eitaa logo
مجله ایده زندگی
43.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
32 فایل
🦋مجله ایده زندگی🦋 📌ارتباط با من و رزرو تبلیغ: @idehzendegi_admin 📌کانال تبلیغاتمون: https://eitaa.com/Tablighidehzendegi 📌کانال دوممون: @dastane_zendegi انتشار مطالب کانال بدون ذکر منبع ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶🔹 🔶پیرمرد زرگری به دکان همسایه زرگر رفت و گفت: ترازویت را به من بده تا این خرده‌های طلا را وزن کنم. همسایه‌اش که مرد دور اندیشی بود گفت: ببخشید من غربال ندارم. پیرمرد گفت: من ترازو می‌‌خواهم و تو می‌گویی غربال نداری، مگر کر هستی؟ همسایه گفت: من کر نیستم، ولی درک کردم که تو با این دست‌های لرزان خود چون خواهی خرده‌های زر را به ترازو بریزی و وزن کنی مقداری از آن به زمین خواهی ریخت، آن وقت برای جمع‌ آوری آنها جاروب خواهی خواست و بعد از آنکه زرها را با خاک جاروب کردی آن وقت غربال لازم داری تا خاک آنها را بگیری، من هم از همین اول گفتم که غربال ندارم. هر که اول بنگرد پایان کار اندر آخر، او نگردد شرمسار "مولوی" 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 🔶 انسان حکیمی میگفت: صبح‌ها که دکمه‌های لباسم را می‌بندم، به این فکر میکنم که، چه کسی آنها را باز خواهد کرد؟ خودم یا مرده شور؟ دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی‌است به آنهائى که دوستشان دارید، به‌بهانه بگوئيد: دوستت دارم. بگوئيد: در این دنیای شلوغ، سنجاقشان کرده‌اید به دلتان... بگوئيد: گاهی فرصت با هم بودنمان، کوتاه‌تر از عمر شکوفه‌هاست. بگوئيد: بودن‌ها را قدر بدانيم، نبودن‌ها همين نزديكى است... 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 🔶 هر بار که پدرم برنج جدیدی میخرید، مادرم پیمانه را کمتر از همیشه میگرفت. میگفت طریقه‌ی طبخِ برنج‌ها باهم فرق دارد، همه‌شان یک جور دم نمی‌کشند، نمی‌شود طبقِ یک اصل و برنامه پیش رفت. برای همین بود که بارِ اول، مقدارِ کمتری میپخت تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه دستش بیاید یا اگر خراب می‌شد، اسراف نکرده باشد. آدم‌ها هم دقیقا همینند، قبل از اعتماد و بذلِ محبت، آنها را خوب بشناسید، از تنهایی‌تان ، به هرکس و ناکسی پناه نبرید. نه هر آدمی لایقِ همنشینی است، و نه می‌شود با تمامِ آدم‌ها یک جور تا کرد، بعضی‌ها جنسشان از همان اولش خراب است و با هیچ اصل و منطقی اندازه‌ی باورهای شما قد نخواهند کشید. حواستان باشد، مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید... 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 🔶 روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد حاکم می برند تا مجازات را تعیین کند . حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم . ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟ ملانصرالدین می گوید : ان شاءالله در این سه سال یا حاکم می میرد یا خرم همیشه امیدوار باشید شاید چیزی به نفع شما تغییر کند ‎‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حواستان باشد، مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید... 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 🔶پادشاهی به همراه غلامش سوار کشتی شدند. غلام هرگز دریا را ندیده بود شروع به گریه و زاری کرد و همچنان می ترسید و هر کاری می کردند آرام نمی شد و پادشاه نمی دانست که باید چکار کند . حکیمی در کشتی بود به پادشاه گفت اگر اجازه بدهی من آرامش میکنم و پادشاه قبول کرد. حکیم گفت غلام را در دریا بیاندازند. پس چند بار دست وپا زدن گفت تا اورا بیرون آوردند. رفت در گوشه ای ساکت و آرام نشست ودیگر هیچ نگفت. پادشاه بسیار تعجب کرد و گفت حکمت کار چه بود؟ گفت او مزه غرق شدن را نچشیده بودو قدر در کشتی بودن و سلامتی را نمی دانست به راستی قدر عافیت کسی میداند که به مصیبتی گرفتار آید... ‎‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌ حواستان باشد، مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید... 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 🔶آری از پشت کوه آمده ام ...! چه مي دانستم اينور کوه بايد براي ثروت، حرام خورد ... براي عشق، خيانت کرد ... براي خوب ديده شدن، ديگري را بد نشان داد ... و براي به عرش رسيدن، بايد ديگري را به فرش کشاند ...! وقتي هم با تمام سادگي دليلش را مي پرسم ، مي گويند : " از پشت کوه آمده ای ...! " ترجيح مي دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم بازگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اينکه اينور کوه باشم و گرگ وار انسانیت را بدَرَم ...!!! 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 ‍ 🔶يكى از مريدان شيوانا مرد تاجرى بود كه ورشكست شده بود. روزى براى تصميم‌گيري در مورد يك موضوع تجارى نياز به مشاور بود. شيوانا از شاگردان خواست تا آن مرد تاجر را نزد او آورند. يكى از شاگردان به اعتراض گفت: اما او يك تاجر ورشكسته است و نمي‌توان به مشورتش اعتماد كرد. شيوانا پاسخ داد: شكست يك اتفاق است، يك شخص نيست. كسي كه شكست خورده در مقايسه با كسى كه چنين تجربه‌اى نداشته است، هزاران قدم جلوتراست. او روى ديگر موفقيت را به وضوح لمس كرده است و تارهاى متصل به شكست را مي شناسد. او بهتر از هر كس ديگرى مى‌تواند سياهچاله‌هاى منجر به شكست را به ما نشان دهد. وقتي كسى شكست مى‌خورد آگاه باشيد كه او هزاران چيز ياد گرفته است كه اگر شجاعت خود را از دست نداده باشد مي‌تواند به ديگران منتقل كند. وقتى كسى شكست مى‌خورد هرگز نگوئيد او تا ابد یک شكست خورده است. 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 ‍ 🔶ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺑﺖ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺗﻪ ﺩﻳﮓ‌ﻫﺎ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﻡ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﻫﺮﮔﺰ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ : ﻋﺰﯾﺰﻡ! ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻪ ﺩﻳﮕ‌ﻬﺎی ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺷﺘﻪ ﻫﺴﺘﻢ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ، ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺗﻪ دیگ‌هاﻳﺶ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﻌﻼﻭﻩ ﺗﻪ ﺩیگ‌های ﮐﻤﯽ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﮐﺸﺪ. ﺩﺭﮎ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻋﯿﺐ‌ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ‌. ﺩﻋﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻗﺴﻤﺖ‌ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ، ﺑﺪ ﻭ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ. 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 ‍ 🔶مسافر تاکسى آهسته روى شونه‌ى راننده زد. چون ميخواست ازش يه سوال بپرسه. راننده داد زد، کنترل ماشين رو از دست داد، نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس، از جدول کنار خيابون رفت بالا، نزديک بود که چپ کنه، اما کنار يه مغازه توى پياده رو، متوقف شد. براى چندين ثانيه، هيچ حرفى بين راننده و مسافر رد و بدل نشد. تا اين که راننده رو به مسافر کرد و گفت: هى مرد! ديگه هيچ وقت، اين کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندى! مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نميدونستم که يه ضربه‌ى کوچولو، آنقدر تو رو ميترسونه. راننده جواب داد: واقعاً تقصير تو نيست، امروز اولين روزيه که به عنوان يه راننده‌ى تاکسى، دارم کار ميكنم‌، آخه من ۲۵ سال، راننده‌ ماشين نعش کش بودم … «گاه آنچنان به تکرارهاى زندگى عادت ميکنيم، که فراموش ميکنيم جور ديگر هم ميتوان بود» 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 ‍ 🔶 مردی نزد پزشک رفت تا ببیند آیا 100 سال عمر میکند یا نه. دکتر پس از معاینه گفت: چند سال دارید؟ مرد: 50 سال. زن و بچه دارید؟ خیر. مسافرت و ورزش را دوست دارید؟ اصلا اهل مطالعه هستید؟ اصلا. برای آینده برنامه دارید؟ خیر. پزشک با عصبانیت: پس تشریف ببرید و همین امروز بمیرید. عمر 100 سال را برای چه میخواهید؟ انسان وقتی از دنیا می رود، فقط یک آرزو دارد که یکبار دیگر فرصت زندگی کردن داشته باشد. 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 ‍ 🔶 کمانگیر پیر و عاقلی در دشتی در حال آموزش تیراندازی به دو جنگجوی جوان بود. در آن سوی دشت نشانه کوچکی که از درختی آویزان شده بود به چشم می خورد. جنگجوی اولی تیری را در کمانش می گذارد و نشانه می رود. کماندار پیر از او می خواهد آنچه را می بیند شرح دهد. می گوید: آسمان را می بینم. ابرها را. درختان را. شاخه های درختان و هدف را. کمانگیر پیر می گوید: کمانت را بگذار زمین تو آماده نیستی. جنگجوی دومی آماده می شود. کمانگیر پیر می گوید: آنچه را می بینی شرح بده. جنگجو می گوید: فقط هدف را می بینم. پیرمرد فرمان می دهد: پس تیرت را بینداز. تیر بر نشان می نشیند. پیرمرد می گوید: عالی بود. موقعی که تنها هدف را می بینید و تنها تمرکزتان به روی هدفتان باشد، نشانه گیریتان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میل تان به پرواز در خواهد آمد. 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹 ‍ 🔶 شاگردی از استاد پرسید: خواهش می کنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟ استاد جواب داد: تو نمی‌توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، حتی از ظاهر او هم نمی‌توان به این شناخت رسید. اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی. چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد... 🔶🔹دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻 📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8