eitaa logo
فحوا | Fahva
195 دنبال‌کننده
308 عکس
11 ویدیو
16 فایل
فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی www.ifahva.ir ارتباط با ادمین @Fahva_support شبکه‌های اجتماعی https://zil.ink/fahva
مشاهده در ایتا
دانلود
فحوا | Fahva
حکمرانی فرهنگ در تاریخ ایران تاریخ هر سرزمین، جزء لاینفکِ هویت آن است که می‌تواند در الگودهی به مؤلفه‌های حکمرانی آن سرزمین در قرون بعدی، موثر باشد. با همین منطق، برخی شیوه‌ها و بروزات حکمرانی حوزۀ فرهنگ در تاریخ ایرانِ اسلامی، می‌تواند برای عصر حاضر، عبرت‌آموز و الگوده باشد تا از پسِ بررسی آن‌ها ـ از هر دو بُعد قوت‌ها و ضعف‌ها ـ بتوان در جهت بهبود حکمرانی حوزۀ فرهنگ، بهره‌برداری حداکثری نمود. به طور مثال، یکی از عوامل مهمِ گسترش روابط فرهنگی در قرون گذشته، مناسبات تجارتی و بازرگانی بوده است. تقریباً تمامی کاروان‌هایی که از مسیرهای راه ابریشم می‌گذشته، عوامل فرهنگی را نیز با خود همراه می‌برده‌اند و درست به همین دلیل است که بیشتر سفرنامه‌ها و خاطراتی که از آن روزگار باقی مانده، مربوط به مردمان باسواد و فهیمی بوده که همراه این کاروان‌های تجاری سفر می‌کرده‌اند. مبتنی بر این گزاره، اهتمام کاروان‌های تجاری به بردنِ سفیران فرهنگی همراه خود، الگویی ظریف و جالب‌توجه در حکمرانیِ گذشتگان بوده که اهمیت فرهنگ را در دوره‌های مذکور نشان می‌دهد. شرایط و زمینه‌های اکنون، صددرصد به ادوار گذشته شبیه نبوده و به همین سبب، روندهای امروز، عیناً قابل انطباق با روندهای شاخص گذشته نیست؛ اما به هر حال می‌توان از برخی ماجراهای گذشتگان در جهت فهم بهتر شرایط امروز تاریخ و نیز یافتن راه‌حل‌هایی برای حل مسائل کنونی‌مان الگو گرفت. با این مقدمه، قصد داریم زین پس در قالب پُست‌هایی کوتاه، مجموعه محتواهایی خواندنی در همین رابطه را ذیل سرفصل با هم مرور کنیم؛ بدان امید که افزون بر جذابیت، ایده‌ای را برای روندهای حکمرانیِ فرهنگیِ امروزمان عرضه کند. 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
خطاطی و ترجمه منجی فرهنگِ ایرانیان تازه‌مسلمان یکی از وجوه درایت ایرانیان هنگامۀ ورود اسلام به ایران، استفاده از شیوه‌هایی برای حفظ میراث فرهنگی‌شان از گزند مهاجمان عرب بود، آن هم به‌گونه‌ای که حساسیت قوم مهاجم را برنینگیزد. در اینجا اختصاراً دو شیوۀ جالب‌توجه را به عنوان نمونه ذکر می‌کنیم تا درایت ایرانیان در این مسیر، بیش از پیش هویدا شود: نخست: ایرانیانِ خردمند به‌خوبی دریافته بودند که با تسلط تازیان عرب بر سرزمینشان و نتیجتاً حاکم شدن زبان عربی به عنوان زبان دیوانی بر سرتاسر قلمرو اسلامی، برای آنکه میراث مکتوبشان از روزگاران گذشته حفظ شود، یکی از راه‌های آن، ترجمۀ این مکتوبات به زبانِ قوم غالب است تا بدین واسطه، از گزند نابودی در امان بماند. به طور مثال، عبدالله‌بن‌مُقَفَّع (روزبه)، کاتب عیسی‌بن‌علی عباسی، تعدادی کثیری از کتب فارسی را از زبان پهلوی به عربی برگرداند؛ چنانکه نیک می‌دانیم اگر او آثاری چون «التاج» (در سیرت انوشیروان)، «خداینامه» (در سیرت پادشاهان) یا «الأدب الكبير و الأدب الصغیر» را به عربی ترجمه نکرده بود، امروز احتمالاً جز نامی از آن‌ها باقی نمانده بود؛ چنانکه بسیاری از کتب دیگرِ ایران کهن، همین سرنوشت عایدش شد. دوم: آن دسته از ایرانیان فرهیخته که نوشتن می‌دانستند، برای زنده نگه داشتن خط اصیل ایرانی، همان خط رایج در عهد ساسانیان را با اِعمال تغییراتی احیا کردند که نهایتاً به ابداع خط «پیرآموز» منجر شد (یعنی خطی که از فرط سادگی، یادگیری‌اش حتی برای پیران هم میسّر بود)؛ منتها از آنجا که در دهه‌های نخستینِ ورود اسلام به ایران، به دلایل متعددی (از جمله تعصبِ تازیانِ بیابانگرد در قبال مظاهر تمدن فاخر ایرانی) هرگونه گرته‌برداری از تمدن باستانی ایران، نوعی کفر و زَندَقه محسوب می‌شد، لذا ایرانیان سعی کردند با تیزهوشی، چاره‌ای بیندیشند تا خط اجدادی‌شان، از گزند فرهنگِ فقیرِ تازیان در امان بماند. آنان چاره را در آن دیدند که از این خط برای نگارش قرآن بهره گیرند تا دیگر کسی نتواند میراث مکتوبشان را که حالا در قالب آیات الهی تبلور یافته بود، نابود کند. اما حضور این خط جدید، به کتابت قرآن خلاصه نشد؛ بلکه تدریجاً خطاطان و خوشنویسان ایرانی، از خط پیرآموز برای نگارگریِ کتیبه‌های اماکن مقدسِ اسلامی نیز استفاده کردند که ترقّی در این مسیر، سبب پیدایش فُرم‌های جدیدتر و زیباتری از رسم‌الخط پیرآموز شد. بدین ترتیب ایرانیانِ نومسلمان، با این چاره‌اندیشیِ مدبرانه، هم خط دیرینۀ خود را از گزند نابودی رهانیدند، هم به بالندگیِ بیشتر خط از حیث معیارهای زیبایی‌شناسی کمک کردند. 📚 منابع: - محمدجواد مشکور؛ محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ عبدالحسین نوایی، تاریخ روابط فرهنگی ایران. - علی سامی، نقش ايران در فرهنگ اسلامی. 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
صحنۀ دربار عباسی یا صحنۀ دربار ساسانی؟! عباسیانِ نخستین، میراث‌دار فرهنگ و درایت ایرانیان 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
صحنۀ دربار عباسی یا صحنۀ دربار ساسانی؟! عباسیانِ نخستین، میراث‌دار فرهنگ و درایت ایرانیان #حکمرانی_
صحنۀ دربار عباسی یا صحنۀ دربار ساسانی؟! عباسیانِ نخستین، میراث‌دار فرهنگ و درایت ایرانیان عباسیان، برآمدن و سپس تثبیت خلافتشان را مدیون ایرانیان‌اند. نقش ایرانیان در پیروزی قیام بنی‌عباس علیه خلافت بنی‌امیه بر کسی پوشیده نیست؛ اما این نقش، منحصر در پیروزی آنان نبود؛ بلکه در عصر نخست خلافت عباسی (132 تا 232ق) که دوران شکل‌گیری، نیرومندی و سپس شکوفاییِ این خاندان است، عنصر ایرانی بسیار پررنگ است. هوشمندی، توانمندی، تجربۀ حکومت‌داری، رواداری و متمدن بودن، از جمله صفاتی بود که توانست ایرانیان را شایستۀ تصدّیِ بالاترین مناصب دربار عباسی کند. بدین ترتیب ایرانیان توانستند میراث کهن خود در زمامداری فرهنگ و تمدن را به رخ عباسیان کشیده، تدریجاً آن را وارد تاروپود حکومت عباسی کنند؛ چنانکه شاید گزاف نباشد اگر بگوییم صحنۀ دربار عباسی به صحنۀ دربار ساسانی شبیه شده بود: تشکیلات دیوانیِ ساسانی در دربار خلافت عباسی جریان داشت؛ فرهنگ بزرگداشت نوروز و سایر جشن‌های ایران باستان به درون دربار نفوذ کرده بود؛ سبک پوشش و لباس درباریان به سبک ایران باستان گرایش یافته بود و حتی موسیقی ایرانی نیز در آن دوره شیوع داشت. طبعاً مقصود ما از این توصیفات این نیست که عقب‌گردِ مَسند خلافتِ اسلامی به فرهنگِ شاهنشاهیِ ساسانی را تأیید کنیم؛ چه آنکه می‌دانیم همین عباسیان بودند که دشمنی سرسخت و دیرینه‌ای با اهل‌بیت پیغمبر(ص) داشتند و بسیاری از امامان شیعه، با دستان ناپاک آنان (بعضاً با همکاری برخی از همین بزرگان ایرانیِ دربار عباسی) به شهادت رسیدند؛ اما سخن بر سر این است که مگر هویت ایرانی چه داشته که توانسته بوده اینگونه در تاروپود دربارِ عباسیانِ نخستین ریشه دوانده، به آنان رنگ‌وبوی ایرانی دهد؟ پاسخ استاد اسلامی ندوشن به این پرسش، جالب است: «ایرانی پس از آنکه مدتی [از فتح ایران] گذشت و خود را وادید، این سؤال را نزد خود پیش آورد که اکنون که دیگر قدرت فائق سیاسی نیست، نیرو و استعداد خود را در چه مسیری به کار اندازد که تا حدی متناسب با گذشتهٔ شکوهمندش باشد؟... اوضاع و احوال به‌گونه‌ای چرخید که نوعی سیادت فرهنگی جانشین سیادت سیاسی گردید. هیچ‌کس آن را عامدانه طراحی نکرد؛ خود به خود پیش آمد. دو عامل آن را به جلو راند: یکی ذخیرهٔ «دینامیسمِ ایرانی» که در هر حال می‌بایست در راهی به کار افتد که فرهنگ و تاریخِ کهنِ این کشور، پشتوانه‌اش بود؛ دیگری اوضاع و احوال زمانه که واکنش متناسبِ خود را می‌طلبید. [بدین ترتیب،] فرهنگ، [به‌مثابۀ] وسیله‌ای دفاعی برای حفظ موجودیت به کار افتاد، برای آنکه ایرانی بتواند بگوید: من زنده‌ام!» 📚 منابع: - برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج2؛ - رضا شاه‌ملکی، «نفوذ خاندان‌های ایرانی در عصر عباسیان و نقش آنان در بسط اندیشهٔ ایرانشهری»؛ - محمدعلی اسلامی ندوشن، «هویت ایرانی در دوران بعد از اسلام». 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
کتابخانه، آینۀ دانش‌نما الگوهای توجه به کتابخانه و منابع علمی در تاریخ ایران 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
کتابخانه، آینۀ دانش‌نما الگوهای توجه به کتابخانه و منابع علمی در تاریخ ایران #حکمرانی_فرهنگ_در_تاری
کتابخانه، آینۀ دانش‌نما الگوهای توجه به کتابخانه و منابع علمی در تاریخ ایران ناگفته پیداست که در طول تاریخ علم، همواره یکی از پایه‌های اصلیِ پیشرفت هر تمدن، غنای منابع علمیِ آن بوده است. به طور مثال ایالات متحده که سال‌هاست به برتری علمی در دنیا شناخته می‌شود، هم‌زمان اوصاف کتابخانه‌هایش نیز زبانزد خاص و عام است؛ چنانکه کتابخانۀ «کنگره آمریکا» هنوز هم به عنوان یکی از کتابخانه‌های نادر از حیث غنای نسخ خطی و منابع علمی به حساب می‌آید. این وجه از برتری علمی و فرهنگی، در تاریخ گذشته نیز سابقه داشته است. چون صحبت بر سر الگوهای حکمرانی فرهنگ در تاریخ ایران است، دو نمونۀ وطنی‌اش را (یکی از منظر فرصت و دیگری از منظر تهدید) مثال می‌زنیم: 1️⃣ از دیرباز، یکی از مهم‌ترین پیش‌شرط‌های شکوفایی و رونق منابع علمی، حاکم شدن ثبات و آرامش بر این سرزمین بوده است. در ادوار مختلف تاریخ ایران، هر قدر کشور باثبات‌تر و آرام‌تر بوده و پادشاهان فرهنگ‌دوست و هنرپرور (یا به جای آنان، وزیرانی با همین خصایص) بر این مرزوبوم حکم رانده‌اند، شکوفایی در عرصۀ منابع علمی نیز عیان‌تر بوده است. برای مثال، از جمله قُله‌های درخشان کتاب‌ورزی در تاریخ ایران، دورۀ ایلخانان و تیموریان است؛ ادواری که اتفاقاً درست پس از حملاتی ویران‌گر به این سرزمین برآمدند؛ اما به سبب حضور نوادری چون خواجه رشيدالدين فضل‌اللّه همدانى و خواجه نصیرالدین طوسی بر مَسند قدرت (در کسوت وزیر، مشاور پادشاه و...)، از دلِ این اقوام مهاجم که بسیاری از کتابخانه‌ها و مخطوطات ایرانی را نابود کرده بودند، عصری پدیدار شد که در آن، ایران شاهد کتابخانه‌های عظیم و پررونق در تاریخ علم بود که به طور مثال می‌توان به کتابخانۀ عظیمِ رصدخانۀ مراغه اشاره کرد. سخن بر سر عملکرد خواجۀ طوس هنگامۀ حملۀ مغول به این سرزمین، بسیار است؛ اما شاید همین اشارت کافی باشد که او با ضریب‌دهی به مقولۀ علم، به ویژه علم نجوم، توانست دانشمندان بسیاری را در رصدخانۀ مراغه گرد هم آورَد و بدین ترتیب، با هوشمندیِ تمام، گردنِ این خیل عظیم دانشمند را از زیر تیغ تیزِ هلاکوخان برهاند. 2️⃣ در مقابل، عللی چند، موجبات ضعف منابع علمیِ این سرزمین را فراهم آورده است: هجوم خانمان‌سوزِ بیگانگان، بروز جنگ‌های داخلی، کشمکش‌های مذهبی و... در این بین، یکی از عللی که شاید بیشتر به حکمرانیِ معیوب برخی حکمرانان این سرزمین مربوط می‌شده، بی‌توجهی نسبت به قدر و منزلت منابع علمی بوده است. به عنوان نمونه، از اواخر قرن دهم هجری قمری (میانۀ عصر صفوی)، شوقی در دربار عثمانی و نیز دربار گورکانیان هند دالّ بر جمع‌آوری آثار فارسی‌زبان پدیدار شد و به دنبال آن، کتابخانه‌های مهمی در شهرهای استانبول، دهلی، لاهور و حیدرآباد دکن به وجود آمده و حتی عدۀ کثیری از خوشنویسان و شاعران ایرانی به هندوستان رفتند. ضمن آنکه چون در ایرانِ آن روزگار، به کتاب و ادب توجه کافی مبذول نمی‌شد و عمدۀ توجهات، صرفاً به علوم دینی و کتب مذهبی معطوف بود، قسمت عظیمی از آثار قدیم علمی و ادبی از ایران خارج شد. به موازات این روند، از قرن سیزدهم قمری (مقارن با عصر قاجاریه در ایران)، اروپاییان (به‌ویژه روس‌ها، انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها و آلمان‌ها) کوششی جدی در جمع‌آوری این نسخ خطیِ ایرانی به خرج داده و کتابخانه‌های خود را از این مخطوطات فارسی غنی ساختند؛ به نحوی که به ادعای استاد ایرج افشار، بیش از نیمی از کتب خطیِ فارسی و عربی که اکنون در کتابخانه‌های اروپایی موجود است، از ایران بدان خزانه‌ها راه یافته است! 📚 منابع: - ایرج افشار، سیر کتاب در ایران؛ - رسول عباسی و بابک علیا دونیقی، «کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی و جایگاه آن در ایران». 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
امضای دانشمندان ایرانی، پای علوم اسلامی ردپای سنت علمیِ ایرانی در سنت علمیِ اسلامی 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
امضای دانشمندان ایرانی، پای علوم اسلامی ردپای سنت علمیِ ایرانی در سنت علمیِ اسلامی #حکمرانی_فرهنگ_د
امضای دانشمندان ایرانی، پای علوم اسلامی ردپای سنت علمیِ ایرانی در سنت علمیِ اسلامی با افول ستارۀ بخت امویان و هم‌زمان، طلوع ستارۀ اقبال عباسیان، تدریجاً زمینه برای نهضت علمیِ مسلمین در عصر نخست عباسی فراهم شد. سخن در باب نهضت ترجمه و توجه ویژۀ دربار عباسی به این نهضت، بسیار است. همچنین است سخن در بابِ نسبت این نهضت با مکتب اهل‌بیت (علیهم السلام) که در این باره، رویکردها متفاوت است: عده‌ای از دانشمندان شیعه، این نسبت را تقابل می‌دانند و عده‌ای دیگر، نهضت ترجمه را به‌ظاهرْ تهدیدی می‌بینند که با هوشمندیِ امام صادق(ع)، به ویژه در ترویج علم کلام، به فرصتی برای نشر معارف ناب اهل‌بیت (علیهم السلام) تبدیل شد. بحث دربارۀ این جنبه‌های نهضت ترجمه، مجالی دیگر می‌طلبد؛ اما روی صحبت ما در این مختصر، واکاوی جنبۀ دیگری از نهضت ترجمه است و آن، عبارت است از تأثیر سنت علمیِ ایرانی بر سنت علمیِ اسلامی. یکی از نشانه‌های واضحِ این تأثیرگذاری، کثرت واژه‌های فارسی در متونی است که در خلال نهضت ترجمه، از سایر زبان‌ها به عربی برگردانده شد. آن هنگام که متون مذکور توسط دانشمندان عالَم اسلام، از زبان‌های یونانی، هندی و ایرانی به عربی (به مثابۀ زبانِ علمِ آن روزگار) برگردانده می‌شد، به واسطۀ حضور پررنگ دانشمندان و مترجمان ایرانی در روند نقل و ترجمۀ این علوم، این دانشمندانِ هوشمند، واژه‌های اصالتاً فارسی را در متون ترجمه‌شده دخیل کردند تا در قرون بعدی، کسی نتواند نقش حیاتیِ دانشمندان ایرانی در این انتقال علمی را منکر شود: اصطلاح «زیج» (مُعَرَّبِ زیگ) در علم نجوم، لفظ «هندسه» برای اطلاق شاخه‌ای از علم ریاضیات (مُعرّبِ واژۀ پهلویِ هَنْدازَگ به معنی اندازه) یا مثلاً واژه «سکنجبین» (مرکّب از دو واژۀ سِک (سرکه) و انگبین (عسل)) در متون داروشناسیِ دورۀ اسلامی، همگی به‌وضوح نمایانگر ردپای محسوسِ عالمان ایرانی در نقل و انتشار علوم اسلامی است. شاید یکی از ایده‌های امروزین، برگرفته از این الگو این باشد که اگر به فرض، دانشمندان ایرانیِ علوم مختلف، در فرآیند تولید علم، از واژه‌های اصالتاً فارسی در نظریات علمی یا در خلال خَلق برخی مفاهیمِ علوم جدید بهره گیرند، تدریجاً امضای این دانشمندان پای این تولیدات علمی، تا سالیان سال مشهود خواهد بود، ولو اینکه زبان علم، زبان انگلیسی باشد. استراتژی مطلوب آن است که به فرمایش رهبر معظم انقلاب، در چشم‌اندازی مثلاً 50ساله، فارسی تبدیل به زبان علم شود تا هر کسی كه در دنیا خواست به یافته‌های تازۀ علمی دست پیدا کند، ناچار شود فارسی یاد بگیرد؛ اما لااقل مادامی که زبان علم، زبانی غیر از فارسی است، این الگو می‌تواند در اثبات تاریخیِ سهم ایرانیان در چرخۀ تولید علوم جهانی، تاکتیکی هوشمندانه محسوب شود. 📚 منابع: - تاریخ جامع ایران، ج 13 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
تاریخِ یک شیرینیِ تمام‌نشدنی بازخوانیِ دو ویژگیِ نامیرایی و اثرگذاریِ زبان فارسی در بزنگاه‌های تاریخ ایران 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
تاریخِ یک شیرینیِ تمام‌نشدنی بازخوانیِ دو ویژگیِ نامیرایی و اثرگذاریِ زبان فارسی در بزنگاه‌های تاریخ
قند پارسی؛ تاریخِ یک شیرینیِ تمام‌نشدنی بازخوانیِ دو ویژگیِ نامیرایی و اثرگذاریِ زبان فارسی در بزنگاه‌های تاریخ ایران زبان فارسی را در طول تاریخ ایران، باید به‌مثابۀ پدیده‌ای نامیرا و البته بسیار اثرگذار دانست؛ نامیرا بدین جهت که از گزند حوادث بنیان‌کَن تاریخ ایران، جان سالم به در بُرد و اثرگذار بدان جهت که نه تنها تهدید متجاوزان، خم به ابرویش نیاورد، بلکه این زبان فارسی بود که بر مهاجمان اثر گذاشت و به مرور زمان از ضرب خشونت آنان کاسته، رنگ‌وبویی فارسی و ایرانی به آنان بخشید. از مهم‌ترین مقاطع تاریخی که نامیرایی و اثرگذاری زبان فارسی مشهود بوده است، می‌توان به دو مقطع زیر اشاره کرد: 1️⃣ حمله اعراب به ایران: در خلال فتوح نخستینِ مسلمانان، بسیاری از سرزمین‌ها از حیث زبانی مغلوب اعراب شد؛ بدین معنا که مهم‌ترین این بلاد یعنی شام، عراق، مصر و شمال آفريقا، به تدریج عرب‌زبان شدند و آنطور که امروز نیز پیداست، عمدۀ این سرزمین‌ها کماکان در زمرۀ کشورهای عربی محسوب می‌شوند. برخلاف این جریان، زبان فارسی در ایران، به‌رغم اختیار کردن سکوتی به درازای دو قرن (از زمان فتح ایران تا تأسیس حکومت نیمه‌مستقل طاهریان در اوایل قرن سوم هجری)، در عصر سامانیان با نوعی «رنسانس ادبی» مواجه شد و توانست پس از گذشت بیش از دو قرن، مجدداً سربرآورد و با قوّت به حیات گذشتۀ خود ادامه دهد. ماحصل این رنسانس ادبی، ظهور مشاهیری چون رودکی، دقیقی توسی (نخستین سرایندۀ شاهنامه) و شهید بلخی بود. در عصر اول عباسیان، ضریب نفوذ فرهنگ ایرانی در دربار عباسی (از حیث زبانی) به حدی بود که فی المَثل در دیوانی که رسماً به زبان عربی بود، واژگان ایرانی زیادی داخل شد. این اختلاط زبانی به حدی بود که در برخی منابع، یکی از ویژگی‌های دربار هارون‌الرشید و نیز مهدی عباسی را «دوزبانه بودنِ» آن ذکر کرده‌اند! 2️⃣ حمله مغول: حملۀ مغول در قرن هفتم، نه تنها نتوانست گسستی تاریخی در فرهنگ و هویت ایرانی ایجاد کند، بلکه این ایرانیان بودند که توانستند رفته‌رفته ادب، تربیت و مدنیت را به مغولان یاد بدهند. به دیگر سخن، هجوم ویرانگر این قوم باعث مغولی شدن جامعۀ ایران نشد، بلکه به‌عکس، قوم مغول را ایرانی و بلکه فارسی‌زبان کرد. نقل است که حتی پادشاهان مغول‌نژاد، به فارسی شعر هم می‌گفتند. 📜 از دیگر اثرات جالب‌توجه زبان فارسی این بود که اُدبا، عرفا و سخنوران ایرانی، حقایق اسلامی را با جامۀ زیبای فارسی، به نحوی آراسته منتقل می‌کردند و معانی لطیف قرآنی را به قالب حكایاتی شیرین درمی‌آوردند که مثنوی معنویِ مولوی بهترین شاهد اين مدعاست. 💡 نکتۀ دیگر آنکه در طول این قرن‌ها (شاید به استثنای دو قرن نخست) توجه به زبان فارسی، به ویژه در دربار سلاطین ایرانی، الزاماً به معنای ایرانی‌گری و دوری از اسلام نبوده است؛ چنانکه برای مثال امیران سامانی، به عنوانی نخستین احیاکنندگان فارسیِ دَری در لایه‌های قدرت در ایران (پس از حملۀ تازیان)، سخت تحت تأثیر عالمان دینی بودند و به عنوان سُنی‌هایی متعصب و پیروان راستین خلفای عباسی شناخته می‌شدند. 📚 منابع: - مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران؛ - حسین مفتخری، «ایران و اسلام؛ هویت ایرانی، میراث اسلامی»؛ - ریچارد نلسون فرای، عصر زرین فرهنگ ایران؛ - عبدالحسین زرین‌کوب، آشنایی با تاریخ ایران؛ - رسول جعفریان، تاریخ ایران اسلامی (دفتر دوم). 💎 فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
از قورخانۀ اصفهان تا سواحل عُمان! نقش مشترکات تاریخی در تقویت دیپلماسی فرهنگیِ جمهوری اسلامی فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir
فحوا | Fahva
از قورخانۀ اصفهان تا سواحل عُمان! نقش مشترکات تاریخی در تقویت دیپلماسی فرهنگیِ جمهوری اسلامی #حکمرا
از قورخانۀ اصفهان تا سواحل عُمان! نقش مشترکات تاریخی در تقویت دیپلماسی فرهنگیِ جمهوری اسلامی کشورهای دنیا، مشترکات تاریخیِ زیادی با یکدیگر دارند که از منظر دیپلماسی عمومی، به‌ویژه دیپلماسی فرهنگی، ممکن است محملی برای تحکیم روابطِ فی‌مابین باشد؛ به‌خصوص آنجا که مسیر دیپلماسی رسمی، چندان هموار نیست. در تاریخ ایران، نمادهای مختلفی وجود داشته است که امروز باید ردپای بسیاری از آن‌ها را در خاک همسایگان ایران (اعم از خاکی یا آبی) جست‌وجو کرد؛ نمادهایی که می‌تواند بهانۀ خوبی برای تقویت روابط فرهنگی میان کشورمان با همسایگانش باشد. مثلاً بحرین، روزگاری نه‌چندان دور، بخشی از خاک ایران بوده است و این مسئله، طبعاً مراودات فرهنگی و اجتماعی زیادی را میان بخش خاکیِ ایران و این جزیرۀ ایرانی ایجاب می‌کرده است؛ چنانکه هم‌اکنون در جنوب کشور، خانواده‌هایی داریم که کاملاً ایرانی‌اند، اما ریشۀ آن‌ها به بَحارنۀ بحرین برمی‌گردد. توضیح آنکه در بحرین، به شیعیان «بحرانی» می‌گویند که جمع آن می‌شود «بحارنه». اکنون ببینید ما در ایران چقدر نام خانوادگیِ «بحرانی» داریم! همچنین بسیاری از شیعیان عربِ بحرین، مادر ایرانی داشته‌اند یا لااقل در اجدادشان یک پیوند عربی‌ایرانی وجود داشته است. یا مثلاً امروز در کشور عُمان، نام خانوادگی «بَلوشی» به‌وفور وجود دارد که از حیث نژادی، کاملاً غیرعرب‌اند و جالب است بدانیم ریشۀ بسیاری از آنان، به بلوچ‌های ایران برمی‌گردد. از بحث‌های نژادی و قومیتی که بگذریم، در سایر ابعاد تاریخی نیز مشترکات بسیاری وجود دارد. مثلاً در قلعۀ توریستی «نِزوی» (Nizwa) واقع در پادشاهی عمان، دو توپ تاریخیِ معروف (توپ جنگی) خودنمایی می‌کند که غنیمت‌های شاه عباس صفوی از پرتغالی‌ها بوده است. شایان ذکر است‌ عُمانی‌ها با همکاری شاه عباس صفوی (شاه عباس کبیر) پرتغالی‌های استعمارگر را از آن منطقه اخراج کردند. حتی جالب است بدانیم در برخی قلعه‌های تاریخی عمان، توپ‌هایی وجود دارد که روی آن حک شده است: «قورخانه اصفهان» از اینگونه مشترکات تاریخی، اعم از مشترکات انسانی، قومیتی، نظامی و تسلیحاتی، فرهنگی و مردم‌شناختی و... به‌وفور وجود دارد و کافی است کمی به دارایی‌های مشترکمان نظر بیفکنیم تا ببینم چه ظرفیت‌هایی برای تقویت دیپلماسی فرهنگی میان ما و همسایگان وجود دارد که غفلت از این دارایی‌ها، متأسفانه موجب شده است تا دشمنان و بدخواهان، خلأ ناشی از این غفلت را با اختلاف‌افکنی‌ها و عداوت‌ها پر کنند. 📚 منابع: - میزگرد تخصصی «بررسی آخرین تحولات بحرین» در اندیشکدۀ راهبردی تبیین، 7 آذر 1392؛ - کانال تخصصی مطالعات عمان (در تلگرام). فحــوا فرهنگ؛ حکمرانی و اندیشه‌ورزی @ifahva_ir