محبوب من ، شما که میخواستید بروید ، پس چرا اینهمه خاطره در کوچه ی ما جا گذاشتید ؟؛
اون وقتایی که میشینم و از جنبه ی منطقی به احساساتم فکر میکنم رو دوست دارم .
بزرگم میکنن .
هدایت شده از [ پَناه ]
سعدی چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو!
ای بیبصر من میروم؟! او میکشد قلاب را..
#نیم_بیت
شهدای دفاع از حرم اگر نبودند ،
ما باید حالا با عناصر فتنهگرِ خبیثِ
دشمنِ اهلبیت و دشمن مردم
شیعه ، در شهرهای ایران میجنگیدیم .
- حضرتآقا
باید یه دست نصب کنم بغل صورتم که هر وقت گفتم بعدا میرم ادامه ی داستانمو مینویسم بخوره تو صورتم . .
- إیـــــــهامٓ - 🇵🇸
#رزق
-
مزار شهدای فانوس را یکبار بعد از نماز مغرب دور زده بودم .
سر مزار شهدا گل گذاشته بودم و دردِ ندیدن رفقای شهیدم را با آن شهدای گمنام تسلی میدادم .
چند دقیقه ای نشستم و فاتحه خواندم و رفتم سراغِ خانواده .
همپایشان دوباره برگشتم سمت شهدای فانوس .
مشغول گوشی بودم و روایتگر هم روایت میکرد .
به آنی با شنیدن کلمه ی "دخترای حسین" سرم را بالا آوردم، دختر ، این کلمه را زیادی آشنا تلفظ کرده بود .
در ذهنم گشتم و به کلمه ی " دختر فراری " رسیدم.
لبخند نشست کنج لبم . چشمهایم دقیق نمیدید پس از خادم ها جویا شدم و فهمیدم بله !
خدا مارا از آنطرف تهران آورده کشانده اینطرف و روزیمان را هم کرده است روایتگری اقای یار احمدی !
اینجوریه که من فقط یه قسمت لحظه ی گرگ و میشو از دست میدم و قسمت بعدی که میبینم اصلا دهه ای که فیلمو توش بازی میکردن عوض شده . .
به حجاب احترام بگذارید که
حفظ آرامش و بهترین امر به معروف
برای شماست .
- شهیدابراهیمهادی
- إیـــــــهامٓ - 🇵🇸
محبوبِمن ، دوست داشتن شما دیدنِ پرچم مشکی اباعبدالله سر در خانه هاست ؛
محبوبِمن ، دوست داشتن شما غنچه گلِ پژمرده ای روی مزارِ شهید است ؛
[ من ، حرم ، نرفته ام ]
من ، این روزها میدان ازادی را ندیده ام ، دنبال هیئت برای گذراندن دهه ی سوم یا دوم نگشتم ، از یک هیئت به دیگری ندویدم ، دنبال دسته های عزا راه نیوفتادم و هیچ گِلی به چادرم نزدم .
من ، تمام دهه ی اول را عکاسی نکردم ، حوالی اندزرگو نرفتم و از موکب های انجا سهمی نبردم ، در سامانه ی سماح ثبت نام نکرده ام و تاریخ گذرنامه ام را نگاه نکردم .
بوی چای عراقی را مدت هاست فراموش کرده ام ، صدای ماشین های گاز را هم همینطور ، چیزی از کودکان مشایه در ذهنم نمانده و صحن های حرم را خوب به خاطر نمیاورم .
من ، حرم نرفته ام ؛ اما ، اما همیشه معتقد بوده ام رزقم نیست . همیشه گفته ام رزق !
خیلی چیزهارا از دست داده ام ، خیلی مراسمات را به واسطه ی این اعتقاد از سرگذراندم یا دیر رسیده ام .
تجمع های بزرگ با راهپیمایی ها را .
هیئت های مورد علاقه یا مکان های معروف را .
اردوهای مدرسه یا بیرون رفتن با دوستان را .
خیلی چیزهارا نرفتم ، ندیدم و همیشه جای خالیشان را حس کردم ،
اما همیشه معتقد بودم که رزقم نبوده است ؛
میروم از صنف شیرینی شکایت میکنم
جعل لبخندت که کار "حاج عبدالله" نیست!
هدایت شده از [ پَناه ]
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد
کتیبههای ترکخورده خواندنش سخت است:)
#نیم_بیت