هدایت شده از fuzzy feeling -
میگن اولین قدم برای حل کردن یه مشکل، بیان کردنشه، ولی میدونی، یه سری چیزا انقدر سنگینن، انقدر دارکن، که آدم نمیتونه حتی توی ذهنش کامل مرورشون کنه؛ یعنی تا شروع میکنن تصویرا تو ذهن اومدن، زود یه چک به خودت میزنی، تا جلوی تیره و تار شدنت رو بگیری، چطوری میشه آخه چنین چیزایی رو گفت؟ تازه اگه اینکه به کسی اعتماد نداشته باشی واسه گفتنشون رو در نظر نگیریم، گفتن یسری چیزا حتی برای دیوار هم غیرممکنه، یعنی حداقلش برای من که اینطوره .
خیلی عجیبه
تاحالا به حدی موضوعی غمگینت کرده که حتی از حرف زدن با خودت راجبش هم دوریکنی؟