eitaa logo
" کُنج حرم "
620 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
"بسـم‌ِ‌رَب" 🌿 به گفته ی شهید: فقط تهش حواست باشه سربلند باشی پیش اون کسی که باید،جوابی برای گفتن داشته باشیم:) شرایط‌کپی‌‌ولِف؟‌ فور قشنگتره ولی حلاله 🙂 . رفیق خواستی لف بدی صلوات فراموش نشه:) 🌱 امری بود در خدمتیم: https://ngli.ir/383898135232
مشاهده در ایتا
دانلود
" کُنج حرم "
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🤍🤍 🌱 [سوژه عکاسی] #نسیم_سیزدهم
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🤍🤍 🌱 [سوژه عکاسی] هوالعشق...❤️ سلام مامان خانوم!...مهمون نمیخوای؟! " و پشت بندش ماجرای مرا تعریف میکند" - خلاصه اینکه مامان باباشو گم کرده اومده خونه ما! علی اصغربا لحن شیرین و کودکانه میگوید:آچی، خاله گم چده!؟ واگعنی!؟؟ زهراخانوم میخندد و بعد نگاهش را سمت من میگرداند _ نمیخوای بیای داخل دخترخوب؟ _ ببخشیدمزاحم شدم. خیلی زشت شد. _ زشت این بود گه تو خیابون میموندی! حالا تعارف و بزار پشت در و بیا تو... ناهار حاضره. لبخند میزند، پشت به من میکند و میرودداخل. * خانه ای بزرگ قدیمی وطبقه ای که طبقه بالایش متعلق به بچه ها بود. یک اتاق برای سجاد و در دیگری هم برای فاطمه و علی اصغر. زینب هم یک سالی میشود ازدواج کرده و سرزندگی اش رفته. از راهرو عبور میکنم و پائین پله ها میشینم،از خستگی شروع میکنم پاهایم را میمالم صدایت از پشت سرو پله ها به گوشم میخورد: _ ببخشید! میشه رد شم؟ دستپاچه از روی پله بلندمیشوم. یکی از دستانت را بسته ای،همانی که موقع افتادن از روی تپه ضرب دیده بود... علی اصغر از پذیرایـی به راهرو میدود و آویزون پایت میشود. _ داداچ علی چلا نیمیای کولم کنی؟؟ بی اراده لبخند میزنم،به چهره ات نگاه میکنم،سرخ میشوی وکوتاه جواب میدهی: _ الان خسته ام...جوجه من! کلمه جوجه را آرومتر گفتی تا من نشنوم...اما شنیدم!!! *** یک لحظه از ذهنم میگذرد: "چقدر خوب شد که پدر و مادرم نبودن و من الان اینجام... 🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍