كل الأشياء التي ركضت نحوها بسبب الإثارة الأولية أزعجتني.. لقد مررت بهذا الأمر. كلما استحوذت الإثارة على انتباهي، كنت أعاني بلا داع..
همهی چیز هایی که بخاطر هیجانات اولیه سمتشان دویدم ، اذیتم کردند .. این تجربه شده است. هر وقت هیجان بر توجهام سبقت گرفت من رنج بیهوده کشیدم ..
روحي يجب أن تقدم لك،
لأنه من بعدك تلاشت قيم أخرى..
وفي هذا التقديم تتجلى القيم ..
روحم باید تقدیم شما شود،
چون بعد از شما دیگر ارزشها
رنگ باخته است .. در این تقدیم
کردن هاست که ارزش ها
هویدا میشود
مشيت بين سجادك
لماذا كنت غريبا؟
بينما كان هناك منزلي..
در میان سجادهی شما
قدم زدم، چرا من
غریبه بودم؟ در حالیکه
آنجا خانهی خودم بوده ..
دربي لنفسك يا من تسألني عنه غداً،
ضع حبك في قلبي..فلا أستطيع
الاستمرار دون ما تحب..
مرا برای خودت تربیت کن،
همان که فردا از من دربارهاش
میپرسی، محبتش را در قلب
من قرار بده .. من بدون آنچه
که تو علاقه داری نمی توانم
ادامه دهم ..
لا يزال صوتك دافئًا،
وجودك طبيبي
ونظرتك حنان قلبي..
صدای تو هنوز گرم است،
حضورت طبیب من است،
نگاهت لطافت قلب من است..
کانال عربیمونه ها،
خبر دارید .. ؟
https://daigo.ir/secret/61022356
اینجا رو چرا دنبال میکنید .. ؟
أحتضن بشدة رضا عينيه وهذا
جزء من ألذ حلول الله ليتنا نعلم
أن الحب الإلهي له مرحلة متصلة
بالأرض وهي جزء من اللقاء و
فلسفة اللمس..
رضایت چشمهایش را عمیق به
آغوش میگیرم این بخشی از آن
لذیذ ترین حلال های خداست،
کاش میدانستیم عشق الهی ،
مرحله ای دارد که متصل به
زمین است و آن بخشی از
ملاقات و فلسفهی
لمس کردن است ..
VID_20241007_184614_457-mc.mp3
501.8K
رضایتچشمهایش،
همان عطر وجود من
است که شوق آغوش
گرفتنش را ایجاد میکند
و من را برای او خریدنی
میکند ..
#نَحنُ_اَبناءُ_المُقاوِمَة
#الشّهِيدالقَائدالسَّيدحسَّننصرُالله
وفي كل الأحوال، عندما تبحث
عن الكرامة الإنسانية، فأنت في
كل الأحوال على الطريق الإلهي..
در هر صورت وقتی به دنبال
کرامت انسان باشی، در هر
حال تو در مسیر الهی هستی ..
جهادُ_التَّبيين_في_فكر_السيّد_حسن_نصرالله.pdf
5.03M
"إنَّ أغلب الأئمة (ع) لم يجاهدوا
ولم يقاتلوا بالسَّيف،
بل كان جهادهم
جهادَ التَّبيين والتَّنوير".
في هذا الكتاب يتحدث
السيّد حسن نصرُ الله عن
جهادٍ عظيم ومهُمّ في زماننا هذا،
ألّا وهو "جهادُ التٍّبيين"..
تعجبني نبرة عينيه..
مهداة للإمام، ريحته مثل الإمام،
عنده خبث وأبكي..
من لحنِ چشم هایش را دوست دارم ..
آنها تقدیم امام شده،بوی امام میدهد،
بغض دارد و من گریه میکنم ..
تقلبات المشاعر لا تخرجك
من دائرة القرارات الواعية،
أنت تزرع الحب في داخلي
برباطة جأش جميلة..
نوسانات احساسات شما را از
دایرهی تصمیمهای آگاهانه
خارج نمی کند ، شما با
خونسردیِ زیبا، عشق
را در وجودم پرورش
میدهید ..
الأشواق الصادقة لأنها
شفافة وواضحة، أتذوقها،
لأنني لا أتسرع في القرارات..
دلتنگیهای صادقانه را
چون شفاف و روشن
هستند، من آن ها را
میچشم، برای اینکه
من در تصمیمها شتاب
زده عمل نمیکنم..
ربما أحب أن أكون صحراء
لأن سمائي تصبح أجمل،
مثلما أحب الليل المظلم
لأن سمائي فيها كلمات لي،
يا ليلي، أحبك..
شاید کویر بودن را از این جهت
دوست دارم که آسمانم زیبا تر
میشود، همان طور که شب تاریک
را دوست دارم چون آسمانم برایم
حرف ها دارد، ای شبِ من، دوستت دارم..