•المسافات البعيدة لا تُعالج إلا بالحب والعاطفة لأن الأرواح تتواصل، لكن الأجسام تعاني من الابتعاد، والروح تعاني من هذا الإزعاج•
•فاصلههای دور را فقط دوست داشتن و علاقه درمان میکند چون روح ها بهم متصل میشود ولی جسم ها از فاصله داشتن رنج میبرند و روح از این ناراحتی، غم میگیرد•
•لا شيء سوى الحزن و البکاء،
ونحن نقدم أطفالنا إلى الله
مثل الرباب. أحب هذا التعاطف..•
•هیچ چیز جز روییدن غم و اندوه نداریم،
ما مثل بانو رباب فرزندانمان را تقدیم
خدا میکنیم .. من عاشق این همدردی
هستم•
•قلبي لا يحتوي على شيء سوى الحزن،
هذا التمزق والانقسام في روحي،
يحتاج يدك لربط ما هو مُتوحّد•
•قلبم جز اندوه چیزی ندارد،
این بهم ریختگی و از هم گسستگی روحیِ
من ، نیاز به دستهای تو دارد تا تکههای
جدا شده را بهم وصل کند•
•لقد فقدت نفسي في بلد روحي الشاسع، لقد ضغط عليّ اختناق، إنها حاجة يجب أن أتحدث عنها، إنها شكوى حب لدي لك، أحتاج إلى هواء سمائك لأطير لدي..•
•خودم را در کشور پهناورِ روحِ خودم گم کرده ام یک حالت خفگی و گرفتگی به من فشار آورده است ، این یک نیاز است که باید از آن حرف بزنم ، این یک شکایت عاشقانه است که از تو دارم ، من به هوای آسمان تو برای پرواز احتیاج دارم•
•وعندما يفهم القلب أن الأمور
بيد الله عز وجل، يهدأ جدًا•
•وقتی دل بفهمد که کارها به دست
خدای متعال است خیلی آرام می شود•