جابر این ماه رمضان است هر كس روز آن را روزه بدارد و قسمتی از شب آن را قیام نماید و شكم و فرج خود را نگاه دارد و زبان خود را بازدارد، بيرون رود از گناهان خود چنان كه از ماه رمضان بيرون مي رود.
جابر عرض كرد: يا رسول اللّٰه چه نيكوست اين حديث.
رسول خدا ص فرمودند: یا جابر چه سخت است اين شروط.
📚جامع الأخبار، صفحه: ۸۰،
حکایت
داستان عسل
مرحوم آقای عصار می فرمود:
در زمان مرحوم آیت اللَّه عبدالنبی نوری، یکی از طلاّب نجف به تهران آمد و به درس فقه و اصول و حکمت پرداخت و طلاّب با اشتیاق زیاد به درس او حضور یافتند. شخصی به آقای شیخ عبدالنبی نوری گفت: این شخص چرا این کار را می کند و باید احترام شما را داشته باشد.
مرحوم آقای نوری فرمود: باید ببینیم علمی دارد یا نه؟
افرادی را موظف کرد تا در درس حکمت ایشان شرکت کنند و وضع علمی او را برای ایشان خبر بدهند.
من مأمورشدم در درس حکمت ایشان شرکت کنم، من در درس او سؤالی مطرح کردم.
ایشان فرمود: کتاب اسفار را به همراه داری یا نه، از هر کجای آن که می خواهی باز کن و سؤال کن، من آن را باز کردم و دیدم از حفظ همه آن را می خواند.
گفت: دوباره امتحان کن، باز جای دیگر را باز کردم دیدم همه کتاب اسفار را از حفظ دارد. از قضیه او سراغ گرفتم.
گفت: من در نجف اشرف بودم، بعد از پایان تحصیلات به سراغ من آمدند تا به وطن خود بازگردم، ولی در همان زمان مبتلا به حصبه شدم و حدود چهل روز بی هوش بودم، بعد از آن که به هوش آمدم، دیدم چیزی در یاد ندارم، اصلاً همه چیز را فراموش کردم. متوسّل به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شدم، آن حضرت به من فرمودند: چرا ناراحتی؟ انگشت مبارک خود را در عسل فرو بردند و آن را در دهان من گذاشتند، از خواب بیدار شدم دیدم هر چه را از آغاز تحصیل خوانده ام تا به آخر، همه را حفظ هستم.
📚 روزنه هایی از عالم غیب ص:54.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله:
من توضّأ لكلّ حدث و لم يكن دخّالًا على النّساء في البيوتات و لم يكن يكتسب مالًا بغير حقّ رزق من الدّنيا بغير حساب.
هر كس پس از هر حَدَثى(یعنی همیشه بعد از بطلان وضویش) وضو بگيرد و در خانه ها بسيار بر زنان وارد نشود و مال ناحقى را به دست نياورد، از دنيا بى حساب روزی داده مى شود.
📚 جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج22 ؛ ص134.
أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
لَا يَقِلُّ مَعَ التَّقْوَى عَمَلٌ وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ .
هر عملى كه با تقوا آميخته باشد اندك نيست، و چگونه اندك باشد چيزى كه مورد قبول خداوند قرار مى گيرد!
📚 الأمالي (للمفيد) ؛ النص ؛ ص29.
✍️ یکی از شاگردان ایت الله بهجت می فرمود: شخصی ختم 14 دانه صلوات در هر روز گرفت به او(در خواب یا مکاشفه) گفتن که اگر می خواهی علمت زیاد شود پیشانی مادر و پدرت را ببوس و اگر می خواهی غم هایت بر طرف شود سینه ایشان را ببوس و اگر می خواهی مالت زیاد شود دستشان را ببوس و اگر می خواهی زیاد به زیارت بروی پایشان را ببوس.
پیامبر ص:
يَا سَلْمَانُ الْمُؤْمِنُ إِذَا قَرَأَ اَلْقُرْآنَ فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَابَ الرَّحْمَةِ وَ خَلَقَ اللَّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ يَخْرُجُ مِنْ فَمِهِ مَلَكاً يُسَبِّحُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بَعْدَ تَعَلُّمِ الْعِلْمِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قِرَاءَةِ اَلْقُرْآنِ وَ إِنَّ أَكْرَمَ الْعِبَادِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ حَمَلَةُ اَلْقُرْآنِ يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا كَمَا يَخْرُجُ الْأَنْبِيَاءُ وَ يُحْشَرُونَ مِنَ الْقُبُورِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَمُرُّونَ عَلَى اَلصِّرَاطِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَأْخُذُونَ ثَوَابَ الْأَنْبِيَاءِ فَطُوبَى لِطَالِبِ الْعِلْمِ وَ حَامِلِ اَلْقُرْآنِ مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْكَرَامَةِ وَ الشَّرَفِ .
اى سلمان مؤمن چون قرآن بخواند خدا درهاى رحمت را به روی او بگشاید و خلق كند خدا به هر حرفى كه بيرون آيد از دهان وى فرشته ای كه تسبيح گويد از براى او تا روز قيامت و چيزى بعد از ياد گرفتن علم محبوب تر از خواندن قرآن نزد خدا نیست و بدرستى كه بزرگوارترين بندگان نزد خداي تعالى بعد از پيغمبران علما هستند و بعد از علماء حاملان قرآن گرامی ترین هستند. حاملان قران بيرون مي روند از دنيا همانند بيرون رفتن پيغمبران از دنیا، و برمىخيزند از قبرها با پيغمبران و مي گذرند بر صراط با پيغمبران و ثواب پيغمبران را می گیرند پس گورا باشد برای طالب علم و حامل قرآن آن کرامت و شرافتی که نزد خداى تعالى دارند.
📚 جامع الأخبار، صفحه: ۴۰.
حکایت
عمل جراحی بدون بی هوشی
یکی از اساتید حوزه علمیه قم می فرمود:
وقتی که سید جمال الدین گلپایگانی را در زمان مرجعیتش جهت یک عمل جراحی خیلی سخت به تهران آوردند. دکترها نتوانستند مرحوم آقا را راضی کنند که ایشان را بیهوش کنند لذا عمل جراحی را در حال بیداری و بدون بی هوشی بر روی ایشان انجام دادند و در حین جراحی مرحوم آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی به نقطه ای از سقف نگاه می کرد و ذکری می گفت که نمی دانم چه ذکری بود و از اول عمل تا آخر هیچ صدا و آهی از ایشان که حاکی از درد و رنج باشد بر نخاست.
📚 جمال عرفان.
اصبغ بن نباته مى گويد:
امير المؤمنين عليه السلام بالای منبر بودند که ابن كواء در مقابل آن حضرت ايستاد و عرض كرد: يا امير المؤمنين از ذو القرنين به من خبر ده آيا پيغمبر بود يا سلطان؟
و نيز به من خبر ده كه فرق او از طلا بود يا از نقره؟
حضرت به او فرمودند: ذو القرنين نه پيامبر بود و نه سلطان و دو فرقش نه از طلا بود و نه از نقره بلكه او بنده اى بود كه حق تعالى را دوست مى داشت و خداى عز و جل نيز او را دوست مى داشت، براى خدا خيرخواهى كرد و خداى عز و جل نيز خير خواهى او را نمود. و اما سر اين كه به او ذو القرنين گفتند اينست كه وى قوم خود را به حق عز و جل دعوت نمود ولى آنها بر فرقش كوبيده و او را زدند، پس براى زمانى از ايشان غايب شد و سپس به سويشان بازگشت و دوباره آنها را دعوت كرد و آنها اين بار بر فرق ديگرش كوبيده و بدين وسيله او را مضروب ساختند.
سپس امير المؤمنين عليه السلام فرمودند: و در ميان شما مثل او مى باشد.
✍ مقصود از« مثل ذو القرنين» وجود مبارك خود امير المؤمنين عليه السلام است كه از جهت وارد شدن دو ضربت بر فرق آن بزرگوار خود را مثل ذو القرنين معرفى فرمود و آن دو ضربت عبارت بود از:
الف: ضربتى كه روز خندق از عمرو بن عبد ود بر فرق نازنينش وارد گرديد.
ب: ضربتى كه شب نوزدهم ماه مبارك رمضان ابن ملجم ملعون به حضرت زد.
📚 علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى ؛ ج1 ؛ ص155.
حکایت
سفيد شدن موى سر دختر سنی از ملاحظه عذاب قبر مادر
حاج ميرزا على آقا قاضى رضوانُ الله عَليه مي فرموده است:
در نجف أشرف در نزديكى منزل ما، مادر يكى از سنی ها فوت كرد.
دخترش در مرگ مادر بسيار ضجّه مي كرد و جدّاً متألّم و ناراحت بود و با تشييع كنندگان تا قبر مادر آمد و آنقدر ناله كرد كه تمام جمعيّت را منقلب نمود.
تا وقتى كه قبر را آماده كردند و خواستند مادر را در قبر گذارند
فرياد مي زد كه من از مادرم جدا نمى شوم؛ هر چه خواستند او را آرام كنند مفيد واقع نشد.
ديدند اگر بخواهند اجباراً دختر را جدا كنند، بدون شكّ جان خواهد سپرد.
بالاخره بنا شد مادر را در قبر بخوابانند و دختر هم پهلوى بدن مادر در قبر بماند، ولى روى قبر را از خاك انباشته نكنند و فقط روى آنرا از تخته اى بپوشانند و سوراخى هم بگذارند تا دختر نميرد و هر وقت خواست از آن دريچه و سوراخ بيرون آيد.
دختر در شب اوّل قبر، پهلوى مادر خوابيد؛ فردا آمدند و سرپوش را برداشتند كه ببينند بر سر دختر چه آمده است، ديدند تمام موهاى سرش سفيد شده است.
گفتند: چرا اينطور شده است؟
گفت: هنگام شب، من كه پهلوى مادرم خوابيده بودم، ديدم دو نفر از ملائكه آمدند و در دو طرف ايستادند و يك شخص محترمى هم آمد و در وسط ايستاد.
آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد او شدند و او جواب ميداد؛ سؤال از توحيد نمودند جواب داد: خداى من واحد است، و سؤال از نبوّت كردند جواب داد: پيغمبر من محمّد بن عبد الله است. سؤال كردند: امامت كيست؟
آن مرد محترم كه در وسط ايستاده بود گفت: من امام او نيستم.
در اينحال آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش به آسمان زبانه مى كشيد.
من از وحشت و دهشت اين واقعه به اين حال كه مى بينيد درآمده ام.
مرحوم قاضى رضوانُ الله عَليه مي فرمود: آن دختر شيعه شد و طائفه او همگى به بركت اين دختر شيعه شدند
📚 مطلع انوار ج1.
فضیلت سوره قدر
امیر المؤمنین ع:
أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَأْتِيَ عَلَى قَارِئِهَا سَاعَةٌ لَمْ يَذْكُرْهُ بِاسْمِهِ وَ يُصَلِّي عَلَيْهِ وَ لَنْ تَطْرِفَ عَيْنُ قَارِئِهَا إِلَّا نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ تَرَحَّمَ عَلَيْهِ
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَكُونَ أَحَدٌ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْ رُعَاةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ رِعَايَتُهَا التِّلَاوَةُ لَهَا
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَكُونَ عَرْشُهُ وَ كُرْسِيُّهُ أَثْقَلَ فِي الْمِيزَانِ مِنْ أَجْرِ قَارِئِهَا
أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَكُونَ مَا أَحَاطَ بِهِ الْكُرْسِيُّ أَكْثَرَ مِنْ ثَوَابِهِ أَبَى اللَّهُ أَنْ يَكُونَ لِأَحَدٍ مِنَ الْعِبَادِ عِنْدَهُ سُبْحَانَهُ مَنْزِلَةٌ أَفْضَلَ مِنْ مَنْزِلَتِهِ
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَسْخَطَ عَلَى قَارِئِهَا وَ يُسْخِطَهُ قِيلَ فَمَا مَعْنَى يُسْخِطُهُ قَالَ لَا يُسْخِطُهُ بِمَنْعِهِ حَاجَتَهُ
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَكْتُبَ ثَوَابَ قَارِئِهَا غَيْرُهُ أَوْ يَقْبِضَ رُوحَهُ سِوَاهُ أَبَى اللَّهُ أَنْ يَذْكُرَهُ جَمِيعُ مَلَائِكَتِهِ إِلَّا بِتَعْظِيمٍ حَتَّى يَسْتَغْفِرُوا لِقَارِئِهَا
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَنَامَ قَارِئُهَا حَتَّى يَحُفَّهُ بَأَلْفِ مَلَكٍ يَحْفَظُونَهُ حَتَّى يُصْبِحَ وَ بِأَلْفِ مَلَكٍ حَتَّى يُمْسِيَ أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَكُونَ شَيْءٌ مِنَ النَّوَافِلِ أَفْضَلَ عَنْ قِرَاءَتِهَا
أَبَى اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَ أَعْمَالَ أَهْلِ الْقُرْآنِ إِلَّا وَ لِقَارِئِهَا مِثْلُ أَجْرِهِمْ.
1. خدا ابا دارد از این که بر قاری سوره قدر ساعتی بگذرد که خداوند خواننده سوره قدر را به اسمش یاد نکند و بر او رحمت نفرستد و هم چنین قاری سوره قدر چشمش را حرکت نمی دهد مگر این که خدا به او نظر میکند و بر او ترحم می کند.
2. خدا ابا دارد از این که احدی بعد از انبیاء و اوصیاء با کرامت تر از مراعات کنندگان سوره قدر باشد و منظور از مراعات کردن سوره قدر، همان خواندن سوره قدر است.
3. خدا ابا دارد از این که در میزان، عرش و کرسی سنگینتر از ثواب خواننده سوره قدر باشد.
4. خدا ابا دارد از این که احدی از بندگان خدا منزلتش بیشتر از منزلت خواننده سوره قدر باشد.
5. خدا ابا دارد از این که خشم کند بر خواننده سوره قدر.
6. خدا ابا دارد از این که خواننده سوره قدر را به خشم در بیاورد. گفته شده منظور از این که خدا خواننده سوره قدر را به خشم در نمی اورد چیست؟ فرمودند: یعنی بین او و حاجتش مانع نمی شود.
7. خدا ابا دارد از اینکه ثواب خواندن سوره قدر را غیر از خودش بنویسد.
8. خدا ابا دارد از اینکه روح خواننده سوره قدر را غیر از خودش قبض کند.
9. خدا ابا دارد از این که همه فرشته ها خواننده سوره قدر را یاد کنند مگر به بزرگی تا این که برای خواننده سوره قدر استغفار کنند.
10. خدا ابا دارد از این که خواننده سوره قدر بخوابد مگر اینکه هزار فرشته را برای حفظ او می گمارد تا او را تا صبح حفظ کنند و یا اگر روز خواب رفته هزار فرشته را بر او می گمارد تا او را تا شب حفظ کنند.
11. خدا ابا دارد از اینکه نافله ای (شاید منظور از نافله جمیع مستحبات باشد) افضل از قرائت سوره قدر باشد.
12. خدا ابا دارد از این که اعمال اهل قران بالا رود مگر اینکه برای خواننده سوره قدر اجری مثل اجر ایشان است.
📚 بحار الانوار.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:
أَتَانِي جَبْرَئِيلُ وَ قَدْ نَشَرَ جَنَاحَيْهِ وَ إِذَا عَلَى أَحَدِهِمَا مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ وَ عَلَى الْآخَرِ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَلِيٌّ الْوَصِيُّ.
جبرئيل در حالى كه دو بالش را گسترده بود نزدم آمد، بر يكى از دو بالش نوشته بود: «خدايى جز خداى بى همتا نيست، محمّد پيامبر است» و بر بال ديگرش، نوشته بود: «خدايى جز خداى بى همتا نيست، على وصىّ و جانشين او مى باشد».
📚 كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ؛ النص ؛ ص10.
حکایت
علامه طباطبایی فرمودند: روزی آقا نورالدّین (منظور آقازادۀ ایشان است) در طهران نزد من آمده گفت آقای بحرینی در طهران است، میخواهید من او را فوراً اینجا نزد شما بیاورم؟ و آقای بحرینی یکی از افراد معروف و مشهور احضار جنّ و از متبحّرین در علم ابجد و حساب مربّعات است گفتم: اشکال ندارد.
آقا نورالدّین رفت و پس از یکی دو ساعت آقای بحرینی را با خود آورد و در مجلس نشست و سپس چادری آوردند و دو طرفش را به دو دست من داد و دو طرف دیگر را به دستهای خود گرفت، و این چادر به فاصلۀ تقریباً دو وجب از زمین به دست ما بود.
در این حال أجنّه را حاضر کرد و صدای غلغله و همهمۀ شدیدی در زیر چادر برخاست، و چادر به شدّت تکان میخورد که نزدیک بود از دست ما خارج شود و من محکم نگاه داشته بودم؛ و از طرفی آدمکهائی به قد دو وجب در زیر چادر بودند و بسیار ازدحام کرده بودند و تکان میخوردند و رفت و آمد داشتند؛ و من با کمال فراست متوجّه بودم که این صحنه چشمبندی و صحنهسازی نباشد، دیدم نه، صد در صد واقعی است!
و در این حال آقای بحرینی یک مربّع سی و دو خانهای کشید و من تا حال چنین مربّعی را ندیده و نشنیده بودم؛ چون مربّعات، چهار در چهار یا پنج در پنج است و سیر مربّعات هرچه باشد بر این منوال است، ولی مربّع سی و دو خانهای در هیچ کتابی نبود! و آقای بحرینی از من سؤالاتی مینمود و یادداشت میکرد و جواب میداد، و از بعضی از مشکلات ما که هیچ کس اطّلاع بر آن نداشت جواب گفت، و جوابها همه صحیح بود! و من آن روز بسیار تعجّب کردم!
مانند آقای ادیب که از شاگردان برادر من؛ آقا سیّد محمّد حسن بود و چون روح قاضی ـ رحمة الله علیه ـ را حاضر کرده بودند و از رفتار من سؤال کرده بودند فرموده بود: روش او بسیار پسندیده است! و فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و میگوید: در ثواب تفسیری که نوشته است مرا سهیم نکرده است! و چون این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، من گفتم: من برای این تفسیر ثوابی نمیدیدم تا آنکه او را هدیه به پدر کنم؛ خداوندا اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدّر فرمودی، همه آن را به والدین من عنایت کن! و ما همه را به آنها اهداء میکنیم! بعد از یکی دو روز کاغذ دیگری از برادرم آمد و در آنجا نوشته بود که چون روح مرحوم قاضی را احضار کرد مرحوم قاضی فرموده بودند: اینک پدر از آقا سیّد محمّد حسین راضی شده و به واسطۀ تشریک در ثواب بسیار مسرور است! و از این اهداء ثواب هم بَینی و بین الله هیچ کس خبر نداشت.
📚 مطلع انوار ج1.