پرونده ی قتل جوانی را مرور میکرد
که تنها مدرک موجود
تار مویِ زنی بود ....
صدای جیغِ آمبولانس در آمده بود
و قاضی
با بغض پرونده را امضا کرد ؛
" خودکشی "
و پرونده را بست...
تا به مراسمِ پسرش برسد...
مازلتُ أبحث عن شي ءٍ حین ضاعَ ضیّعني..!
همچنان دنبال آن چیزی میگردم؛
که با گم کردنش،
گم شدم..! :]
- محمود درویش