eitaa logo
- إیـــــــهامٓ - 🇵🇸
127 دنبال‌کننده
1هزار عکس
145 ویدیو
24 فایل
🌱_در‌پی‌یافتنِ‌حقیقتِ‌طریقتِ‌بشریت ! متوسل‌به‌ایه‌ی‌۲۸۶‌سوره‌ی‌بقره - . شاید مذهبی ، شاید ادبی ، شاید سیاسی و شاید فرهنگی ! ایهام ؛ ارایه ایست که یک معنی نزدیک دارد و یک معنی دور و اغلب معنی نزدیک آن برداشت می‌شود. -گروه‌فرهنگی‌مهتدین‌؛ @MOHTADIN128 -
مشاهده در ایتا
دانلود
محبوب من ، شما که می‌خواستید بروید ، پس چرا اینهمه خاطره در کوچه ی ما جا گذاشتید ؟؛
اون وقتایی که میشینم و از جنبه ی منطقی به احساساتم فکر میکنم رو دوست دارم . بزرگم میکنن .
هدایت شده از [‌ پَناه ]
آزادی برای آزادی معنا ندارد. _دکتر علی غلامی
هدایت شده از [‌ پَناه ]
سعدی چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو! ای بی‌بصر من می‌روم؟! او می‌کشد قلاب را..
شهدای دفاع از حرم اگر نبودند ، ‌ما باید حالا با عناصر فتنه‌گرِ خبیثِ ‌دشمنِ اهل‌بیت و دشمن مردم ‌شیعه ، در شهرهای ایران میجنگیدیم . - حضرت‌آقا
باید یه دست نصب کنم بغل صورتم که هر وقت گفتم بعدا میرم ادامه ی داستانمو مینویسم بخوره تو صورتم . .
دعاگوتون بودم..
- إیـــــــهامٓ - 🇵🇸
ماهم از شب ، یادتون کردیم .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
- إیـــــــهامٓ - 🇵🇸
#رزق
- مزار شهدای فانوس را یکبار بعد از نماز مغرب دور زده بودم . سر مزار شهدا گل گذاشته بودم و دردِ ندیدن رفقای شهیدم را با آن شهدای گمنام تسلی میدادم . چند دقیقه ای نشستم و فاتحه خواندم و رفتم سراغِ خانواده . همپایشان دوباره برگشتم سمت شهدای فانوس . مشغول گوشی بودم و روایتگر هم روایت می‌کرد . به آنی با شنیدن کلمه ی "دخترای حسین" سرم را بالا آوردم، دختر ، این کلمه را زیادی آشنا تلفظ کرده بود . در ذهنم گشتم و به کلمه ی " دختر فراری " رسیدم. لبخند نشست کنج لبم . چشمهایم دقیق نمی‌دید پس از خادم ها جویا شدم و فهمیدم بله ! خدا مارا از آنطرف تهران آورده کشانده اینطرف و روزیمان را هم کرده است روایتگری اقای یار احمدی !
اینجوریه که من فقط یه قسمت لحظه ی گرگ و میشو از دست میدم و قسمت بعدی که میبینم اصلا دهه ای که فیلمو توش بازی میکردن عوض شده . .
به حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست . - شهیدابراهیم‌هادی
انتظار خیلی عجیبه ، خیلی .
[ من ، حرم ، نرفته ام ] من ، این روزها میدان ازادی را ندیده ام ، دنبال هیئت برای گذراندن دهه ی سوم یا دوم نگشتم ، از یک هیئت به دیگری ندویدم ، دنبال دسته های عزا راه نیوفتادم و هیچ گِلی به چادرم نزدم . من ، تمام دهه ی اول را عکاسی نکردم ، حوالی اندزرگو نرفتم و از موکب های انجا سهمی نبردم ، در سامانه ی سماح ثبت نام نکرده ام و تاریخ گذرنامه ام را نگاه نکردم . بوی چای عراقی را مدت هاست فراموش کرده ام ، صدای ماشین های گاز را هم همینطور ، چیزی از کودکان مشایه در ذهنم نمانده و صحن های حرم را خوب به خاطر نمیاورم . من ، حرم نرفته ام ؛ اما ، اما همیشه معتقد بوده ام رزقم نیست . همیشه گفته ام رزق ! خیلی چیزهارا از دست داده ام ، خیلی مراسمات را به واسطه ی این اعتقاد از سرگذراندم یا دیر رسیده ام . تجمع های بزرگ با راهپیمایی ها را . هیئت های مورد علاقه یا مکان های معروف را . اردوهای مدرسه یا بیرون رفتن با دوستان را . خیلی چیزهارا نرفتم ، ندیدم و همیشه جای خالیشان را حس کردم ، اما همیشه معتقد بودم که رزقم نبوده است ؛
رتبه فقط یه عدده ، برین دنبال علاقتون .
می‌روم از صنف شیرینی شکایت می‌کنم جعل لبخندت که کار "حاج عبدالله" نیست!
هدایت شده از [‌ پَناه ]
زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد کتیبه‌های ترک‌خورده خواندنش سخت است:)