#خاطراتشهدا |💛|
-محمد پاشو!..پاشو چقدر مے خوابی!؟
-چته نصفه شبی؟بذار بخوابم..
-پاشو،من دارم نماز شب میخونم ڪسے نیست نگام ڪنه!!!
یا مثلا میگفت:«پاشو جون من، اسم سه چهار نفر مومن رو بگو تو قنوت نماز شبم ڪم آوردم!😄
"شهید مسعود احمدیان" هرشب به ترفندے بیدارمان میڪرد براے نماز شب..عادت ڪرده بودیم!✌️🏻
#نمازشب
🌷🇮🇷🌷
🕊
@bezibaeeyekrooya🦋🌸
[💚🌱]
-
-
-
سیدرضا حسینی که دایی محمد حسین بود، سال 1366 به شهادت رسید. ایشان را در امامزاده علی اکبر چیذر دفن کردیم. سال های بعد که پسرخاله ی محمد حسین فوت کرد، تابوت او را به امامزاده برده و اتفاقا کنار قبر دایی اش گذاشته بودند تا مزارش برای دفن آماده شود. محمد حسین آن روز دست روی تابوت پسرخاله اش گذاشته و گفته بود: آقا محسن، از جای من پاشو اینجا جای من است!
آن موقع همه این کلام را شنیدند اما کسی متوجه نشده بود که منظور پسرم از این حرف چیست. چند سال بعد که محمد حسین در سوریه به شهادت رسید، او را درست در کنار مزار دایی اش، یعنی همان جا که آن روز اشاره کرده بود، دفن کردند. برای همه عجیب بود که پسرم از همان زمان می دانست که شهید می شود و حتی دفنش را مشخص کرده بود!
-
-
-
#شهیدمدافعحرممحمدحسینمرادی
#خاطراتشهدا
♥️•|@yekrooya|•
"🖤🎧"
سردار شجاعی: با هم صمیمی بودیم. ما اصالتا عشایر هستیم، حاج قاسم هم همیشه میگفت: ما عشایر بودیم، حدود صد سال قبل اجداد ما را به منطقه کرمان تبعید کردند واقعا روحیه حاج قاسم عشایری بود و علاقه زیادی به طبیعت داشت حاج قاسم با چیزهای مصنوعی میانه خوبی نداشت و به قول امروزیها به اجناس ارگانیک بیشتر علاقه داشت همین روحیه را در برخورد با آدمها هم داشت، از انسانهایی که ظاهرسازی میکردند متنفر بود و دوستدار انسانهای خالص بود!
#خاطراتشهدا