eitaa logo
فحوا | Fahva
194 دنبال‌کننده
308 عکس
11 ویدیو
16 فایل
فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی www.ifahva.ir ارتباط با ادمین @Fahva_support شبکه‌های اجتماعی https://zil.ink/fahva
مشاهده در ایتا
دانلود
فحوا | Fahva
حکمرانی فرهنگ در تاریخ ایران تاریخ هر سرزمین، جزء لاینفکِ هویت آن است که می‌تواند در الگودهی به مؤلفه‌های حکمرانی آن سرزمین در قرون بعدی، موثر باشد. با همین منطق، برخی شیوه‌ها و بروزات حکمرانی حوزۀ فرهنگ در تاریخ ایرانِ اسلامی، می‌تواند برای عصر حاضر، عبرت‌آموز و الگوده باشد تا از پسِ بررسی آن‌ها ـ از هر دو بُعد قوت‌ها و ضعف‌ها ـ بتوان در جهت بهبود حکمرانی حوزۀ فرهنگ، بهره‌برداری حداکثری نمود. به طور مثال، یکی از عوامل مهمِ گسترش روابط فرهنگی در قرون گذشته، مناسبات تجارتی و بازرگانی بوده است. تقریباً تمامی کاروان‌هایی که از مسیرهای راه ابریشم می‌گذشته، عوامل فرهنگی را نیز با خود همراه می‌برده‌اند و درست به همین دلیل است که بیشتر سفرنامه‌ها و خاطراتی که از آن روزگار باقی مانده، مربوط به مردمان باسواد و فهیمی بوده که همراه این کاروان‌های تجاری سفر می‌کرده‌اند. مبتنی بر این گزاره، اهتمام کاروان‌های تجاری به بردنِ سفیران فرهنگی همراه خود، الگویی ظریف و جالب‌توجه در حکمرانیِ گذشتگان بوده که اهمیت فرهنگ را در دوره‌های مذکور نشان می‌دهد. شرایط و زمینه‌های اکنون، صددرصد به ادوار گذشته شبیه نبوده و به همین سبب، روندهای امروز، عیناً قابل انطباق با روندهای شاخص گذشته نیست؛ اما به هر حال می‌توان از برخی ماجراهای گذشتگان در جهت فهم بهتر شرایط امروز تاریخ و نیز یافتن راه‌حل‌هایی برای حل مسائل کنونی‌مان الگو گرفت. با این مقدمه، قصد داریم زین پس در قالب پُست‌هایی کوتاه، مجموعه محتواهایی خواندنی در همین رابطه را ذیل سرفصل با هم مرور کنیم؛ بدان امید که افزون بر جذابیت، ایده‌ای را برای روندهای حکمرانیِ فرهنگیِ امروزمان عرضه کند. 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
انقلابی‌ترین فریادگرانِ تاریخِ انسان و قاطع‌ترینِ مدافعان حقوق خلق‌های محروم و مظلوم، پیامبران بوده‌اند. هدف اصلی و اساسی پیامبران -بنابر نص قرآن کریم- دفاع از انسان محروم است و رسیدن به جامعه‌های انسانی منهای فقر. -منهای فقر؛ محمدرضا حکیمی 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فردا شاید من شهید شده باشم... اما شما تردید نکنید و ادامه دهید! -شهید اسماعیل هنیه 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
امتزاج علم و دین، حول محور مسجد 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
امتزاج علم و دین، حول محور مسجد 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
امتزاج علم و دین، حول محور مسجد رمز این مسئله که وحی اسلامی به صورت کتاب بوده، عملاً علم و دین را از یکدیگر جدایی‌ناپذیر ساخته است. لذا نخستین محلی که در جهان اسلام تعلیم در آن صورت گرفت، مسجد بود. نخستین محافل علمیِ اسلامی، همان «حلقه»های علمیِ داخل مسجد بود که در آن، مدرّس به ستون یا دیواری تکیه می‌زد و شاگردان به دور او حلقه می‌زدند و مطالب آموزشی بیان می‌شد و در پی آن، سؤال و جواب درمی‌گرفت. سپس در سیر تطوّرِ محافل علمی، «مکتب» شکل گرفت که در جوار مسجد و حاوی شکل جدیدتری از علم‌آموزی بود؛ اما تدریجاً از دل این دو محفل آموزشی، محفل جدیدی به نام «مدرسه» صورت یافت که به گفتۀ محققان، برگرفته از الگوی مدرسه در ایران باستان بود و به‌مثابۀ مکمل مکتب‌خانه، خاستگاه نوعی تحصیلاتِ پیشاعالیه محسوب می‌شد. این مدارس بیشتر در کنار مسجد جامع، بازار یا میدان [اصلی] شهر بنا می‌شد. شاید همین درهم‌تنیدگیِ سرنوشت علم و دین در تمدن اسلامی بوده که موجب شده در زبان عربی، دو واژه «جامع» (به معنای مسجد بزرگ شهر) و «جامعه» (دانشگاه) هم‌خانواده باشند. از این گذشته، در دهه‌های نخستینِ تاریخ اسلام، مساجد گذشته از جایی برای پرستش و حتی علم‌آموزی، به مثابۀ دادگاه قاضی، مهمان‌سرای غریبان و بیگانگان و مهم‌تر از آن، جای اصلی در یک شهر یا همان مرکز شهر (به معنای هویتیِ آن) به حساب می‌آمد؛ یعنی محلی که علاوه بر فعالیت‌های دینی، بسیاری از فعالیت‌های علمی، قضایی، اجتماعی و فرهنگی نیز حول محور آن صورت می‌گرفت و این رفتارشناسیِ مسلمانان، به‌ویژه متأثر از رهبریِ شخص پیامبر (در بدو امر)، منطبق بر جایگاه قرآنیِ مسجد بود. پایان سخن آنکه این رویکردِ مسجدمحور، امروز می‌تواند با لحاظ کردن اقتضائات زمانه، برای اقدامات علمی و فرهنگی‌مان الگوآفرین باشد؛ چنانکه بسیاری از اقدامات علمی و فرهنگیِ جامعه، به جای آنکه حول محور سرای محله‌ها، فرهنگ‌سراها، مال‌ها و خلاصه اماکن رنگارنگی از این جنس شکل گیرد، با محوریت مسجد صورت پذیرد تا تدریجاً این وجه هویتیِ مسجد نیز به جای نخستینِ خود بازگردد. 📚 منابع: - سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ترجمۀ احمد آرام؛ - منیرالدین احمد، نهاد آموزش اسلامی، ترجمۀ محمدحسین ساکت؛ - سید محمود نجاتی حسینی، تبارشناسی کلاس درس در ایران. 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
انقباض در هدف اجتهاد 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
انقباض در هدف اجتهاد 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
انقباض در هدف اجتهاد «گمان می‌کنم همه ما برکلیت هدفی که حرکت اجتهاد در پی آن و متأثر از آن است اتفاق نظر داریم که عبارت است از فراهم‌سازی مقدمات برای اجرای نظریه اسلام در زندگی مسلمانان... برای این‌که بتوانیم ابعاد هدف را به روشنی درک کنیم باید بین دو عرصه در اجرای نظریه اسلام در زندگی، تمایز قائل شویم: 1- اجرای نظریه در حوزه فردی به اندازه‌ای که به رفتار فرد مربوط می‌شود. 2- اجرای نظریه در حوزه اجتماعی و برپایی زندگی اجتماعی - با همه اقتضائات آن از قبیل روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی - براساس این نظریه. اگرچه حرکت اجتهاد در اصل و از حیث نظری هر دو حوزه را مدنظر دارد؛ زیرا این دو حوزه از منظر اعتقاد اسلامی یکسانند، اما این حرکت در مسیر تاریخی‌ای که در ساحت شیعه طی کرده، غالباً فقط حوزه اول را هدف‌گیری کرده است؛ به این صورت که در جریان فرایند استنباط در ذهن مجتهد، تصویر فرد مسلمانی که می‌خواهد نظریه اسلام برای زندگی را بر رفتار خود پیاده کند، مجسم می‌شود، نه تصویر جامعه مسلمانی که می‌خواهد زندگی و روابطش را بر پایه اسلام بنا کند. این محدودسازی و انقباض در هدف ریشه در شرایط واقعی و تاریخی دارد... حرکت اجتهاد در میان شیعیان - تقریباً - از لحظه ولادت به تبعید و انزوای سیاسی از عرصه های اجتماعی فقه اسلامی دچار بوده است و این انزوای سیاسی به تدریج سبب شده است که دایره هدفی که حرکت اجتهاد در شیعه برای آن تلاش می‌کند تنگ شود و با گذشت زمان این احساس در وجود حرکت اجتهاد شیعی رسوب کند که حوزه اجرای فردی، تنها حوزه‌ای است که اجتهاد می‌تواند در واقعیت زندگی بشر خود را در آن بازتاب دهد و آن را به عنوان هدف خود برگزیند. بدین‌سان اجتهاد در ذهن فقیه تنها به تصویر فرد مسلمان پیوند خورد، نه جامعه مسلمان. نتایج این انقباض در هدف عبارت است از: 1- انقباض فقه از جهت موضوعی؛ چراکه اجتهاد همواره بر بخش‌هایی از فقه متمرکز می‌شود که بیش‌تر به حوزه اجرای فردی مربوط می‌شود و موضوعاتی که زمینه را برای حوزه اجرای اجتماعی فراهم می‌کند، نادیده انگاشته می‌شود. 2- تشکیل رویکردی عمومی در ذهن فقیه که بدون توجه به راه حل‌های اجتماعی، باید مشکل فرد مسلمان را با توجیه واقعیت و تطبیق شریعت با آن به هر شکل ممکن، حل نمایند.» صدر، سید محمد باقر، 1398، حوزه و بایسته‌ها (مجموعه گفتاررها و نوشتارها درباره حوزه، روحانیت و مرجعیت)، ترجمه سید امید مؤذنی، انتشارات دار الصدر 205-199 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
شرایط سیاسی کشور نسبت به پنج سال گذشته   تحلیل نظرسنجی اخیر در مورد شرایط سیاسی کشور در مقایسه با پنج سال گذشته نشان می‌دهد که 60.2 درصد پاسخ‌دهندگان معتقدند که اوضاع بدتر شده است، در حالی که تنها 21.6 درصد بهبود را گزارش کرده‌اند و 18.2 درصد نیز تغییری احساس نکرده‌اند. این آمارها بیانگر نگرانی‌های جدی جامعه است که دولت باید به آن توجه کند. از منظر سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی به دولت و نهادهای حکومتی یکی از اساسی‌ترین ارکان ثبات و کارآمدی حکمرانی است. وقتی اکثریت مردم احساس می‌کنند که شرایط سیاسی بدتر شده است، این نشانه‌ای از کاهش اعتماد عمومی به نهادهای حکومتی است. کاهش اعتماد عمومی می‌تواند منجر به کاهش مشارکت اجتماعی، کاهش همکاری بین مردم و دولت، و افزایش تنش‌های اجتماعی شود. بنابراین، در چنین شرایطی، تقویت سرمایه اجتماعی از طریق شفافیت، پاسخگویی و توجه به خواسته‌ها و نیازهای مردم ضروری است. برای فهم دقیق‌تر پاسخ‌های افراد، برش‌های «جنس»، «هزینۀ خانوار» و «سن» آورده شده است. منبع: پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان ۱۴۰۲ 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
از نظریه‌زدگی تا کاسبی از دولت سه‌گانۀ تقلیل‌گرایی در جامعه‌شناسی ایران در علوم انسانی و اجتماعی متعارف یا به‌طور خاص گفتمان غالب جامعه‌شناسی در ایران با سه پدیده تقلیل‌گرایانه مواجهیم؛ یکی پدیده نظریه‌زدگی است که با ترجمه‌زدگی و روش‌زدگی پیوند می‌یابد. در این پدیده استاد یا پژوهشگر ما دانش را به جعبه‌ابزاری نظری یا روشی و تکنیکی تقلیل ‌می‌دهد و تصور می‌کند یافتن چند شاهد عینی پراکنده برای تایید کاربست نظریه ترجمه‌ای‌اش کفایت می‌کند یا با روش به‌مثابه یک جعبه‌ابزار برخورد و تصور می‌کند هر روشی قابلیت کاربست در هر رویکرد نظری را دارد. پدیده دیگر مساله پروژه‌زدگی است که علم را به کاسبی از دولت تنزل می‌دهد. البته پروژه‌گیری از دولت خود استعداد و مهارت خاصی دارد و برخی به‌قول‌معروف لِم این کار را یاد گرفته‌اند و می‌بینید که پایشان در اغلب پروژه‌های دولتی باز شده است. این پروژه‌زدگی البته وجه بارزترش در حوزه سیاست رخ می‌دهد و نوعی سیاست‌زدگی در تحلیل‌ها باعث تحلیل‌های زیگزاگی می‌شود. یعنی با تحولات سیاسی کلا چهارچوب‌های نظری هم تغییر می‌کند. مساله دیگر در جامعه‌شناسی متعارف در ایران این است که کل تحلیل‌ها و تبیین‌هایش را به مساله قدرت تقلیل می‌دهد و می‌توانیم بگوییم به دولت‌زدگی تقلیل می‌یابد. در این موضع پژوهشگر یا دانشگاهی ما اساسا اگر در توضیح هر مساله‌ای در گام اول به نقش دولت اشاره نکند حتما در گام دوم آن را اصلی می‌یابد. در این پدیده گویا دولت جمهوری اسلامی و سیاست رسمی همه عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی ما را پر کرده و همه مسائل یا برآمده از نقش دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی است یا واکنش غیررسمی به این سیاست‌ها. گویا هیچ امکانی خارج از مساله قدرت و حاکمیت جمهوری اسلامی برای تحلیل شرایط وجود ندارد، یعنی قدرت را صرفا دولت جمهوری اسلامی می‌بیند و حتی نمی‌تواند قدرت در وجه فراملی‌اش یعنی مثلا نقش قدرت و نظم جهانی را ببیند. برای همین همه کاسه‌کوزه‌ها را بر سر جمهوری اسلامی می‌شکند ولی حتی یک‌بار حاضر نیست درباره تحریم و شرایط تحریم و نحوه مواجهه و مقاومت در برابر آن بحث کند. درواقع تحت‌تاثیر این سیاست‌زدگی جامعه‌شناسی را به جامعه‌شناسی آن هم صرفا در سطح تحلیلی ملی‌اش فرومی‌کاهد. در این سال‌های گذشته درباره این تقلیل‌گرایی‌ها زیاد بحث کرده‌ام و حتی وقتی روی مصادیق خاصی از اینها دست گذاشته‌ام و مثلا در مواضعی برخی از این نظریه‌زدگی‌ها و ترجمه‌زدگی را نقد کرده‌ام یا برخی روابط ناسالم در پروژه‌های دولتی در حوزه علوم اجتماعی را تلویحا نقد کرده‌ام، خود همان‌هایی که دائما دربرابر دولت ژست انتقادی می‌گیرند ناراحت و آشفته می‌شوند و همان‌ها که دنبال قدسیت‌زدایی از دولت در جمهوری اسلامی هستند، شأنی قدسی برای جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی قائلند و آن را و کنشگران فعال در میدان علوم اجتماعی در ایران را بری از هرگونه نقد و ارزیابی تلقی می‌کنند. برگرفته از مصاحبۀ میثم مهدیار؛ جامعه‌شناس 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
خطاطی و ترجمه منجی فرهنگِ ایرانیان تازه‌مسلمان یکی از وجوه درایت ایرانیان هنگامۀ ورود اسلام به ایران، استفاده از شیوه‌هایی برای حفظ میراث فرهنگی‌شان از گزند مهاجمان عرب بود، آن هم به‌گونه‌ای که حساسیت قوم مهاجم را برنینگیزد. در اینجا اختصاراً دو شیوۀ جالب‌توجه را به عنوان نمونه ذکر می‌کنیم تا درایت ایرانیان در این مسیر، بیش از پیش هویدا شود: نخست: ایرانیانِ خردمند به‌خوبی دریافته بودند که با تسلط تازیان عرب بر سرزمینشان و نتیجتاً حاکم شدن زبان عربی به عنوان زبان دیوانی بر سرتاسر قلمرو اسلامی، برای آنکه میراث مکتوبشان از روزگاران گذشته حفظ شود، یکی از راه‌های آن، ترجمۀ این مکتوبات به زبانِ قوم غالب است تا بدین واسطه، از گزند نابودی در امان بماند. به طور مثال، عبدالله‌بن‌مُقَفَّع (روزبه)، کاتب عیسی‌بن‌علی عباسی، تعدادی کثیری از کتب فارسی را از زبان پهلوی به عربی برگرداند؛ چنانکه نیک می‌دانیم اگر او آثاری چون «التاج» (در سیرت انوشیروان)، «خداینامه» (در سیرت پادشاهان) یا «الأدب الكبير و الأدب الصغیر» را به عربی ترجمه نکرده بود، امروز احتمالاً جز نامی از آن‌ها باقی نمانده بود؛ چنانکه بسیاری از کتب دیگرِ ایران کهن، همین سرنوشت عایدش شد. دوم: آن دسته از ایرانیان فرهیخته که نوشتن می‌دانستند، برای زنده نگه داشتن خط اصیل ایرانی، همان خط رایج در عهد ساسانیان را با اِعمال تغییراتی احیا کردند که نهایتاً به ابداع خط «پیرآموز» منجر شد (یعنی خطی که از فرط سادگی، یادگیری‌اش حتی برای پیران هم میسّر بود)؛ منتها از آنجا که در دهه‌های نخستینِ ورود اسلام به ایران، به دلایل متعددی (از جمله تعصبِ تازیانِ بیابانگرد در قبال مظاهر تمدن فاخر ایرانی) هرگونه گرته‌برداری از تمدن باستانی ایران، نوعی کفر و زَندَقه محسوب می‌شد، لذا ایرانیان سعی کردند با تیزهوشی، چاره‌ای بیندیشند تا خط اجدادی‌شان، از گزند فرهنگِ فقیرِ تازیان در امان بماند. آنان چاره را در آن دیدند که از این خط برای نگارش قرآن بهره گیرند تا دیگر کسی نتواند میراث مکتوبشان را که حالا در قالب آیات الهی تبلور یافته بود، نابود کند. اما حضور این خط جدید، به کتابت قرآن خلاصه نشد؛ بلکه تدریجاً خطاطان و خوشنویسان ایرانی، از خط پیرآموز برای نگارگریِ کتیبه‌های اماکن مقدسِ اسلامی نیز استفاده کردند که ترقّی در این مسیر، سبب پیدایش فُرم‌های جدیدتر و زیباتری از رسم‌الخط پیرآموز شد. بدین ترتیب ایرانیانِ نومسلمان، با این چاره‌اندیشیِ مدبرانه، هم خط دیرینۀ خود را از گزند نابودی رهانیدند، هم به بالندگیِ بیشتر خط از حیث معیارهای زیبایی‌شناسی کمک کردند. 📚 منابع: - محمدجواد مشکور؛ محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ عبدالحسین نوایی، تاریخ روابط فرهنگی ایران. - علی سامی، نقش ايران در فرهنگ اسلامی. 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
کارت برندۀ کیمدی؛ کلکسیون رویاهای نوجوانان 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
صحنۀ دربار عباسی یا صحنۀ دربار ساسانی؟! عباسیانِ نخستین، میراث‌دار فرهنگ و درایت ایرانیان 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
صحنۀ دربار عباسی یا صحنۀ دربار ساسانی؟! عباسیانِ نخستین، میراث‌دار فرهنگ و درایت ایرانیان #حکمرانی_
صحنۀ دربار عباسی یا صحنۀ دربار ساسانی؟! عباسیانِ نخستین، میراث‌دار فرهنگ و درایت ایرانیان عباسیان، برآمدن و سپس تثبیت خلافتشان را مدیون ایرانیان‌اند. نقش ایرانیان در پیروزی قیام بنی‌عباس علیه خلافت بنی‌امیه بر کسی پوشیده نیست؛ اما این نقش، منحصر در پیروزی آنان نبود؛ بلکه در عصر نخست خلافت عباسی (132 تا 232ق) که دوران شکل‌گیری، نیرومندی و سپس شکوفاییِ این خاندان است، عنصر ایرانی بسیار پررنگ است. هوشمندی، توانمندی، تجربۀ حکومت‌داری، رواداری و متمدن بودن، از جمله صفاتی بود که توانست ایرانیان را شایستۀ تصدّیِ بالاترین مناصب دربار عباسی کند. بدین ترتیب ایرانیان توانستند میراث کهن خود در زمامداری فرهنگ و تمدن را به رخ عباسیان کشیده، تدریجاً آن را وارد تاروپود حکومت عباسی کنند؛ چنانکه شاید گزاف نباشد اگر بگوییم صحنۀ دربار عباسی به صحنۀ دربار ساسانی شبیه شده بود: تشکیلات دیوانیِ ساسانی در دربار خلافت عباسی جریان داشت؛ فرهنگ بزرگداشت نوروز و سایر جشن‌های ایران باستان به درون دربار نفوذ کرده بود؛ سبک پوشش و لباس درباریان به سبک ایران باستان گرایش یافته بود و حتی موسیقی ایرانی نیز در آن دوره شیوع داشت. طبعاً مقصود ما از این توصیفات این نیست که عقب‌گردِ مَسند خلافتِ اسلامی به فرهنگِ شاهنشاهیِ ساسانی را تأیید کنیم؛ چه آنکه می‌دانیم همین عباسیان بودند که دشمنی سرسخت و دیرینه‌ای با اهل‌بیت پیغمبر(ص) داشتند و بسیاری از امامان شیعه، با دستان ناپاک آنان (بعضاً با همکاری برخی از همین بزرگان ایرانیِ دربار عباسی) به شهادت رسیدند؛ اما سخن بر سر این است که مگر هویت ایرانی چه داشته که توانسته بوده اینگونه در تاروپود دربارِ عباسیانِ نخستین ریشه دوانده، به آنان رنگ‌وبوی ایرانی دهد؟ پاسخ استاد اسلامی ندوشن به این پرسش، جالب است: «ایرانی پس از آنکه مدتی [از فتح ایران] گذشت و خود را وادید، این سؤال را نزد خود پیش آورد که اکنون که دیگر قدرت فائق سیاسی نیست، نیرو و استعداد خود را در چه مسیری به کار اندازد که تا حدی متناسب با گذشتهٔ شکوهمندش باشد؟... اوضاع و احوال به‌گونه‌ای چرخید که نوعی سیادت فرهنگی جانشین سیادت سیاسی گردید. هیچ‌کس آن را عامدانه طراحی نکرد؛ خود به خود پیش آمد. دو عامل آن را به جلو راند: یکی ذخیرهٔ «دینامیسمِ ایرانی» که در هر حال می‌بایست در راهی به کار افتد که فرهنگ و تاریخِ کهنِ این کشور، پشتوانه‌اش بود؛ دیگری اوضاع و احوال زمانه که واکنش متناسبِ خود را می‌طلبید. [بدین ترتیب،] فرهنگ، [به‌مثابۀ] وسیله‌ای دفاعی برای حفظ موجودیت به کار افتاد، برای آنکه ایرانی بتواند بگوید: من زنده‌ام!» 📚 منابع: - برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج2؛ - رضا شاه‌ملکی، «نفوذ خاندان‌های ایرانی در عصر عباسیان و نقش آنان در بسط اندیشهٔ ایرانشهری»؛ - محمدعلی اسلامی ندوشن، «هویت ایرانی در دوران بعد از اسلام». 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
تمایل به شرکت در مراسم پیاده‌روی اربعین منبع: پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان ۱۴۰۲ 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
معرفی کتاب اربعین حسینی؛ امکان حضور در تاریخی دیگر مولف اصغر طاهرزاده نشر لب‌المیزان 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir