دیروز بود که یهو متوجه شدم که واووو جدی ۳ سالونیم من این چنلو دارم واقعا حس عجیبی بود. حس کردم دفترچه خاطرات من تو این سال‌ها حداقل حداقل دست ۱۰۰ نفر بوده. واقعا عجیبه.. هیچی دیگه خلاصه تصمیم گرفتم این دفترمو ازتون بگیرم یا دیگه نخوام ورقش بزنم که برای کسی جز خودم مرور بشه.. فلذا میخوام شروع جدیدی داشته باشم یه دفتر جدید باز کنم.. از همه‌ی همتون یعنی کسایی که از روز اول یا حتی تا همین چند دقیقه پیش اینجا عضو شدن و همراهِ من بودن، نهایت سپاس دارم✨ مرسی که بودید و پیام‌های من رو خوندید. سهم بزرگی در زندگی مجازی من و حتی بخشی از واقعی داشتید و دارید.. خلاصه که دمتون گرم❤️‍🩹 ‌دفتر جدیدی باز کردم که اگر تمایل داشتید بیاید، با حضورتون بنده بسی خوشحال میشم. - https://eitaa.com/joinchat/2140865541Cccfef59f4f . ارادتمندِ شما: زینب/دیوونه/Schwarz

برای شروع باید بگم که بله ما در خاورمیانه زندگی میکنیم جایی که خاور درونه زندگی ماست.

و این تنها بخش کوچکی از اخبار منطقه‌ست که باهاش صبح زیبا با هوایی تمیز آغاز میکنیم: _اعلام سقو‌‌ط حکومت سوریه _ورود‌ تانک‌های اسرائیلی به سوریه

بی‌کفایتی درباریان و وجود عوامل نفوذی در همه سوال‌های تاریخی مخصوصا معاصر جوابه.

خودمون به فدات خانم جان

زندگي ؟ ای لنت به این زندگي که من بخوام زندگي کنم ، #حرمش ناامن باشه .

تست حرام‌زادگی: خوشحالی از غارت حرم.

واقعا حال و هوای حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) روضه‌ست.. این وضعیت نه تنها گریه داره، بلکه مردن داره.

"پناه‌ عالمیان‌ زینبت‌ پناه‌ ندارد به‌ جز‌ تو‌ ای‌ شه‌ خوبان‌ پناهگاه‌ ندارد"

ولی قرار بود وقتی برای اولینبار چشمم به گنبد بخوره اینو با خودم زمزمه کنم: سلام خانوم ایتها الصدیقه الشهیده اِی‌ نوه‌ی مادرِ قد خمیده..

چیزی که عیان هست اینکه تمامِ دنیا با تمامِ قدرتشون دارن بر علیه ایران تلاش میکنن تا جنگ به اینجا بکشه.

حالا این وسط تو این هوای بسی کثافت با این اعصاب داغون دانشگاهم باید رفت.