eitaa logo
گــــاندۅ😎
341 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
41 فایل
گاندو‌صداےماست🗣 ما همان نسل جوانیم ڪہ ثابت کردیم در ره‍ عشـق جگـر دار تر از صد مردیـم...🙃🙌🏻 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨ ادمین : @r_ganji_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 نصف شب رفتم آسایشگاه تاوضعیت انضباطی سربازهاروچک کنم همینطورکه داشتم توتاریکی قدم میزدم وچشمم به پوتین های یک سربازافتادکه واکس نزده وخاکی کنارتختش افتاده بودباعصبانیت رفتم جلوومحکم پتوروازروش زدم کنارودادزدم چراپوتین هاتوواکس نزدی؟ بنده خداازشدت صدای من ازجاپریدوروی تخت نشست. بعدهمینطورکه سرش پایین بودگفت:ببخشیدبرادردیروقت بودکه ازمنطقه ی جنوب رسیدم خانوادم رفته بودن شهرستان ومنم چون نمیخواستم مزاحم کس دیگه ای بشم،آمدم آسایشگاه. وقتی رسیدم همه خواب بودن ونتونستم واکس پیداکنم... صداش برام خیلی آشنابود. وقتی سرش روبلندکرددیدم جناب سرهنگ بابایی، فرمانده پایگاهه! بدجوری شرمنده شدم. نمیدونستم چی بگم واسه همین فقط به خاطرجسارتم ازشون عذرخواهی کردم. اما ایشون اصلاناراحت نشده بود و با لحن مهربونی گفت:برادرجان!شما وظیفه ات عمل کردی،من بیشترازهرکسی خودم روموظف به رعایت مقررات وامورانضباطی میدونم. "شهیدعباس بابایی" 💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
حتما حتما بخونید🧐👇👇👇 مقاومت همیشه به معنی مبارزه ی رو در رو با دشمن و پیروزی نیست... اینکه امنیت داریم معنیش این نیست که افرادی همیشه با سپر دارن فقط می خورن و در آخر هدفشون امنیت ملی ماست... مدافعان امنیت.. همیشه زندگی این افراد رو خشک و بی عاطفه فرض کردیم در حالی که این افراد بهتر از ما قدر امنیت رو میدونن و بهتر از ما محبت کردن رو بلدن... سنگ نیستن که بدوئن جلوی گلوله... اونا هم چشم انتظار دارن... بچه کوچیک دارن.. زن جوون دارن.. مادر پیر دارن.. بعضی ها فکر می کنن که برای دستگیری یه متهم همیشه کارشون راحته، چون قوی ان..چون مسلح ان... درسته پیروزی از آن ماست ✌️😎 ولی... کسایی هستن که از جونشون گذشتن که راه پیروزی هموار شه... فکر نکنین داستان هایی نوشته میشه دور از واقعیته... این کشور خیلی زخم دیده.. خیلی شکست داده.. خیلی جون داده... نه برای پیروزی کشور... بلکه برای امنیت کشور.. یک ثانیه اگه این کشور نا امنی به خودش ببینه برا اون جوون مردای گمنام ننگه... اون تو فیلماست که همیشه بی خطر و بی چون و چرا... با یه تفنگ و دستبند، سینه دشمنو به خاک می مالن... بعضا اصلا گلوله ای برای شلیک نیست.. نفسی برای کشیدن ندارن... چشمی برا دیدن ندارن... پایی برا رفتن یا موندن ندارن... و این میشه سخت ترین لحظاتی که هیچ وقت نمیشه اون رو به تصویر کشید... حالا اگه می بینید تو خیابونا امنیت جاریه یاد اون جوونایی بیفتید که نفسای آخرشونو تو خاک و خون کشیدن و به یاد عزیزاشون تو لحظات عروج عکس یادگارشونو با دستای غرق خون می بوسیدن... الهــــم الـــرزقنا شهــادت فے سبیلڪ 💔 سلامتی مدافعان اسلام و امنیت صلوات💟 @RRR138
چراوقتۍحالمون‌بده... شروع‌میڪنی بہ‌گذاشتن‌پروفایل‌و استورےهاۍدپ ؟!😔 چراباخالقمون‌ حرف‌نمیزنیم ؟! بیایم‌وقتےکہ حالمون‌خوب‌نبودبا خدامون‌حرف‌بزنیم ...☺️ دورکعت‌نمازبخونیم🌸 حتےشده‌یک‌صفحہ‌قرآن.. بخداآروم‌میشیم:) کپی از مطالب ازاده باذکرصلوات برمهدی عج🌱✨ 💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
کبوترم هوایی شدم🕊 ببین عجب گدایی شدم😭 💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
چہ‌سختہ‌مادرے‌چشمش‌بہ‌در‌باشہ چہسخته‌عزیزش‌بے‌خبر‌باشہ 💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
کبوترم هوایی شدم🕊 ببین عجب گدایی شدم😭 💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😎✌️🏻 ❤️ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگیرازسرم سایه ی چادرت را😭💔 ❤️ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترین های گاندو🥺❤️ ❤️ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
❤️ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
..... 🌿از بین یک پنجرھ فولاد تو را مےبینم..(:🥀 چقدر دلتنگت هستم.. .. 💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
「🌿🌸」 چـون‌حجـاب‌دآری...¦•• هـروقـت‌دلـت‌گرفـت‌با‌طعنـہ‌هـا...🙃💔¦•• قـرآن‌روبـازڪن.. ¦•• وسـوره‌مطـففیـن‌رونـگاه‌ڪن...🌱¦•• آنـان‌ڪه‌آن‌روزبـه‌تـومۍخندنـدفردا گـریانـند‌‌وتـوخنـدان...🙂 💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشون نداره مادرم🥀 منم نشون نمیخوام💔 ❤️ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
دوستان آماده باشید میریم برای پارت جدید👇🖤
💫💫💫💫💫💫 💫💫💫💫💫💫 💫💫💫💫💫 💫💫💫💫 💫💫💫 💫💫 💫 فرشید: عطیه خانم با چشمانی که برق می زد از پشت شیشه خیره شده بود به آقا محمد... پیش قدم شدم و به سمت دکتر رفتم... در حالی که درگیر معاینه محمد بود شروع کردم به سوال پرسیدن. _حال داداشمون چطوره دکتر.. _والا با این شناختی که من تو این چند ماه ازش پیدا کردم حتی اگه ضربه مغزی شده باشه زنده میمونه _پس حالش خوبه. _علائم حیاتی فعلا پایداره ولی قابل قبول نیست. باید صبر کنیم به هوش بیاد.. تنفسش مشکل داره با این وضع نمیشه تصمیم قطعی گرفت.. هرچی دیرتر بهوش بیاد سخت تر میتونه قوت رفته ی پاشو برگردونه. _قلبش چطوره دکتر؟ _اینطوری که از شواهد مشخصه تو مصرف داروهاش سستی کرده ولی خدارو شکر ضربان قلب و فشار خون نرماله میگم ببرنش بخش... عطیه: خوشحال از خوب شدن نسبی محمد رفتم سمت اتاقم... دخترم را روی تختش گذاشتم و به پرستار سپردمش... از وقتی به دنیا امده بود اینقدر ارام و زیبا نخوابیده بود.. برای بار چندم خیره شدم به سنگ یشمی روی سینه اش.. لبخند روی لبم نشست.. با خوشحالی به مقصد نمازخانه راه افتادم. _مژدگونی بده عزیز خانم... نگاهش را از سجاده برداشت و به لب های من داد.. _چیزی شده؟ _محمد رو منتقل کردن بخش... خوبِ خوب میشه... کامل خودش را به سمتم برگرداند.. دستانم را دست گرمش جا داد.. _خوش خبر باشی عطیه جان... چشم و دلت روشن باشه. رسول: _فرشید بگو خب...قلبم واستاد... _چرا بگم...هنوز شام دفعه قبل طلب داری.. اونو پرداخت کن بگم.. _گرو کشی نکن برادر من... بگو تا پس نیفتادم.. خونم گردنته هاااا.. _خب... _واییییی دلم میخواد سرمو بکوبم دیوار از دستتون راحت شم.. _آرامشت رو حفظ کن... خب اقا محمد رو منتقل کردن بخش... قند در دلم اب شد.. _جون من فرشید؟... _اوم.. _ایوووووللللللل....حالا که اینطور شد شیرینی و ناهار و شام مهمون من.. با خنده گفت: _داداش دفعه قبل هم همینو گفتی ها _خل حالا تو هم...حالا کی بهوش میاد اقا محمد؟ _یکی دو ساعت بعد... در باز شد... دکتر رسول داخل شد و به سمتش آمد.. _معلومه حالت امروز خوبه ها. _چرا نباشه اقای دکتر...بهانه اش جوره... نگاه معصومی نثار فرشید کردم و به دکتر گفتم. _من کی مرخصم؟ _شما و اقا سعید همین الان از بیمارستان اخراجید... بابا سرم رفت از بس نقشه برا رفتن می کشید.. همین الان مهر و امضا میکنم که از دستتون خلاص شم.. در ضمن اقا رسول.. خانمتون در جریانه چه بیماری دارید.. تا وقتی جواب ازمایشات و اسکن ها بیاد شما رو می سپرم به خانم دکترِ خودتون که قشنگ موندگارتون کنه.. کارم در آمد... فقط زینب کم بود.. _برا اونم یه فکری می کنم... _اوهوووممم...فک کنم لو دادی استاد این روزا همه بلند بلند فکر می کنن. _تا من میرم برگه ترخیص تو و سعید رو بگیرم آماده شو. ................ سایت: _ فاتح فرامرزی و خانم مریم طهماسب نیروی جدیدن... اقای ابراهیم فاطمی هم تا یه هفته بالا سر شما ها هستن و به کار نظارت می کنن تا اومدن محمد در مورد این پرونده باید به جای قابل قبولی برسیم لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16399142918814
خوش بحال ڪسے ڪہ در نامہ ے اعمالش زیره هر گناه یڪ استغفار نوشته شده است😍 👤•.امام علی(ع)•. ✔️چجورے اگہ اتفاقے سم بخورے نگرانے میشے و دنبالہ یه پاد زهر میگردی؟🤔 گناهم همونکارو با روحه ما میڪنہ ڪہ سم با جسم ما میکنہ پس گناه ڪہ ڪردے سریع با توبہ اثره بدشو از بین ببر👊🏻 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
. . بعضۍ‌وقتا‌ۍِجورۍ‌با‌آهنگ‌حس‌میگیریم‌و‌بغض‌ میڪنیم . .! ڪھ اگر اون بغض‌رو‌براۍ‌خدا‌ڪردھ‌بودیم‌جورۍ‌ بغلمون‌مۍ‌ڪرد‌ڪھ‌تمــام‌غم‌هاۍ‌‌دنیــارو‌ فراموش‌میڪردیمو‌آرووم‌مۍ‌شدیم ꧇)💛 . .! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
آقا عجیت دلم گرفتہ برایتان😞💔 ✋🏻🕊 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا :)💔 ؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞ 『‌‌‌‌''』 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
مسلم خیزاب🌹 :۱۳۵۹/۱۰/۱۰🌸 :راشنان-اصفهان :۱۳۹۴/۷/۲۰ 🥀 : سوریه🕊 :گلستان شهدای اصفهان همسر شهید خیزاب گفت: شهید به بنده گفته بود، مبادا زمانی که خبر شهادت مرا به تو دادند گریه و زاری بکنی، مبادا به‌واسطه ناراحتی تو، خانواده‌های همکارانم از رفتن آن‌ها به دفاع از حرم جلوگیری کنند. 🍃 سهم شما ۵ صلوات 🍃 💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
💜 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @RRR138 •┈┈••✾❣✾••┈┈•
لطفا قسمت دوم و قسمت های بعد انیمیشن گاندو رو بزارید ...!😍 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چشم حتما💜
سلام سلام ... من همونی ام کہ امتحان ریاضی داشتم😉👍امتحانمو عالے دادم عالی ...🙈 دعاتون مستجاب شد😅😍 کانالتوووووووون عااااالیهههه👌💗 فردا امتحان ادبیات دارم دعا کنید😞 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام افرین😉 ممنون💚 چشم😂
واااای داوود خانم
آمده ام با مقدار زیادی سممممم😐😅