استاد فاطمی نیا :
باطن آیه نور☀️
یکی از نامهای مبارک حضرت صدیقه طاهره زهرا میباشد در روایات در معنای این اسم مبارک آمده است که عالم ملاء اعلی از وجود آن حضرت، کسب نور میکرده اند؛ لذا زهرا نامیده شده اند که به معنای پُر درخشش میباشد
این حدیث از متشابهات است و فهم ما از ادراک کیفیت کسب نور ملاء اعلی و عالم بالا از آن وجود اقدس عاجز است
اگر حضرت صدیقه سلام الله علیها نبود باطن آیه نور تحقق پیدا نمیکرد از احادیث استفاده میشود که هر کس روی زمین میباشد از برکت وجود حضرت صدیقه طاهره است و بر سر سفره ایشان است و این هم یکی از معانی نام مبارک زهراست.
آنچه مسلم است و باید به آن توجه کنیم این است که نور حضرت زهرا سلام الله علیها تعطیل بردار نیست؛ هنوز هم در کار است و همیشه در حال افاضه است؛
منتهی ما باید شرایط کسب فیض و بهره بردن از آن نور را در خود ایجاد کنیم.
استادی داشتم از اولیای خداکه اهل شهود و دیدن بود
ایشان میفرمودند: در تمام شفاعتها باید امضای حضرت زهرا باشد.
📚کتاب نکته ها از گفته. جلد اول
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
#داستان_آموزنده
🔆انسان خوشبخت
روزى كاروان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) از محلى مى گذشت ، به اصحاب فرمود:
اكنون شخصى از طرف اين بيابان ظاهر مى گردد كه سه روز است شيطان ارتباطى با او ندارد.
طولى نكشيد عربى نمايان گشت كه پوستش به استخوان چسبيده بود، چشمهايش به گودى افتاده و لبهايش از خوردن گياهان سبز شده بود. نزديك آمد، پرسيد: پيغمبر كيست ؟
رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را به او نشان دادند. خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) كه رسيد عرض كرد: يا رسول الله ! اسلام را به من ياد بده !
حضرت فرمود: بگو! ((اشهد ان لا اله الله و اشهد ان محمدا رسول الله )).
مرد اقرار كرد.
حضرت : نماز پنچگانه را بايد بخوانى و ماه رمضان را روزه بگيرى ؟
مرد: پذيرفتم .
حضرت : حج خانه خدا را بايد انجام دهى ، زكات بدهى و غسل جنابت را بجاى آورى .
مرد: قبول كردم .
مرد عرب پس از پذيرش اسلام همراه كاروان مسلمانان به راه افتاد. مقدارى راه طى كردند، كم كم شتر عرب از كاروان عقب ماند.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) كه متوجه گشت ، ايستاد و از حال وى جويا شد.
عرض كردند: شترش نتوانست همگام با كاروان حركت كند، عقب ماند. مسلمانان براى جستجوى او به عقب برگشتند.
ناگاه ديدند پاى شتر به سوراخ موشى فرو رفته ، مرد از بالاى شتر افتاده است ، گردن وى و گردن شترش شكسته و هر دو همانجا جان داده اند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) دستور داد خيمه اى زدند و در خيمه غسلش دادند. سپس رسول خدا خود وارد خيمه شد، او را كفن كرد.
آنگاه از خيمه بيرون آمد در حالى كه از پيشانى مباركش عرق مى ريخت ، فرمود: اين مرد اعرابى ، در حال گرسنه از دنيا رفت و او كسى است كه ايمان آورد و ايمانش آلوده به ظلم نگشت ، با ايمان پاك از دنيا رفت .
از اينرو حوريان با ميوه هاى بهشتى به پيشواز او آمدند، اطرافش را گرفته بودند و هر كدامشان عرض مى كرد:
يا رسول الله ! شما واسطه شويد اين مرد، در بهشت با من ازدواج كند و همسر من باشد.(9)
📚بحار: ج 22، ص 75 و ج 68، ص 282.
#داستان_آموزنده
🔆نامه امام عسكرى به يكى از علماء بزرگ
امام حسن عسكرى نامه اى به يكى از بزرگان فقهاء شيعه (على پسر حسين بن بابوى قمى ) نوشته اند كه فرازى از آن چنين است :
اى على ! پيوسته صبر و شكيبايى كن ! و منتظر فرج باش ! همانا پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است : بهترين اعمال امت من انتظار فرج است . همواره شيعيان ما در حزن و اندوه خواهند بود، تا فرزندم (امام قائم عليه السلام ) ظهور نمايد، همان كسى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله بشارت ظهور او را چنين داد: زمين را پر از عدل و داد كند، همچنان كه پر از ظلم و جور شده است .
اى بزرگمرد و مورد اعتماد من ! اى ابوالحسن ! صبر كن ! و بگو به شيعيان صبر كنند، در حقيقت زمين از آن خداست . به هر كس بخواهد مى دهد، سرانجام نيكو براى پرهيزكاران است و سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو و همه شيعيانم ، درود او بر محمد و آلش باد.
📚بحار: ج 50، ص 317. نامه آن حضرت در كتب ديگر بيش از اين مقدار نقل شده .
🌸 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم🌸
🔵 واجب و حرام های الهی
1️⃣ جلسه اول: ضرورت رعایت حلال و حرام های الهی
⭕ یکی از مسائل مهم در احکام الهی، حلال و حرامهای خدای متعال است که رعایت آن ضروری، لازم و واجب است و شرط رعایت آن، آگاهی کامل از حلال ها و حرامهای خداست.
خداوند متعال در قرآن میفرماید: وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ عِندَ رَبِّهِ
📗 سوره حج، آیه ٣٠.
و هر كس امورى را كه خدا حرمت نهاده بزرگ و محترم شمارد البته اين برايش نزد خدا بهتر خواهد بود
و در آیه دیگر میفرماید: وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَه
📗 سوره طلاق، آیه ١.
و هر كس از حدود الهى تجاوز كند به خويشتن ستم كرده است
⭕ راز خوشبختی و دلیل شقاوت چیست؟
امیرالمومنین علی علیه السلام شرط سعادت و خوشبختی(ظاهری و باطنی، مادی و معنوی) بشر را عمل نمودن به حدود الهی و راز بدبختی و شقاوت انسان را ضایع نمودن و ترک حدود الهی می داند و می فرماید: لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِإِقَامَةِ حُدُودِ اللَّهِ وَ لَا يَشْقَى أَحَدٌ إِلَّا بِإِضَاعَتِهَا
هیچ کس نيكبخت نمىگردد مگر به جهت به پاى داشتن حدود خدا، و بدبخت نمىگردد هيچ كس مگر به دلیل ضايع كردن حدود الهی.
📗 غرر الحكم و درر الكلم، ص ٧٨٨.
مرحوم آقا جمال خوانسارى در شرح این حدیث می نویسد: مراد به «حدود خدا» همه احكام اوست كه برخی را حلال كرده، و برخی را حرام، و همچنين ساير احكام شرعيّه، كه نيكبخت نمىگردد هيچ كس مگر بپاى داشتن آنها، يعنى به عمل به آنها، و بدبخت نمىگردد هيچ كس مگر به ضايع كردن آنها، يعنى ترك عمل به آنها.
📗 شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج ۶؛ ص ۴١٩.
🧿 عمل فردی و اجتماعی
در بعد اجتماعی نیز جامعهای به سعادت و خوشبختی کامل میرسد که احترام حدود الهی را نگاه دارد و این امر وظیفه مسئولین نظام را بسیار سنگینتر از عموم مردم میسازد.
اگر وظیفه عموم مردم و مؤمنین رعایت حدود الهی و انجام واجبات و ترک محرمات است، مسئولین جامعه نیز که از بیت المال مسلمین ارتزاق میکنند باید جامعه را در این امر مهم کمک و یاری نمایند.
💠 سفارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به رعایت حدود الهی
⭕ تکلیف عموم مردم به واجبات و محرمات، مکروهات و مستحبات و مباحات تقسیم میشود.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا وَ سَنَّ لَكُمْ سُنَناً فَاتَّبِعُوهَا وَ حَرَّمَ عَلَيْكُمْ حُرُمَاتٍ فَلَا تَهْتِكُوهَا وَ عَفَا لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ رَحْمَةً مِنْهُ لَكُمْ مِنْ غَيْرِ نِسْيَانٍ فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا.
📗 امالي مفيد، ص ١۵٩.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند حدود و مرزهائى براى شما معيّن كرده است از آن ها تجاوز نكنيد، و واجباتى بر شما واجب نموده پس آنها را ضايع نسازيد و سنّت هائى(مستحبات) را براى شما وضع كرده از آن ها پيروى كنيد، و چيزهائى را بر شما حرام ساخته پس هتك حرمت آن ها را نكنيد، و به خاطر شما از چيزهائى صرف نظر نموده (مباحات) آن هم از روى رحمتش نه از روى فراموشى، پس خود را در مورد آن ها به زحمت نيندازيد.
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ولعن أعدائهم اجمعین🌷
#داستان_آموزنده
🔆دانشمند ديوانه
نعمان پسر بشير مى گويد:
من با جابر پسر يزيد جعفى ، از شيعيان مخلص امام باقر عليه السلام همسفر بودم . در مدينه محضر امام باقر عليه السلام شرفياب شد و با آن حضرت ديدار كرد و خوشحال برگشت . از مدينه به سوى كوفه حركت كرديم . روز جمعه بود. در يكى از منزلگاهها نماز ظهر را خوانديم ، همين كه خواستيم حركت كنيم ، مردى بلند قد گندمگون پيدا شد و نامه اى در دست داشت كه امام باقر عليه السلام به جابر نوشته بود و مهر گلى كه بر آن زده بود هنوز تر بود. جابر نامه را گرفت و بوسيد و بر ديدگانش گذاشت و پرسيد:
چه وقت از محضر سرورم امام باقر مرخص شدى ؟
پاسخ داد:
هم اكنون از امام جدا شدم .
جابر پرسيد:
پيش از نماز ظهر يا بعد از نماز؟
گفت :
بعد از نماز.
جابر چون نامه را خواند بسيار غمگين شد و ديگر او را خوشحال نديديم .
شب هنگام وارد كوفه شديم و چون صبح شد، به ديدار جابر رفتم . ديدم از خانه بيرون آمده ، چند عدد استخوان ، مانند گلوبند بر گردن آويخته و بر يك نى سوار شده و فرياد مى زند: ((منصوربن جمهور)) اميرى است بدون ماءمور و استاندارى است بركنار شده و از اين گونه حرفها مى زد.
جابر نگاهى به من كرد و من هم نگاهى به او كردم ، ولى با من سخنى نگفت ، و من نيز حرفى نزدم اما به حال او گريستم .
جمعيت زياد اطراف او را گرفته بودند. جابر با آن حال وارد ميدان كوفه شد و در آنجا با كودكان به بازى پرداخت . مردم مى گفتند: جابر ديوانه شده ، جابر ديوانه شده .
چند روز بيشتر نگذشته بود كه نامه اى از هشام بن عبدالملك (خليفه اموى ) رسيد كه به استاندار كوفه دستور داده بود جابر را پيدا كرده گردن او را بزند و سرش را به خليفه ارسال كند.
استاندار كوفه از حاضران مجلس پرسيد:
جابر كيست ؟
گفتند:
مردى دانشمند، فاضل و راوى حديث بود، ولى افسوس اكنون ديوانه است و بر نى سواره شده و در ميدان كوفه با كودكان بازى مى كند.
استاندار كوفه خود به ميدان كوفه آمد، ديد جابر سوار بر نى شده با كودكان بازى مى كند. گفت :
- خدا را شكر كه مرا از كشتن چنين انسانى نگه داشت و دستم را به خون وى آلوده نساخت .
طولى نكشيد منصور همان طور كه جابر (با جمله اى امير است بدون ماءمور) خبر داده بود از مقام استاندارى بركنار شد.
و به اين گونه امام عليه السلام صحابه ارزشمند خود را از مرگى حتمى نجات داد.
📚بحار: ج 27، ص 23 و ج 46، ص 282 با اندكى تفاوت
صله رحم،در کنار آثار مثبت فراوان ممکن است آثار منفی هم داشته باشد که به دو مورد اشاره می شود؛
⚫️🔴مجالس گناه آلود
ممکن است، روابط فامیل، زمینهای برای نافرمانی خدا و از بین بردن حقوق مردم و آبروی آنها شود. مسخرهکردن، عیبجویی، غیبت، سخنچینی، تحقیرنمودن و غیره از جملة این آسیبها است.
باید طوری تدبیر کرد که زمینه امر به معروف و نهی از منکر، مشورت، برگزاری مجالس دینی و استفاده از تجارب بزرگان فامیل فراهم گردد تا فرصتی برای گناهان یادشده، پیش نیاید.
خداوندمیفرماید:
«إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُم؛ هر گاه بشنويد افرادى آيات خدا را انكار و استهزا مىكنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازند! و گر نه، شما هم مثل آنان خواهيد بود.»
همچنین فرمود:
«وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمين؛ هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مىكنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از ياد آمدن با اين جمعيّت ستمگر منشين!»
⚫️🔴رقابت در تجمّلات
از آفتهای دیگر روابط خویشاوندان، رقابت و چشم و همچشمی در تجمّلات و امور دنیوی است که به نظر میرسد میتواند زمینة بسیاری از رذایل اخلاقی را فراهم سازد. در این مورد، توجّه به توصیههای اسلام در دوری از تجمّلگرایی و تشویق به مسابقه در کارهای خیر و معنوی میتواند تا اندازهای این آفت را کاهش دهد. با این حال در این مورد، باید به ناروایی«چشم و همچشمی» توجّه ویژه کنیم.
کلمه ای که «چشم دوختن» را میرساند، واژة «مَدّ عین» است که خداوند به پیامبر اسلام سفارش میکند:
« وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» و هرگز چشمان خود را به آنچه گروههايى از آنان (کافران) را بدان برخوردار ساختیم، مدوز!
علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق میفرماید: "مَدّ عَين" به معناى مَدّ ديد، يعنى نگاه را طولانى كردن. در اين تعبير، مجاز عقلى به كار رفته و نگاه طولانى به هر چيز كنايه از شدّت علاقه و محبّت به آن است.
نتیجه اینکه «چشم دوختن»، یک نوع شیفتگی به دنبال می آورد که «مقایسه» را در پی خواهد داشت، چون انسان برای شناسایی تفاوتها، نقصها و کمبودهای خود مایل است خود را ارزیابی کند. اینجاست که دست به مقایسة اجتماعی میزند و خود را با همنوعان خود مقایسه میکند.
👈 ره آورد این مقایسه، و «ناچیز شماری داشته ها » پیامدهای ویرانگری را به دنبال میآورد که عبارتند از: اندوه، افسردگی، حسرت، حسادت، ناسپاسی، بیتابی، ناامیدی، ناتوانی و نیز محرومیت از چشیدن حلاوت ایمان و در یک عبارت نارضایتی از زندگی و احساس ناکامی است قرآن کریم به این مطلب اشاره دارد :
«فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ في زينَتِهِ قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ» [روزى قارون] با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!»
💠داستان
حضرت سلیمان (ع) در مسیرش که با لشکریانش طی طریق میکرد به سرزمین مورچه ها رسید؛
حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ; تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسیدند مورچه اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال كنند.
از حضرت رضا نقل شده كه فرمودند: سلیمان (ع) به آن مورچه فرمود: آیا نمى دانى كه من پیامبر خدا هستم و به هیچكس ظلم نمى كنم؟
مورچه عرض كرد: آرى، این را مى دانم.
سلیمان (ع) فرمود: پس چرا مورچگان را از ظلم من هشدار دادى؟
مورچه عرض كرد: ترسیدم مورچگان حشمت و شكوه تو را بنگرند و مرعوب و شیفته زرق و برق دنیا شوند و در نتیجه از خداوند دور گردند، خواستم آنها به لانه هایشان بروند و شكوه تو را مشاهده نكنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱. الكافي،ج۳، ص۱۵۲
۲.من لا يحضره الفقيه،ج۴، ص۳۹۵.
۳.همان، باب النوادر، ص۳۶۰.
۴.الزهد،ص۴۱
۵.الكافي، ج۲،ص۱۵۲
۶.نهجالبلاغه، خطبه ۲۳
۷.همان، نامه ۳۱
#منبرکوتاه
#شب_یلدا
💠 توضیحات جدول محارم نسبي
🔹 کساني که از راه نسب (فامیل) به انسان محرمند:
🍃 پدر و مادر و هر چه رو به بالا روند: مانند پدربزرگ و مادر بزرگ
🍃 اولاد و هر چه رو به پايين روند: مانند فرزند، نوه، نتيجه، نبیره، ندیده
🍃 خواهر و برادر و هر چه رو به پايين روند: مانند خواهر زاده و برادر زاده، نوهی خواهر و برادر
🍃 عمو و عمه و هرچه رو به بالا روند: مانند عمو و عمه پدر و مادر
🍃 دايي و خاله و هر چه رو به بالا روند: مانند دايي و خاله پدر و مادر
🔵 توضيحات:
☘️ خواهر و برادري که به هم محرمند چهار قسمند:
☘️ 1. خواهر و برادر (پدري و مادري) که پدر و مادرشان يکي باشد.
☘️ 2. خواهر و برادر (پدري) که فقط پدرشان يکي باشد و مادرشان دو تا هستند.
☘️ 3. خواهر و برادر (مادري) که فقط مادرشان يکي باشد و پدرشان دو تا هستند.
☘️ 4. خواهر و برادری رضاعی در بخش محرمیت بخاطر شیر خوردن توضیح داده خواهد شد.
🌺 عمو و عمه و دايي و خاله
🌱 عمو و دايي پدر و عمو و دايي پدر پدر، و عمو و دايي مادر و عمو و دايي مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.
🌱 عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.
🌱 عمو و عمه و دايي و خاله چه ابويني (پدري و مادري) باشند چه ابوي (پدري) و امّي (مادري) به خواهرزاده و برادرزاده خود محرم ميباشند یعنی:
🔸👈 عمو و عمه و دايي و خاله که پدر و مادرشان پدر بزرگ و مادر بزرگ ما ميباشند: محرمند
🔹👈 عمو و عمه و دايي و خاله که پدر يا مادرشان پدر بزرگ يا مادر بزرگ ما ميباشند: محرمند
👌 افراد نامحرم اقوام فرقي با ديگر نامحرمان ندارد.
*اللهم صل علی محمدوال محمد وعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مقام دوستی وهمنشینی باخدا
روز آدینه شمابزرگواران صاحبدل وبااخلاص همراه با سلامتی و تندرستی و شادکامی
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
*چگونه با خدا دوست شویم*
*ابراهیم ، خلیل ودوست خدا*
خداوند در قرآن می فرماید :
خدا ابراهیم را به عنوان خلیل و دوست خود گرفت)
*وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا*
*حقیقت معنای خلیل*
خلیل مشتق از «خَله» به معنای احتیاج و فقر، و یا مشتق از «خُله» به معنای عالِم به أسرار و داشتن نهایت صداقت و محبت است.
حقیقت معنای خلیل عبارت است از شخصی نیازمند و محتاج و فقیر به خدا که نهایت صداقت و محبت به خدا را دارد.
*مقام دوستی با خدا*
پنج علت برای رسیدن به مقام دوستی خدا بیان شد.
امام_صادق علیه السلام میفرمودند:
*إنَّمَا اتَّخَذَ اللّهُ إبراهيمَ خَليلًا، لأِنَّهُ لَم يَرُدَّ أحَدا، و لَم يَسأَل أحَداً غَيرَ اللّهِ عزَّ و جلّ.*
خداوند به این دلیل إبراهیم علیه السلام را (از بین أنبیاء) خلیل خود نمود،
چون هیچ کس از او چیزی درخواست نکرد که او را رد کند ونیز هرگز از غیر خدا چیزی سؤال ننمود و درخواستی نکرد.
امام_هادی علیه السلام فرمودند:
*إنَّمَا اتَّخَذَ اللّهُ عز و جل إبراهيمَ خَليلًا لِكَثرَةِ صَلاتِهِ عَلى مُحَمَّدٍ و أهلِ بَيتِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم* .
خدای عزّ و جلّ إبراهیم را به این جهت خلیل خود گردانید که بر محمد و آل محمد بسیار صلوات میفرستاد.
ابن ابی عمیر میگوید:
به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم:
*لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا قَالَ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ* .
چرا خدای عزّ و جلّ حضرت ابراهیم علیه السلام را خلیل خود گردانید؟
حضرت فرمودند:
برای آن که بسیار بر زمین سجده میکرد.
*اهمیت اطعام دادن ونوافل*
جابر بن عبد الله الانصاری میگوید:
از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که میفرمودند:
*مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ وَ صَلَاتِهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ* .
خداوند ابراهیم را خلیل خود نگردانید،
مگر برای إطعام و غذا دادن به مردم و نماز خواندن در نیمههای شب،
در حالی که مردم همه در خواب بودند.
از این پنج مورد ،
سه مورد درباره عبادت و ذکر خداست؛
صلوات و سجده طولانی و نماز_شب .
سورۂ نساء، آیه ۱۲۵
علل الشرائع جلد ۱، صفحه ۳4 و 35
*التماس دعا دارم*
✨﷽✨
🌼اهمیت مراقبه
✍ انسان باید به گذر عمر خود و پایان فرصت ها توجه کند و به بد حالی و بیچارگی خود واقف شود و هنگامی که حق تعالی با لطف خود ، به او نشان داد که قلبش از ایمان خالی است ، از #غفلت بپرهیزد و به مجاهدت و مراقبت بپردازد ؛ زیرا فرصت ها در حال پایان است و به زودی با پایان یافتن عمر به حقیقت باطن خود پی خواهد برد ؛
چنان که روایات رسیده از معصومان { علیهمالسلام } گویای این مطلب است که
حقیقت ساعات #گناه آن چنان ظلمانی ومتعفن است که یک لحظه آن ، عیش و شادی اهل بهشت را در هم می شکند. انسان تا وقتی در حیات دنیایی به سر می برد.از حقایق محجوب است و هنگامی که مرتکب گناهی می شود و می بیند که تغییری در عالم پدید نمی آید ، گمان می کند که اتفاقی نیفتاده است و هر چه بوده ، گذشته است ؛
ولی به راستی این گونه نیست و او از ظلمتی که برای خویش به وجود آورده است محجوب است.
بر خلاف آن ، لحظات #ذکر و یاد حق تعالی باطنی نورانی دارد و چنان است که اگر یک لحظه از آن بر اهل جهنم نمایان شود ، آن چنان مدهوش می شوند که عذاب جهنم را از یاد می برند.
بنابراین حسرت انسان در روبه رو شدن با چنین حقایقی و آرزوی بازگشت به #دنیا برای کسب معرفت ، بالاتر از حد تصور است.
این جا است که ضرورت معاشرت با اهل ذکر و #پرهیز_از_اهل_غفلت بر انسان روشن می شود ؛ زیرا همنشینی با اهل ذکر ، انسان را به یاد خدا و مراقبه تشویق می کند ، در حالی که همنشینی با اهل غفلت ، او را به گمراهی و غفلت می کشاند. ✨
📚 منبع ؛ کتاب کیمیای وصال ، صفحه 98، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
*اللهم صل علی محمدوال محمد وعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مرتبه عبادالصالحین
*اعمال صالح بندگان وَجهُ الله است*
*هرچیزی فانی پذیراست*
قرآن کریم میفرماید:
*کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ*
هر چیزی از بین میرود، جز وَجهِ او!
«وَجه» یعنی صورت و ظاهرِ هر چیزی.
یعنی اون قسمتی که دیگران با اون مواجه میشن.
امّا خدا که صورت نداره، چهره نداره..
پس «وجه خدا» یعنی چی؟!
*آنچه منسوب بخداست وجه الله است*
*«وجهُ الله»*
یعنی هر چیزی که منسوبِ به خدا باشه،
و دیگران رو متوجّهِ خدا کنه.
مثلاً اعمالِ صالح،
*«وجهُ الله»*
هستند،
چون ما رو متوجّهِ خدا میکنند،
و یادِ خدا میندازند..
و در مقابل، اعمالِ زشت
*«وجهُ الشیطان»* هستند.
یا مثلاً صفاتِ خدا مثل رحمت، هدایت، و...
«وجهُ الله» هستند.
چون خدا با این صفات با بندههاش روبرو میشه،
و بندگان نیز به وسیلهی این صفات به خدا رو میکنند.
*انسان ومقام وجه اللهی*
امّا انسان هم میتونه به مقامِ
*«وجهُ اللهی»*
برسه.
همونطور که در دعای ندبه، در فراقِ امام_زمان (ع) میخونیم:
*أَيْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذِی إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِياءُ؟!*
کجاست اون «وجهُ الله» که دوستانِ خدا به سوی او توجّه میکنند.
*مرتبه تسلیم محض*
کسی که خودش رو مطلق در اختیارِ خدا قرار بده،
تسلیمِ محضِ خدا باشه،
خودش رو خالی از هر گونه مَنیَّت و نفسانیّت کرده باشه،
صفاتِ الهی رو در وجودِ خودش پیاده کرده باشه،
آئینه خدا باشه،
و فقط خدا رو نشون بده،
و...
چنین کسی میتونه
*«وجهُ الله»*
باشه.
چرا که فرمودند:
*مَن کانَ لِله، کانَ اللهُ لَهُ.*
کسی که برای خدا باشه، خدا هم برای اوست.
*وجه خدافناناپذیراست*
کسی که به این مقام برسه، و برای خدا باشه،
*«وجهُ الله* »
میشه.
و وقتی که «وجهُ الله» شد،
نتیجه این میشه که دیگه هلاک نمیشه؛
زندهی جاوید میشه و به حیاتِ حقیقی دست پیدا میکنه.
کسی که خانهی دلش رو از همه چیز خالی کنه،
و از شرّ همهی تاریکیها خلاص بشه به بقای همیشگی و حیاتِ جاوید دست پیدا میکنه.
غیر از این گروه،
بقیه در خطر هلاکت و نابودی قرار دارند..
سوره قصص آیه ۸۸
دعای ندبه
اصول كافی، ج ۴، ص ۷۵، ح ۷؛
بحارالأنوار، ج ۹۴، ص ۳۵۹
#روایت
این سه را اگر داشته باشی!
«رسول خدا به ابىدرداء فرمود:
کسى که صبح تندرست و در امنیت باشد و خوراک همان روز را داشته باشد مثل این است که دنیا را به او دادهاند.»
مَن اَصبَحَ مُعافًى فی جَسَدِهِ آمِناً فی سَربِهِ عِندَهُ قوتُ یَومِهِ فَکَأَنَّما حیزَت لَهُ الدُّنیا.
خصال شیخ صدوق
در یک روایت دیگری شبیه به این روایت☝️ با کمی تفاوت دارد که👇
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
هر كه شب و روز خود را سپرى كند و از سه چيز برخوردار باشد نعمت دنيا بر او تمام شده است :
كسى كه بام و شامش را در تندرستى و آسودگى خاطر گذراند و خوراك روز خود را داشته باشد
و اگر چهارمين نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنيا و آخرت را كامل دارد و آن نعمت ايمان است.
مَن أمسى و أصبحَ و عِندَهُ ثَلاثٌ فقد تَمَّت علَيهِ النِّعمَةُ في الدُّنيا : مَن أصبَحَ و أمسى مُعافىً في بَدَنِهِ ، آمِنا في سَرْبِهِ ، عِندَهُ قُوتُ يَومِهِ ، فإن كانَت عِندَه الرّابِعَةُ فَقد تَمَّت علَيهِ النِّعمَةُ في الدُّنيا و الآخِرَةِ ؛ و هُو الإيمانُ.
تحف العقول
یکی از علما سلامت و امنیت را به دو صورت تقسیم کرده است:
سلامت طبیعی
سلامت مصنوعی
امنیت طبیعی
امنیت مصنوعی
کسی که به صورت عادی تغذیه میکند به صورت عادی کار میکند و فعالیت دارد و خوابش بجا و همه چیزش بجاست او سالم است از جهت جسمی است و سلامتش سلامت طبیعی است.
اما کسی که مدام باید از این غذا و از آن میوه پرهیز کند و روزی چند تا قرص بخورد او هم به یک معنا سالم است ولی سلامتش مصنوعی است.
کلام در امنیت هم چنین است...
اینکه از ترس پلیس و از ترس زندان دزد دستش کوتاه است
اینکه بخاطر ترس از دوربین کسی تخلف نمیکند و آزاری به بقیه نمیرساند آنجا امنیت حاکم است ولی امنیت مصنوعی است.
امنیت طبیعی زمانی است که بر افراد از درون یه ترمزی حاکم باشد که بدون زور و بدون زندان خلاف نکنند....
🔴عاقبـت بی حــرمتی نسبت به والــدین
✍حجت الاسلام عالی:مرحوم آقا جمال گلپایگانی، از مراجع صاحب رساله بود و رفیق آقای بروجردی بودند؛ الان نوه هاش در تهران زندگی می کنند؛ زمانی که یک جوان را برای دفن به تخت فولاد آوردند؛از ایشان خواستند که به آن جوان تلقین کند؛ آقای گلپایگانی چشمانش باز بود مےگفتند: می دیدم برزخ جوان را، به جوان گفتم: بشنو! بفهم! این چیزهایی را که به تو می گویم؛ گفت نمی فهمم چی می گی! بعد دیدم یک شیطانک هایی در اطرافش می رقصند و می خندند، خوشحال هستند که این دم آخر می خواهند او را تو قبر بگذارند و زبانش بسته بست؛ خیلی ناراحت شدم.به هیچ کس چیزی نگفتم ؛
🔻بعد به یک کناری آمدم دیدم، خانمی دارد گریه می کند، فهمیدم که مادرش هست و کنار آن خانم یک آقایی است که او هم گریه می کرد؛
🔹سواال کردم گفتند:
🔻آنهاپدر و مادراین جوان هستند. پدرش را کنار کشیدم و قضیه را برایش تعریف کردم،گفتم: پسرتون توی زندگی خود گیر و مشکلی داشته با شما؟
🔹پدر جوان گفت:
🔻پسر ما! خیلی خوب بود. اهل نماز بود و متدین اهل محراب و منبر و مطالعه بود، ولی چون خیلی از چیزها را یاد گرفته بود مغروربود. لذا زمانی که میخواستم در مورد مسائل دینی اظهارنظر کنم به من می گفت: تو حرف نزن! چون سواد نداری! من با گفتن این حرف ها دو سه مرتبه دلم شکست.از اینکه توی جمع به من که پدرش بودم می گفت: توحرف نزن چون سواد نداری ومن ازش خیلی به دلم ماند.
🔹آقای گلپایگانی گفت:
🔻الان وقت این حرف ها نیست ازش راضی باشید و به زبان خود نیز جاری کنید ازش راضی هستید. زمانی که پدر جوان راضی شد، جوان را داخل قبر نهادند و روی آن را می پوشاندند.
🔻آقای گلپایگانی گفتند صبر کنید و خودشون وارد قبر شدند و تلقین آخر رو کردند؛
🔹باز برزخ جوان را دید که یک لبخند زد و جوان گفت:
🔻می فهمم و آن شیطانک ها دیگر دورش نبودند، زمانی که روی قبر را پوشاندند، دیدم امیر المومنین تشریف آودرند و فرمودند: از این به بعدش با من، آقای گلپایگانی گفتند: این صحنه هایی بود که من با چشم خود دیدم؛ جوان متدین اخر عمر ولی گیر داشت.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🔖منبر کوتاه🔖
#حضرت_ام_البنین عليهاالسلام
#استاد_کاشانی
📌تاریخ وفات حضرت امّ البنین صلوات الله علیها روشن نیست ولی اگر هر روز برای ایشان بزرگداشت بگیریم کم است. ما در کربلا غیر از اهل بیت علیهم السّلام کسی را نداریم که همهی دار و ندار خود را خرج کرده باشند. امّ البنین سلام الله علیها یک ویژگی دارد که هم چهار پسر خود را داد و هم اسم خود را داد. بعد از واقعهی کربلا اسم حضرت عوض شد، دیگر امّ البنین باقی نمانده بود.
«لَا تَدعونِي وَيكَ أمُّ البَنينِ
تُذَكَّرينِي بِليوثِ العَرينِ»[1]
📌میگوید: من را به یاد شیر بچّههایم نیندازید، دیگر مادر پسرانی باقی نمانده است. تا زمانی که آنها بودند شما هیچ وقت از سیّد الشّهداء صلوات الله علیه نمیشنوید که بگویند: «أینَ؟» من باز هم این جمله را تکرار میکنم و به این ایمان دارم ولی نمیخواهم بگویم چرا. اگر کسی میخواهد در این عالم معرفت پیدا کند، باید به امّ البنین سلام الله علیها توسّل کند. این خانم صاحب ادب و معرفت است. امیر المؤمنین سلام الله علیه دیدند اگر بخواهد عبّاس بن علی علیه السّلام به دنیا بیاید اینکه فقط پدر او علی باشد کافی نیست لذا گشتند و کسی را پیدا کردند که بتواند عبّاس بن علی تربیت کند و فقط هم نه عبّاس بن علی، اگر برادران حضرت ویژه نبودند به امّ البنین، امّ العبّاس میگفتند. آنها ویژگیهایی داشتند که کنار قمر بنی هاشم سلام الله علیه جمع بسته شدند؛ امّ البنین.
🔖در کربلا وقتی قمر بنی هاشم صلوات الله علیه دید یک به یک همه بر زمین افتادند، برادران خود را جمع کرد و فرمود: مادر ما با بقیه فرق میکند –این حرف من است- امّ البنین روی شما سرمایهگذاری کرده است. مباد سنگی یا تیری بر بدن پسر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بنشیند قبل از اینکه شما زنده باشید. بروید، میخواهم قبل از رفتن به میدان، جان دادن شما را هم ببینم، میخواهم هر چیزی که دارم در راه حسین علیه السّلام فدا کنم.
🔖وقتی یک پدر شهید بگوید: بریده شدن گلو و صدای خرخر کردن یک سر بریده آسانتر است تا شنیدن بدگویی به علی علیه السّلام، اینها دارند به پسر فاطمه سلام الله علیها دشنام میدهند. آنها آمدند مقابل سیّد الشّهداء سلام الله علیه ایستادند. این بچّهها در طول عمر خود خاک بودند. اینجا آمدند به سیّد الشّهداء سلام الله علیها پشت کردند و رو به دشمن کردند، سرها افراشته، «جَعَلوا یَقُونَه بِوُجوهِهِم» تیرها که میآمد، سرهای خود را به سمت تیرها میبردند، «و نحورِهم» گردنها را آسیب دادند تا اینکه یک به یک به زمین افتادند. وقتی یک به یک بر زمین افتادند، نوبت قمر بنی هاشم صلوات الله علیه رسید، آن کسی که همهی وجود خود را خرج امام حسین علیه السّلام کرده است، سربازی که امام صادق علیه السّلام در مورد او میفرماید: «أَشْهَدُ أَنَّكَ … غَايَةَ الْمَجْهُودِ»[2] تو نهایت تلاشی که میشد انجام داد را انجام دادی، «وَ نِهَايَةُ الْمَأْمُولِ[3]» از این بیشتر آرزو نداشت که کسی بتواند کاری انجام بدهد.
💠نگاه کرد، یک به یک سربازان او بر زمین افتادند. کسانی که رزمنده هستند و در جلسه حضور دارند میدانند هیچ چیزی سختتر از این برای یک فرمانده نیست که خودش سالم مانده باشد امّا یک به یک سربازان او افتاده باشند. یک وظیفه هم داشت که خیلی او را اذیّت میکرد، باید میآمد نزدیک خیمهها و از سیّد الشّهداء صلوات الله علیه دفاع کند، نگاه ملتمسانهی بچّهها که از او توقّع داشتند و مشک در دست آنها بود، وقتی میبینند نمیتواند وظیفهای که دارد را انجام دهد آمد و مقابل حضرت قرار گرفت. یک عدّه همینجا آمدند و در لحظات آخر به سیّد الشّهداء صلوات الله علیه گفتند: اگر کاری نداری ما برویم، دیگر نمیتوانیم برای تو کاری انجام دهیم. ولی عظمت عبّاس بن علی سلام الله علیه این است که (گفت) از اینکه نمیتوانم کاری برای تو انجام دهم شرمنده هستم، کجا بروم؟ گفت: «قَدْ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةَ الدُّنیا» از حیات دنیا بیزار هستم، «قَدْ ضَاقَ صَدْرِي»[4] سینهی من سنگین شده است، بگذار بروم و جان خود را فدای تو کنم. هر کسی در این واقعه آمده با سیّد الشّهداء صلوات الله علیه وداع کند، هر کدام یک داستان دارند. اینجا یک مسئلهی عجیب وجود دارد. به محض اینکه آمد به حضرت گفت: میخواهم بروم جان خود را فدای تو کنم، نوشتهاند: «فَبَكَى الحُسَينُ عَلَیه السَّلام بَكاءً شديداً»…
.
✍پی نوشت :
[1]- شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج 3، ص 187.
[2]- تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 6، ص 66.
[3] در زاد المعاد – مفتاح الجنان، صفحهی 387.
[4]- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 45، ص 41.
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
#داستان_آموزنده
🔆مرگ در چشم انداز امام حسين عليه السلام
روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و كار بر حسين عليه السلام بسيار سخت شد، بعضى از اصحاب آن حضرت ديدند برخى از ياران امام عليه السلام در اثر شدت جنگ و با مشاهده بدنهاى قطعه قطعه شده دوستانشان و فرا رسيدن وقت شهادت و جانبازى آنها، رنگ چهره شان دگرگون گشته است و لرزه بر اندام آنان افتاده و ترس دلهايشان فراگرفته است . اما خود سيدالشهدا و تعدادى از خواص يارانش برخلاف آنها هر چه فشار بيشتر، و مرحله شهادت نزديكتر مى شود رنگ صورتشان درخشنده تر گشته و سكون و آرامش بيشتر مى يابند. بعضى از اين شهامت فوق العاده تعجب كرده با امام حسين اشاره كرده ، به يكديگر مى گفتند:
به حسين نگاه كنيد كه ابدا از مرگ و شهادت باكى ندارد.
امام حسين عليه السلام متوجه گفتارشان شده ، فرمود:
اى بزرگ زادگان قدرى آرام بگيريد! صبر و شكيبايى پيشه كنيد! چون مرگ پلى است كه شما را از گرفتاريها و سختيها عبور داده و به بهشت هاى پهناور و نعمتهاى جاودانى مى رساند.
و اما براى دشمنانتان پلى است كه از قصر به زندان مى رساند. و كداميك از شما نخواهد از يك زندان به قصر مجلل منتقل گردد.
پدرم از پيامبر صلى الله عليه و آله برايم نقل كرد، كه مى فرمود:
دنيا براى مؤ منان همانند زندان و براى كافران همانند بهشت است .
و مرگ پلى است كه مؤ منان را به بهشتشان ، و كافران را به جهنمشان مى رساند. آرى ، نه دروغ شنيده ايم و نه دروغ مى گويم .
📚بحار: ج 6، ص 154 و ج 44، ص297
نکته قرآنی
1⃣
جایگاه رفیع بسم الله
اهمیت و جایگاه بسم الله چیست؟
بسم الله بیانگر صبغه و رنگ الهی و جهتگیری توحیدی ماست.
امام رضا علیه السلام می فرماید: با گفتن بسم الله نشان بندگی خود را بر خود می نهیم. (تفسیر نورالثقلین)
بسم الله رمز بقا و دوام است؛ زیرا هرچه اخلاص و رنگ خدایی نداشته باشد فانی است. (( كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ )) قصص ۸۸
بسم الله رمز توحید است و ذکر نام دیگران به جای آن رمز کفر است و همراه آوردن نام خداوند با نام دیگران نشانه شرک.
نه در کنار نام خدا نام دیگری را ببریم و نه به نابجای نام او.
نه فقط ذات او بلکه نام او نیز از هر شریکی منزّه است. (( سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى)) اعلی ۱
شروع کردن کار به نام خدا و محمد صلی الله علیه و آله وسلم ممنوع است. ( اثبات الهدی ج۷ ص۴۸۲)
*اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مرتبه شناخت توحید وعظمت وجودی حضرت حق وتواضع وافتادگی درپیشگاه خداوند
*چرا در مقابل خدا اینقدر جسوریم وحرمت خدا را می شکنیم*
*خدایی بااین همه مهربانی*
یه آیه تو قرآن داریم که میگه:
آخه ای انسان!!!
چرا در مقابل خدا انقدر جسوری؟!!
اونم این خدایِ به این مهربونی،
خدایِ به این کریمی...
چرا انقدر در برابر خدا حیانمی کنیم ؟؟!!
آخه این غرورمان برای چیه؟؟!!
ما چی داریم؟؟ اصلاً به چی مینازیم؟؟!!
اصلاً ما فکر کردیم کی هستیم ؟؟!!
*يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ*
ﺍﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ! ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭِ ﻛﺮﻳﻤﺖ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ است؟!
*جهل ونادانی آدمی*
ﺩﺭ ﺣﺪیث داریم که ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮم (ﺹ) موقع ﺗﻠﺎﻭﺕ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
*ﻏَﺮَّﻩُ ﺟَﻬﻠُﻪ*
ﺟﻬﻞ ﻭ ﻧﺎﺩﺍنیاش،
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻭ ﻏﺎﻓﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ
عبارتهای ﺍﻣﻴﺮﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻋﻠﻰ (ﻉ) هم ﺩﺭباره این آیه،
در نهج البلاغه خیلی عجیبه:
ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻛﻮﺑﻨﺪﻩﺗﺮﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ،
ﻭ ﻗﺎﻃﻌﺘﺮﻳﻦ ﻋﺬﺭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺨﺺ ﻣﻐﺮﻭﺭ،
ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺟﻬﺎﻟﺖ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻧﻴﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺟﺴﻮﺭ ﻭ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ است.
* عوامل ﺟﺮﺃﺕ برانجام گناه*
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻰﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:
ﺍﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻫﺖ ﺟﺮﺃﺕ ﺩﺍﺩﻩ؟
ﻭ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ؟ ﻭ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﻋﻠﺎﻗﻪﻣﻨﺪ ﻧﻤﻮﺩﻩ؟
ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯِ ﺗﻮ ﺑﻬﺒﻮﺩﻯ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟
ﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻯ ﻧﻤﻰﺍﻧﺠﺎﻣﺪ؟
*چرابخودمان رحم نمی کنیم*
ﭼﺮﺍ ﻟﺎﺍﻗﻞ ﺁﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺣﻢ ﻣﻰﻛﻨیم
ﺑﻪ ﺧﻮﺩمان ﺭﺣﻢ ﻧﻤﻰﻛﻨیم؟
ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺯﺍﻥ ببینی ﺑﺮ ﺍﻭ ﺳﺎﻳﻪ ﻣﻰﺍﻓﻜﻨﻰ،
ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺭﺍ ببینی ﻛﻪ ﺩﺭﺩ،
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺗﺮﺣّﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰﻛﻨﻰ،
*چراترس ازنزول بلانداریم*
ﭘﺲ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﺖ ﺻﺒﻮﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ،
ﻭ ﺑﺮ ﻣﺼﻴﺒﺘﺖ ﺷﻜﻴﺒﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ،
ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﻳﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺗﺴﻠﻴﺖ ﺩﺍﺩﻩ؟
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻰﺑﺎﺷﻰ.
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺑﻠﺎ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺗﺮﺍ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻧﻜﺮﺩﻩ،
ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺍﻭ ﻏﻮﻃﻪﻭﺭﻯ،
ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺯﻳﺮ ﺳﻠﻄﻪ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻯ.
*درمان بیماری غفلت*
ﺑﻴﺎئیم ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯِ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺍﺭﻭﻯِ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻭ ﻋﺰم ﺭﺍﺳﺦ ﻣﺪﺍﻭﺍ ﻛﻦیم،
ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺘﻰ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ،
ﺑﺎ ﺑﻴﺪﺍﺭﻯ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺳﺎﺯ،
ﺑﻴﺎ ﻣﻄﻴﻊ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻮ،
ﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺍﻭ ﺍﻧﺲ ﮔﻴﺮ،
*عفوبخشش خداوند*
ﺧﻮﺏ ﺗﺼﻮّﺭ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﻏﻔﻠﺘﺖ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ،
ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﻌﻤﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ،
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻋﻔﻮ ﻭ ﺑﺨﺸﺶ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﺪ، ﻭ ﺯﻳﺮ ﭘﻮﺷﺶ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰﺩﻫﺪ.
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ همچنان ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﺸﺖ ﻛﺮﺩﻩﺍﻯ،
ﻭ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺭﻭ ﻣﻰﺁﻭﺭﻯ، ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻯ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻋﻈﻴﻢ، "ﻛﺮﻳﻢ" ﺍﺳﺖ،
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺿﻌﻒ ﻭ ﺣﻘﺎﺭﺕ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺮ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺍﻭ ﺟﺴﻮﺭﻯ!
نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۳
سوره انفطار آیه ۹
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#غيبت_پشت_سر_فرمانده...!!
🌷توی عملیات فاو، یکی از بچههای غواص زخمی شده بود. مدام تماس میگرفت: شفیعی حالش خوبه؟ گفتیم: باید هم خوب باشه. حالا حالا ها کارش داریم. اصلاً گوشی رو بده به خودش. به بچههای امداد بیسیم میزد بروند بیاورندش عقب. میگفت: حتماً يكى از پیغام هاش را نشنیدم. از بیسیمچیش پرسیدم: چی میگفت؟ گفت: بابا! حسین آقا هم ما رو کشت با این غواصاش.
🌷با غیظ نگاهش میکنم. میگویم: اخوی! به کارت برس. میگوید: مگه غیر اینه؟ ما اینجا داریم عرق میریزیم تو این گرما؛ آقا فرمانده لشکر نشستن تو سنگر فرماندهی، هی دستور میدن. تحمّلم تمام میشود. داد میزنم: من خودم بلدم قایق برانم ها. گفته باشم، یه کم دیگه حرف بزنی، همین جا پرتت میکنم توی آب، با همین یه دست تا اونور اروند شنا کنی!! اصلاً ببینم تو تا حالا حسین خرازی رو دیده ای که پشت سرش لغز میخونی؟ میخندد. میخندد و میگوید: مگه تو دیده ای؟
🌷باید اول خودش خط را میدید. میگفت: باید بدونم بچههای مردم رو کجا میآرم. گفت: حالا شما برید من اینجا نشستهام، هواتونو دارم بدوین ها. پریدم بیرون. دویدیم سمت خط. جای پایمان را میکوبیدند. برمیگشتیم. یکی افتاده بود روی زمین. برش گرداند، صورتش را بوسید. گفت: بچه تهرونه ها، اومده بوده شناسایی. دست انداخت زیرش، کولش کند. نمیتوانست، به ما هم نمیگفت....
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد حاج حسین خرازی
#راوى: رزمنده دلاور امیرحسین فرشادنیا