eitaa logo
" کُنج حرم "
872 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
25 فایل
🌿شهید حسن آقا می گفت : " فقط تهش حواست باشه سربلند باشی . پیش اون کسی که باید، جوابی برای گفتن داشته باشیم:) https://daigo.ir/secret/2367350299 نکته ای داشتید خوشحال میشم...☺️😍 کپی؟ فور قشنگتره ولی حلاله:) رفیق خواستی لف بدی ۱۴ تا صلوات فراموش نشه❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
چقد قشنگ گفتن دکتر شريعتي: "براي کسي که ميفهمد " "هيچ توضيحي لازم نيست"  و  "براي کسي که نميفهمد" "هر توضيحي اضافه است" آنانکه ميفهمند عذاب ميکِشند و آنانکه نميفهمند عذاب مي دهند مهم نيست که چه "مدرکي" داريد مهم اينه که چه "درکي" داريد. 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
نسیم های شبانه....🤍✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🤍🤍 🌱 [سوژه عکاسی] هوالعشـــق...❤️ فاطمه سادات؟ _ جانم داداش؟ _آب رو میدی؟ بطری را میدهدو تومقابل چشـمانم گوشه ای مینشینی، آستین هایت را بالا میزنی وهمانطور که زیر لب ذکرمیگویـی ،وضـو میگیری... نگاهت میچرخد ودرست روی من می ایستد،خون به زیر پوست صورتم میدود و گرمیگیرم _ ریحانه؟؟...داداش چفیه اش رو برای چنددقیقه لازم داره... پس به چفیه ات نگاه ڪردی نه من! چفیه رادستش میدهم و او هم به دست تو! آن را روی خاڪ میندازی، مهر و همان تســبیح ســبز شــفاف را رویش میگذاری، اقامه میبندی و دو کلمه میگویـی که قلب مرا در دست میگیرد و از جا میکند.... الله اکبر... بی اراده مقابلت به تماشا مینشینم. گرما و تشنگی را از یاد میبرم چیزی که مرا اینقدر جذب کرده،چیست؟! نمازت که تمام میشود، سجده میکنــی کمی طولانی و بعداز آنکه پیشانی ات بوسه از مهر را رها میکند با نگاهت فاطمه را صدا میزنی، اوهم دست مرا میکشد،کنار تو درست در یک قدمی ات مینشینیم کتابچه کوچکی را برمیداری و باحالـےعجیب شروع میکنی به خواندن... اسلام علیک یا اباعبدالله... ( زیارت عاشورا) و چقدر صوتت دلنشین است درهمان حال اشگ از گوشه چشمانت می غلتد... فاطمه بعداز آن گفت: همیشه بعداز نمازت صدایش میکنی تا زیارت عاشورا بخونی... چقدر حالت را،این حس خوبت را دوست دارم. چقدر عجیب... که هرکارت بویی از خدا میدهد... حتـی لبخندت.... 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🤍🤍 🌱 [سوژه عکاسی] هوالعشـــق...❤️ دوکوهه حسینیه باصفایـی داشت که اگر آنجا سربه سجده میگذاشتی بوی عطراز زمینش به جانت مینشست سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش را با تمام روح و جانم میبلعم... اگر اینجا هستم همه از لطف خداست... الهـی شکرت... فاطمه گوشه ای دراز کشیده و چادرش را روی صورتش انداخته... _ فاطمه؟!!...فاطمه!!...هوی! _ هوی... لا الله لا الله .... اینجا اومدی ادم شی! _ هر وخ تو شدی منم میشم! _ خو حااا چته؟ _ تشنمه... _ وای تو چراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟ _ واع بخیل!.. یه آب میخواما... _ منم میخوام ... اتفاقا برادرا جلو در باکس آب معدنی میدن، قربونت برو بگیر، خدا اجرت بده... بلند میشوم و یک لگد آرام به پایش میزنم _خیلی پرروی از زیر چادر میخندد... *** سمت در حسینیه میروم و به بیرون سرک میکشم چند قدم آن طرف تر تو ایستاده ای و باکس های آب جلویت چیده شده است.... تو مسئولی...؟! آب دهانم را قورت میدهم و به سمتت می آیم... _ ببخشیدمیشه لطفا آب بدید؟ یک با‌کس برمیداری و سمتم میگیری _ علیکم السلام!... بفرمایید خشک میشوم ... سلام نکرده بودم! چقد خنگم اخه خدا...!!! دستهایم میلرزد، انگشت هایم جمع نمیشود تا بتوانم بطری ها را ازدستت بگیرم... یک لحظه شل میگیرم و ازدستم رها میشود... چهره ات درهم میشود،از جا میپری و پایت را میگیری... _ آخ آخ... روی پایت افتاده بود! محکم به پیشانـےام میزنم _ وای وای... ترو خدا ببخشید... چیزی شد؟ پشت به من میکنی میدانم میخواهـی نگاهت را از من بدزدی... _ نه خواهرم خوبم!.... بفرمایید داخل _ ترو خدا ببخشید....! الان خوبید؟... ببینم پا تونو!.... بازهم به پیشانـی میکوبم چراچرت میگی اخه.... 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزے که در گوش پسرم اذان خواندند و هنگامے ‌ڪه فرزندم را به سینه چسباندم به او گفتم: نامت را مهدی میگذارم تا در سایه‌سار وجود امام زمان(عج) منتقم خون امام حسین(ع) باشے... _شهید مهدی ذاکری حسینی. 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
حسین خواستنی‌ست! انسان بعد از هزاروچهارصد سال گرمی انگشتان حسین را احساس می‌کند! گاهی این هوس برایش پیش می‌آید که دستِ حسین به روی سرش کشیده‌ شود! گاهی حسرت آن را می‌خورم که آن دستی که روی جون کشیده‌ شد آن محبت و نوازش حسین خواستنی‌ست! نمی‌دانم چطور می‌شود حسین را کشت..! _استادصفایی‌حائری. 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وقتی حتی باسنگین‌ترین‌روضه ها هم‌اشکت‌در‌نیومد، برووایساجلوآینه وازخودت‌بپرس . با خودت چکار کردی...؟! 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
هدایت شده از شایـداو"
اولین تقدیمی ِ شایـداو 💚. اگه نادیده گرفته نشیم ، قصد دارم واسه اولین بار بھتون یه تقدیمی خوشگل از جنس آهنگا و پادکستای مورد علاقم بدم . اینجوری ِکه شما این پیامو تو کانالتون فور می‌کنید ؛ و از عدد ۱ تا ۶۴ یه عدد ُ انتخاب می‌کنید و من یه آهنگ یا پادکست تقدیمتون می‌کنم . تگاتون ُ@Banat_Hodaa برام بفرستید ؛ اگه کانال ندارید آیدی خودتونم قبوله . آیدیاتون رو هم تو همین آیدی بالا برام بفرستید - ظرفیت ؟! هرچقدر شد . مهلت‌ارسال‌تگ ؟! تا فردا (۴تیر) ، ساعت ۱۰ . اُمیدوارم اهمیت بدید 😔🤍 .
ولی حسی که داری وسایلت رو آماده میکنی برای پابوسی مولا رضا(ع)... با این مداحی ترکیب محشریه واقعا...💔 خلاصه که حلالمون کنید....
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🤍🤍 🌱 [سوژه عکاسی] هوالعشـــق...❤️ باخجالت سمت در حسینیه میدوم. صدایت را از پشت سرمیشنوم: _ خانوم علیزاده...! لب میگزم و برمیگردم سمتت... لنگ لنگان به همراه بطری های آب سمتم می آیی _ اینو جا گذاشتید... نزدیکتر که می آیی خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم، که عطرت را به خوبی احساس میکنم... بوی یاس میدهی.... همه وجودم میشود استشمام عطرت... چقدر آرام است، یاس نگاهت.... *** نزدیک غروب ،وقت برای خودمان بود... چشمانم دنبالت میگشت... میخواستم آخرای این سفر چندعکس از توبگیرم... گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود لحظاتی را ثبت کنم زمین پرفراز و نشیب فکه با پرچم های سرخ و سبزی که باد تکتنشان میداد حالی غریب را القا میکرد.. تپه های خاکی... و تو درست اینجایی... لبه ی یکی ازهمین تپه ها و نگاهت به سمت آسمان است پشت بمن هستی و زیرلب مزمه میکنی: ازهرچه که دم زدیم، آنها دیدند... آهسته نزدیکت میشوم دلم نمی آید خلوتت را بهم بزنم... اما... 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🤍🤍 🌱 [سوژه عکاسی] هوالعشق...❤️ _آقای هاشمی...! توقع مرا نداشتی، آن هم در خلوتت... از جا میپری! می ایستـی و زمانی که رو میگردانـی سمت من، پشت پایت درست لبه ی تپه،خالی میشود و... از سراشیبـی اش پایین می افتی.... سر جا خشکم میزند!!! پاهایم تکان نمیخورد... بزور صدارو از حنجره ام بیرون میکشم آ..آقا...ها..ها...هاشمـی میبینم پایین سراشیبـی دو زانو نشسته ای و گریه میکنی.... تمام لباست خا‌کی است... و با یک دست مچ دست دیگرت را گرفته ای... فکر خنده داری میکنم یعنی از درد گریه میکنی...!! اما...تو... حتما اشک هایت از سربهانه نیست! اما علتش..؟! علتش را بعدها میفهمم.... سعی میکنم از تپه پایین بیایم که متوجه و به سرعت بلند میشوی... قصدرفتن که میکنی به پایت نگاه میکنم... هنوز کمی میلنگد... تمام جرئـتم را جمع میکنم و بلند صدایت میکنم... _آقـای هـاشـ...می.. یـک لحظـه نریـد... ترو خـدا... بـاورکنیـدمن!... نمیخواســـــتم ‌کـه دوبـاره.... دستتون طوریش شد؟؟... اقای هاشمی با شمام... اما تو بدون توجه سعی کردی جای راه رفتن،بدوی... تا از شر صدایم در امان بمانی... ای لعنت بهت که میزی فقط بچه مردمو ناکار میکنی آخرشم توقع داری نگات کنه! گندت بزنن ریحانه...! 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
حاج حسین یکتا می‌گفت: همه موقع راهیان میرن خرمشهر،آبادان،فکه ولی من اهواز رو بیشتر از همه جا دوست دارم گفتن: چرا حاجی؟! گفت: شهدا از کل کشور میومدن اهواز بعد تقسیم میشدن می‌رفتن خط وقتی هم شهید می‌شدن پیکرشون اول میومد معراج شهدای اهواز بعد تقسیم میشدن :)🍃 _حاج‌حسین‌یکتا. 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
‌دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم در پی نسخه ی درمان حسینیم همه...:)💔
حلال بفرمایید رفقا...
مراقب خودت باش بانو🌱✨ الهی که با دل خوش و خاطرات قشنگ و دست پر برگردی🤗💞