#حکایت_قدیمی
خدا چه میکند؟
سلطان به وزیر گفت: سه سوال میکنم اگر فردا جواب دادی، میمانی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه میپوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست، ناراحت بود. او غلامی فهمیده و زیرک داشت.
وزیر به غلام گفت:
سلطان سه سوال کرده که اگر جواب ندهم برکنار میشوم. اینکه خدا چه میخورد، چه میپوشد و چه کار میکند؟
غلام گفت:
هر سه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا! اما خدا چه میخورد؟ خدا غم بندههایش را میخورد.
اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بندههای خود را میپوشاند. و پاسخ سوم را اجازه بدهید، فردا بگویم.
فردا، وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد.
سلطان گفت:
درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیر گفت:
این غلامِ من انسان فهمیدهای است، جوابها را او داد.
سلطان گفت:
پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده.
غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت:
جواب سوال سوم چه شد؟
غلام گفت:
آیا هنوز نفهمیدی خدا چه کار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام.
#هیئت_حسینی_سلمقان_بیدگل
https://eitaa.com/hyatsalmghanbidghol