و تو بارانهای بهاری بودی یکباره میآمدی و زمین را زنده میکردی، بعد به همان سرعت که آمده بودی، میرفتی.
که قطعا عشق یک وجود نامیراست..
که زنده نیست در این سرای پوشالی
وگرنه منکه خنده دار میمیرم..
سقوط سخت از درخت نارنگی..
با رفتارمون زخم میزنیم، و امیدواریم با کلماتمون ترمیم کنیم. چه هیولای پارهوقتی هستی انسان.
اونجا که میشینی با خودت فکر میکنی که چقدر راحت و سریع با نبودنت کنار اومده و از نو شروع کرده، یه دور دیگه از اول غمگین میشی...
تا زمانی که از عمق دوست داشتن طرف مقابلت مطمئن نشدی، عمیقانه دوست نداشته باش، چرا که عمق عشق امروز همان عمق زخم فردای توست.