روزے که در گوش پسرم
اذان خواندند و هنگامے ڪه فرزندم
را به سینه چسباندم
به او گفتم:
نامت را مهدی میگذارم تا در
سایهسار وجود امام زمان(عج)
منتقم خون امام حسین(ع) باشے...
_شهید مهدی ذاکری حسینی.
🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
حسین خواستنیست!
انسان بعد از هزاروچهارصد سال
گرمی انگشتان حسین را احساس میکند!
گاهی این هوس برایش پیش میآید که
دستِ حسین به روی سرش کشیده شود!
گاهی حسرت آن را میخورم که
آن دستی که روی جون کشیده شد
آن محبت و نوازش
حسین خواستنیست!
نمیدانم چطور میشود حسین را کشت..!
_استادصفاییحائری.
🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
وقتی حتی
باسنگینترینروضه ها
هماشکتدرنیومد،
برووایساجلوآینه
وازخودتبپرس .
با خودت چکار کردی...؟!
🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
هدایت شده از شایـداو"
اولین تقدیمی ِ شایـداو 💚.
اگه نادیده گرفته نشیم ،
قصد دارم واسه اولین بار بھتون یه
تقدیمی خوشگل از جنس آهنگا و پادکستای
مورد علاقم بدم .
اینجوری ِکه شما این پیامو تو کانالتون
فور میکنید ؛ و از عدد ۱ تا ۶۴ یه عدد ُ
انتخاب میکنید و من یه آهنگ یا پادکست
تقدیمتون میکنم .
تگاتون ُ@Banat_Hodaa برام بفرستید ؛
اگه کانال ندارید آیدی خودتونم قبوله .
آیدیاتون رو هم تو همین آیدی بالا
برام بفرستید -
ظرفیت ؟! هرچقدر شد .
مهلتارسالتگ ؟! تا فردا (۴تیر) ،
ساعت ۱۰ .
اُمیدوارم اهمیت بدید 😔🤍 .
#فوورر
#تقدیمی
" کُنج حرم "
ولی حسی که داری وسایلت رو آماده میکنی برای پابوسی مولا رضا(ع)...
با این مداحی
ترکیب محشریه واقعا...💔
خلاصه که حلالمون کنید....
" کُنج حرم "
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🤍🤍 🌱 [سوژه عکاسی] #نسیم_هشتم
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
🌱 🌱 🌱
🤍🤍🤍🤍🤍🤍
🌱 🌱 🌱
🤍🤍🤍🤍
🌱 🌱
🤍🤍
🌱
[سوژه عکاسی]
#نسیم_نهم
هوالعشـــق...❤️
باخجالت سمت در حسینیه میدوم.
صدایت را از پشت سرمیشنوم:
_ خانوم علیزاده...!
لب میگزم و برمیگردم سمتت...
لنگ لنگان به همراه بطری های آب سمتم می آیی
_ اینو جا گذاشتید...
نزدیکتر که می آیی خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم، که عطرت را به خوبی احساس میکنم...
بوی یاس میدهی....
همه وجودم میشود استشمام عطرت...
چقدر آرام است، یاس نگاهت....
***
نزدیک غروب ،وقت برای خودمان بود...
چشمانم دنبالت میگشت...
میخواستم آخرای این سفر چندعکس از توبگیرم...
گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود لحظاتی را ثبت کنم
زمین پرفراز و نشیب فکه با پرچم های سرخ و سبزی که باد تکتنشان میداد حالی غریب را القا میکرد..
تپه های خاکی...
و تو درست اینجایی...
لبه ی یکی ازهمین تپه ها و نگاهت به سمت آسمان است
پشت بمن هستی و زیرلب مزمه میکنی:
ازهرچه که دم زدیم، آنها دیدند...
آهسته نزدیکت میشوم
دلم نمی آید خلوتت را بهم بزنم...
اما...
🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍
" کُنج حرم "
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🌱 🤍🤍🤍🤍 🌱 🌱 🤍🤍 🌱 [سوژه عکاسی] #نسیم_نهم ه
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
🌱 🌱 🌱
🤍🤍🤍🤍🤍🤍
🌱 🌱 🌱
🤍🤍🤍🤍
🌱 🌱
🤍🤍
🌱
[سوژه عکاسی]
#نسیم_دهم
هوالعشق...❤️
_آقای هاشمی...!
توقع مرا نداشتی، آن هم در خلوتت...
از جا میپری! می ایستـی و زمانی که رو میگردانـی سمت من، پشت پایت درست لبه ی تپه،خالی میشود و...
از سراشیبـی اش پایین می افتی....
سر جا خشکم میزند!!!
پاهایم تکان نمیخورد...
بزور صدارو از حنجره ام بیرون میکشم
آ..آقا...ها..ها...هاشمـی
میبینم پایین سراشیبـی دو زانو نشسته ای و گریه میکنی....
تمام لباست خاکی است...
و با یک دست مچ دست دیگرت را گرفته ای...
فکر خنده داری میکنم
یعنی از درد گریه میکنی...!!
اما...تو... حتما اشک هایت از سربهانه نیست!
اما علتش..؟!
علتش را بعدها میفهمم....
سعی میکنم از تپه پایین بیایم که متوجه و به سرعت بلند میشوی...
قصدرفتن که میکنی به پایت نگاه میکنم...
هنوز کمی میلنگد...
تمام جرئـتم را جمع میکنم و بلند صدایت میکنم...
_آقـای هـاشـ...می..
یـک لحظـه نریـد... ترو خـدا... بـاورکنیـدمن!... نمیخواســـــتم کـه دوبـاره....
دستتون طوریش شد؟؟...
اقای هاشمی با شمام...
اما تو بدون توجه سعی کردی جای راه رفتن،بدوی...
تا از شر صدایم در امان بمانی...
ای لعنت بهت که میزی فقط بچه مردمو ناکار میکنی آخرشم توقع داری نگات کنه!
گندت بزنن ریحانه...!
🍃__🤍ڪـــــنــجــــ🌿ـحــرمــ🤍