🔴 مسئله نانمایندگی و جبهه انقلاب
🔸 پیشفرض میگیرند که جناح راست در دوره پس از دهه شصت یا دست کم در حال حاضر، «جبهه انقلاب» است و تنها مشکل این جاست که نیروهای انقلاب نتوانستند مردم را اقناع کنند که راه حل مسائل در داخل است، به همین دلیل مردم فریب غربگراها را خوردند و جبهه موسوم به انقلاب از رقیب، شکست گفتمانی خورد. پس بروید و بدوید از فرصتها کمال استفاده را ببریم برای تبلیغ گفتمان موسوم به انقلاب و برای گفتمان سازی و تکرار کلیاتی از قبیل آن که بیانیه گام دوم خوب است و برجام خسارت محض بود و غیره.
🔸 وقتی مسئلهها را بیتبار و وارونه ببینیم؛ چه باید کردهامان هم این چنین واژگونه خواهد بود؛ این که به مجموعهای از پیر و جوانهایِ یک جناح سیاسی بگوییم جبهه انقلاب، خودِ این حرف آغاز مسئله است. جبههای که جز با مشارکت اندک، ۲۰ و چند درصدی یا کمی بیشتر، امکان و وقوعی برای پیروزی نداشته و ندارد؛ این جبهه/ الیت را چه به انقلاب همگانی در سال ۱۳۵۷؟
اگر از انقلابیگری سیاستزده کنونی فاصله بگیریم و این همه میان جامعه/انقلاب دیوار نکشیم، آنگاه میبینیم که چندین دهه است جامعه/انقلاب اساساً سازوکارهای نمایندگی خواستهای اجتماعی سیاسی خود را نداشته و ندارد، چه رسد به این که امکان رقابت انتخاباتی داشته باشد. نباید بگذاریم شکستهاشان را به نام جبهه انقلاب، چیزی که نیست، فاکتور کنند.
🔸 به عنوان یک مثال، دعوای ۹۶ دعوای پاس کردنِ چکِ برجام بود و تشخیص مردم اشتباه نبود؛ چه کسی برای پاس کردن چک برجام، بهتر از همان کسی که چک را کشیده است؟! چرا یکسره از اشتباه مردم و لزوم اقناع آنها حرف زده میشود اما احتمال رویدادن کوچکترین اشتباهی در الیت را منتفی میدانند؟
🔸 چه باید کرد؟
از قضا مسئله نه در سمت مردم، که در سمت الیت است. مسئله این نیست که باید مردم را اقناع کرده و به راهِ [جناح] راست هدایت کرد. مسئله این است که الیتهای موجود به دلیل آنکه ویژگیهای الیکارشیک پیدا کردهاند، جامعه/انقلاب را نمایندگی نمیکنند. الیتهای فربهی که روزاروز مناسبات اجتماعی و ساختاریِ بیشتری را از خود متأثر میکنند و جامعهای که روزاروز لاغرتر از قبل میشود. مسئله #نانمایندگی جامعه در میدان سیاست و سیاستگذاری است و راهحل هم این است که برای جامعه/انقلاب، سازوکارهای نمایندگی خواست هایش را به وجود بیاوریم.
🔸 تصور میکنم جز این، الباقی کارها جملگی سیاستزدگی باشد و لابیبازی و پروپاگاندا و تکرار؛ تکرار یک سری حرفهای تکراری، به گمان این که تکرار همان گفتمانسازی است در حالی که کلیشهسازی است.
ای کاش پروسه/ پروژه ایجاد امکانهای نمایندگی جامعه/انقلاب، بر پروژه/عملیات گفتمان(کلیشه)سازی مفاهیم انقلاب پیشی بگیرد؛ قبل از آنکه تتمه معنای انقلاب مصرف شود.
✍ مجتبی نامخواه
@iisociology