eitaa logo
•|في‌الْحِضن‌ِالعَربي|•
569 دنبال‌کننده
476 عکس
121 ویدیو
2 فایل
برای چشم‌هایش غزل‌هایم همه رنگ اعرابی گرفت 🪴.. ‌#عربی‌جات کپی: عدم‌ رضایت ، تمام. https://daigo.ir/secret/61022356 شنونده‌ی سکوت‌ها هستم‌‌.. صدای نفس‌های‌م ؛ @tarannomat خودِ ادمین : @Tarannomat_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
قيمتك تكمن في جودة عينيك وتنفسك.. ارزش شما در کیفیت چشم ها و نفس کشیدن های شماست ..
نوعية الإنسان تعتمد على ثقته بأن الجهد والنية هما جناحا طيرانه نحو الهدف الذي يرسمه القلب للروح.. کیفیت انسان در گروِ اعتمادی است که تلاش و نیت دو بال پرواز آن هستند به سوی هدفی که قلب برای روح ترسیم کرده است ..
كلما راجعت عيني أهدافك شعرت بالفرح والحزن ودموع دافئة في كياني تغطيني في كل مكان، ربما تكون دائرة وجودي صغيرة في عينيك.. لكن من كل الاتجاهات أنا في سياج عينيك وهذا الحضن الصغير يكفي لأراجع نفسي معك.. أجدك رويدا رويدا، لأني مازلت صغيرا، لكنني لا أتوقف.. هر وقت چشمانم، اهداف شما را مرور می کند ، در وجود من نشاط و غم و اشک ِ گرمی احساس می شود که تمام من را فرا میگیرد ، شاید دایره ی وجودی ام در نگاه شما کوچک باشد اما از همه ی جهت ها، در حصار چشمانِت هستم و همین ، این آغوشِ کوچک برای مرور خودم با شما کافی است.. من شما را آرام و آهسته میابم، چون هنوز کوچکم، ولی متوقف نمیشوم..
أَوَلسنَا عَلى الحَق، إِذًا لا نُبالِي، أوَقَعنَا على المَوت أَو وَقعَ المَوتُ عَلينا.. شعار محرّم ١٤٤٦..
هناك الكثير من الحزن في روحك، ولم تعد الدموع قادرة على تفسيرها.. آن قدر غم در جانِ توست، دیگر با اشک هم قدرت تفسیر نیست ..
كان قلبه بحاجة إلى أن يتذوق كلماتك العاشقة ليأتي بالسلام من اضطراب بحر عينيه إلى شاطئ جبينه وعظام وجنتيه، فلما أخذ بيدي قرأتها من دفء كيانك .. قلب هایش محتاج چشیدن سخنان محبت آمیز تو بود تا آرامش را از تلاطم دریای چشم هایش به ساحل چین پیشانی و چال گونه بیاورد .. این را وقتی دستانم را گرفت من از گرمای وجودش آن را تلاوت کردم ..
كنا نحاول أن نتذوق عطر الحضور، وفجأة هطل المطر، وغمرتنا المياه و وصلنا إلى ذلك الشاطئ الجميل وصرنا هو.. در تکاپوی چشیدن طعم خوش عطرِ حضور بودیم ، ناگهان باران شدیم ، جاری شدیم، سیل شدیم ، به آن ساحل زیبا رسیدیم و او شدیم ..
إلى الجذور العميقة التي أظنها، بين زواياي المظلمة، أرى يدك التي تقودني.. ربما وجودك هو الذي يداوي الجروح.. به ریشه های عمیق که فکر می کنم ، میان گوشه های تاریک خویش، دست تو را میبینم که من را پیش می برد .. شاید همین بودنِ توست که زخم ها را التیام می بخشد ..
أقبل جراحك بدموعي.. زخم هایت را با گریه هایم می بوسم .. زحم هایت را با اشک پذیرا می شوم ..
كما تذيب النار صلابة الحديد، فإن حرارة حضورك في قلبي تدمر الخطية أيضًا.. همان طور که آتش ذوب می کند سختی آهن را ، حرارت حضور شما در قلب من نیز از بین می برد گناه را ..
لقد مر وقت طويل منذ أن أصبحت الرحلة ذكرى، كم ابتعدت عن أحلامي الجميلة .. مدتی است پرواز برایم خاطره شده است. چه قدر از آرزو های دوست داشتنی خویش ، دور شده ام ..
أخذتني المسافات إلى تنهيدة طويلة.. فاصله ها ، مرا به یک آه طولانی کشانده است..
أفضل خطوة للتقدم وتصبح أقوى هو أن تكون حاضراً وسط عاصفة الأحداث والأحداث الضاغطة يغمرنا شعور بالضجر العميق، مما يجبرنا على اللجوء إلى الصمت العميق، لكنه ربما يكون ملاذا آمنا يمكن أن نهرب فيه من ضغوطه وضجيجه، حيث تفقد الكلمات والمعاني عواطفها وصراع السلوكيات والضجة تخيم على المكان. الكلمة وهذا التشتت قد اتخذ أمراً خادعاً بحيث لم يعد صوت المعاني مسموعاً، من شدة ألمك تبحث عن المأوى الذي يحتضن أفكارك ومشاعرك ويتواصل مع أعماق روحك.. بهترین پلکان ترقی و قوی شدن، حضور درمیان طوفان حوادث و رویداد های استرس زا است که احساس خستگی عمیقی بر ما غلبه می‌کند، که ما را وادار می‌کند به سکوتی عمیق متوسل شویم اما شاید پناهگاه امنی است که می توانیم از فشار و هیاهوی آن فرار کنیم، جایی که کلمات و معانی احساسات خودشان را از دست می دهند و تضاد رفتاری و هیاهو بر کلمه شلاق می زند و این پراکندگی نظمی فریبنده گرفته که دیگر صدای معانی شنیده نمی شود، از شدت درد تو به دنبال همان پناهگاهی می گردی که افکار و احساسات تو را به آغوش می کشد و با اعماق روح تو ارتباط برقرار می کند .