از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجاده ی بارانی خود را نگشودم
پای "سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی؛
چه سحرها که #ابوحمزه نخواندم
ای کاش؛
#کمی_کم_کنم_این_فاصله_ها_را
با خمس عشر؛
#طی_کنم___این__مرحله_ها_را
بر آن شده ام؛
#تا__که__صدایت__کنم__امشب
تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب
ای زینت تسبیح ودعا زمزمه هایت
در حیرتم آخر "بنویسم چه برایت
از بس که "ملک"دور و برت پر زده
گشته است؛
"'پیراهن افلاک پر از عطر عبایت'"
من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده وافتاده به پایت
《سید حمید رضا برقعی》
@SheykhImani_ir59