eitaa logo
کانال تبلیغی امامعلی پور
99 دنبال‌کننده
125 عکس
49 ویدیو
0 فایل
کانال پاسخ به سوالات شرعی ودینی @jabimamalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی ✍در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می‌داد! عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت! رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین شدند!! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Imamalipour
🔆ابولُبابه 🌱یکی از یاران بزرگ پیامبر صلی‌الله علیه و آله که در جنگ‌های اُحد و فتح مکه و دیگر جنگ‌ها شرکت داشت «ابولبابه» بود. یکی از موضوعات حساس زندگی او توبه‌ی اوست. هنگامی‌که پیامبر صلی‌الله علیه و آله در اثر پیمان‌شکنی مردم «بنی قریظه» به طرف قلعه‌ی آن‌ها که نزدیک مدینه بود لشگر کشید و قلعه را محاصره نمود، عده‌ای از طایفه «اوس» حضور پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمدند و عرض کردند همان‌گونه که طایفه‌ی «بنی قینقاع» را به «خزرج» بخشیدند، «بنی قریظه» را به ما ببخش. 🌱فرمود: «آیا راضی می‌شوید یک نفر از طایفه شما (اوس) را برای حَکَم بفرستم؟» گفتند: آری، فرمود: سعد معاذ. بنی قریظه رضایت ندادند و گفتند: «ابولبابه را نزد ما بفرست تا با او مشورت کنیم.» 🌱ابولبابه در قلعه‌ی بنی قریظه دارای منزل و اموال و عیال و فرزندان بود. پیامبر صلی‌الله علیه و آله او را مأمور مشورت با آن‌ها کرد. او وارد قلعه شد همه از زن و مرد و کوچک و بزرگ اطرافش جمع و اظهار جزع کردند تا دلش نرم گردد. بعد گفتند: «آیا به حکومت پیامبر صلی‌الله علیه و آله تن دهیم یا خیر؟» 🌱گفت: مانعی ندارد اما با دست به گردن اشاره کرد یعنی تسلیم شدن همین و گردن زدن همان. بعد متوجه شد با این اشاره به پیامبر صلی‌الله علیه و آله خیانت کرده و این آیه نازل گردید: «ای مؤمنین با خدا و پیامبر صلی‌الله علیه و آله خیانت نکنید و در امانت هم خیانت ننمایید همانا اموال و اولاد شما اسباب امتحان شمایند و پاداش بزرگ نزد خداست.» (سوره‌ی انفال، آیات 28-27) 🌱از شرمندگی از قلعه بیرون آمد و یکسر به مسجد مدینه رفت و به یکی از ستون‌های مسجد خود را بست و گفت: «کسی مرا نگشاید تا خدا توبه مرا بپذیرد.» 🌱قریب ده یا پانزده روز به همین شکل بود فقط برای دستشویی و نماز او را می‌گشودند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «اگر ابولبابه نزد ما می‌آمد برای او طلب آمرزش می‌نمودیم اما چون خودش منتظر آمرزش حق است باشد خداوند توبه‌اش را بپذیرد.» 🌱ام سلمه گوید: سحرگاهی پیامبر صلی‌الله علیه و آله را خندان دیدم، عرض کردم: خدا همیشه دهان شما را خندان کند، علتش چیست؟ 🌱فرمود: «جبرئیل خبر قبولی توبه ابولبابه را آورده است.» گفتم: اجازه می‌دهید او را بشارت دهم؟ فرمود: خود دانی؛ از درون حجره صدا زدم ابولبابه مژده که خدا توبه‌ات را پذیرفته است. مردم هجوم آورده تا او را بگشایند گفت: 🌱«شما را به خدا جز پیامبر صلی‌الله علیه و آله کسی مرا نگشاید.» موقع نماز صبح که پیامبر صلی‌الله علیه و آله به مسجد آمدند ابولبابه را از ستون مسجد باز کردند و الآن در مسجد پیامبر صلی‌الله علیه و آله این ستون به ستون توبه و یا ابولبابه معروف است. 📚(پیغمبر و یاران، ج 1، ص 129-مجمع‌البیان ذیل سوره‌ی توبه، آیه‌ی 102 و اخرون اعتَرفُوا بِذُنوبهِم.)