eitaa logo
کانال تبلیغی امامعلی پور
94 دنبال‌کننده
139 عکس
55 ویدیو
0 فایل
کانال پاسخ به سوالات شرعی ودینی @jabimamalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
✡🔥🔥✡ 🖋 مقاله‌ی سوم؛ 🔶🔸قسمت اول: اگر ریشه‌ی تروریسم را در تاریخ بجوییم، در می‌یابیم که یهودیان بنیان‌گذار آن بوده‌اند. ترور که واژه‌ای فرانسوی است، معادل فتک در عربی، و در فرهنگ سیاسی، به معنای کشتن غافلانه و هدفمند است. (۱۲) بنابراین، ترور کور معنا ندارد. با نگاهی به سیره و روایات معصومان علیه‌السلام درمی‌یابیم که آن بزرگواران چنین امری را تجویز نکرده و خود نیز از آن پرهیز می‌کرده‌اند. کشتن مجرمی که خود می‌داند تحت تعقیب و حکمش اعدام است، ترور و فتک به شمار نمی‌آید؛ بلکه آن‌را اغتیال گفته‌اند. بنابراین، ترور به مواردی اطلاق می‌شود که قاتل، هشداری به فرد هدف و تحت تعقیب ندهد. یکی از شخصیت‌های یهودی که یاران پیامبر علیه‌السلام او را کشتند، کعب بن اشرف بود. برخی کشته‌شدن کعب را نوعی ترور می‌دانند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مرتکب آن شده است؛ در حالی‌که با توجه به تعریف و ویژگی‌های ترور، این قتل از این تعریف خارج است. وقتی فتنه‌گری‌های کعب از حد گذشت و به رویارویی تبلیغاتی و نظامی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و مسلمانان رسید، آن حضرت به طور علنی و رسمی در مسجدالنبی دستور کشتن او را صادر کرد. کعب نیز به خوبی می‌دانست که اگر مسلمانان به او دست یابند، خونش را خواهند ریخت، بنابراین، کشته شدن وی از مفهوم ترور خارج است. 🔹یهود با شناسایی نور نبوت در اجداد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و تطبیق آن با علائم ذکر شده در کتاب‌های آسمانی، می‌کوشیدند این نور را خاموش سازند. در این بخش به تلاش‌های یهود در زمینه‌ی جلوگیری از تولد و ظهور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خواهیم پرداخت. ◀️ الف. ترور هاشم حضرت هاشم، جد اعلای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مکی بود، اما قبرش در غزه فلسطین است. ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خارج شد و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عمرو بن زید بن لبید خزرجی گردید. هاشم با سلمی، دختر عمرو، ازدوج کرد و او را به مکه برد. وقتی سلمی حامله شد، طبق شرطی که هنگام ازدواج کرده بودند، هاشم او را برای وضع حمل، به نزد خانواده اش در یثرب بازگرداند و خود از آنجا برای تجارت به شام رفت. او هنگام رفتن به سفر، به همسرش گفت: «احتمال دارد از این سفر بازنگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد. از او بسیار نگهداری کن». هاشم به غزه رفت و پس از پایان تجارت، آهنگ بازگشت کرد. اما همان شب، به ناگاه بیمار شد. پس اصحابش را فراخواند و گفت: "به مکه بازگردید. به مدینه که رسیدید، همسرم را سلام برسانید و درباره فرزندم که از او متولد خواهد شد، سفارش کنید؛ به او بگویید که این فرزند، بزرگ‌ترین دغدغه من است." سپس قلم و کاغذی خواست و وصیت‌نامه‌ای نوشت که بخش عمده‌ای از آن در سفارش به پاسداری از فرزند و اشتیاقش به زیارت او بود. (۱۳) موسی علیه‌السلام به یهودیان خبر آمدن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را داده بود. اینان از قیافه، پدر و مادر و نسل او آگاه بودند و گنجینه‌ای از اطلاعات را در اختیار داشتند. علم چهره‌شناسی نیز که از موسی علیه‌السلام آموخته بودند، نسل به نسل در آنان منتقل شده بود. با این اطلاعات، هاشم، در چشم آنها آشنا بود و به خوبی می‌دانستند که پیامبر آخرالزمان، از نسل اوست. اما تیرشان دیر به هدف خورد و هنگامی هاشم ترور شد که نطفه عبدالمطب در مدینه بسته شده بود. ◀️ ب. ترور عبدالمطلب فرزند هاشم در مدینه به دنیا آمد و رشد كرد. او را شیبه نامیدند. به توصیه‌ی هاشم، مادر، پاسداری از او را برعهده گرفت و جالب است كه مادر دیگر ازدواج نکرد. مردی از بنی عبدمناف برای تجارت به یثرب رفته بود، کودکی را در آنجا دید که خود را فرزند هاشم می‌خواند. [ظاهراً كودكان در حال كُشتی گرفتن بودند كه شیبه پس از پیروزی بر سایر كودكان گفت: من پسر هاشمم.] از حال او پرسید و او خود را معرفی کرد. آن مرد این خبر را به مُطلب رساند (۱۴) و مُطلب کودک را از این خانه فراری داده، همراه خود به مکه برد. (۱۵) طبق نقلی دیگر وی با توافق مادر شیبه این کار را کرد. (۱۶) به هنگام بازگشت مطلب و شیبه، یهودیان آنان را شناسایی كرده و به آنها حمله کردند که آن دو با اعجاز نجات یافتند. (۱۷) وقتی مطلب شیبه را به مکه آورد؛ مردم به گمان این‌که وی غلام مطلب است، او را عبدالمطلب نام نهادند و این نام بر وی ماند. (۱۸) 🔗 ادامه دارد ..
✡🔥🔥✡ 🖋 مقاله‌ی سوم؛ قسمت دوم: ◀️ ج. ترور عبدالله 🔹یهود در ترور عبدالمطلب ناكام ماند و از او عبدالله به دنیا آمد. عبدالله اهل مکه بود ولی قبرش در مدینه (مقر یهود) است و این عجیب می‌نماید! درباره عبدالله، داستان‌ها صریح‌تر است. یهودیان بارها دست به ترور او زده و ناکام ماندند. 🔹روزی وهب بن عبدمناف، یکی از تاجران مکه، عبدالله ۲۵ساله را دید که یهودیان در میانش گرفته بودند و می‌خواستند او را بکشند. وهب گریخت و میان بنی‌هاشم آمد و فریاد زد: "عبدالله را دریایید که دشمنان، او را در میان گرفته‌اند." عبدالله معجزه‌آسا نجات یافت. وهب که شاهد نجات معجزه‌آسای عبدالله بود و نور نبوت را در چهره او می‌دید، پیشنهاد ازدواج دخترش، آمنه و عبدالله را داد و این ازدواج مبارک سر گرفت. 🔹گفته‌اند: کاهنان یهودی زنی را فرستادند که همسر عبدالله شود تا نطفه پیامبر آخرالزمان به این زن منتقل گردد. وی هر روز راه بر عبدالله می‌گرفت و به او پیشنهاد ازدواج می‌داد، ولی بعد از ازدواج عبدالله، دیگر این پیشنهاد را نداد. عبدالله از او پرسید: "چرا این بار سخن پیشینت را تکرار نکردی؟" زن گفت: "نوری که در پیشانی تو بود، دیگر نیست." عبدالله، ازدواج کرده بود.  🔹چند ماه پس از ازدواج آن‌دو و در شرایطی که آمنه باردار بود. عبدالله در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه از دنیا رفت. تیر یهود برای بار دوم دیر به هدف می‌خورد. عبدالله به گونه‌ای کاملاً مشکوک در یثرب درگذشت، اما نمی‌توان خط ترور را ردیابی کرد. ◀️ د. تلاش برای ترور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹یک روز بعد از میلاد حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، یکی از علمای یهودیه به دارالندوة آمد و از حاضران پرسید: "آیا امشب در میان شما فردی متولد شده است؟" گفتند: "نه." گفت: "پس باید در فلسطین متولد شده باشد؛ پسری که نامش احمد است و هلاک یهود به دست او خواهد بود." حاضران، پس از جلسه، سراغ گرفتند و دریافتند که پسری برای عبدالله بن عبدالمطلب به دنیا آمده است. پس آن عالم یهودی را خبر کردند و بنابر درخواست وی، او را نزد کودک بردند. او به محض دیدن طفل، بی‌هوش شد. چون به هوش آمد گفت: "به خدا قسم که پیامبری (نبوت)، تا قیامت از بنی‌اسرائیل گرفته شد. این همان کسی است که بنی‌اسرائیل را نابود می‌کند." آنگاه با دیدن شادی قریش از این خبر، ادامه داد: "به خدا قسم، کاری با شما کند که اهل مشرق و مغرب از آن یاد کنند." 🔹به این ترتیب، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله از همان نخستین روز تولد شناسایی شد. تیرهای یهود برای جلوگیری از تولد او، همه به خطا رفته بود و آنها برای رسیدن به هدفشان، می‌بایست محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را از میان برمی‌داشتند. در مقابل این توطئه‌ها، برای جلوگیری از ترور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز تلاش‌هایی صورت گرفت که در ادامه به آنها می‌پردازیم: 👈 ۱- دوری از محیط مکه در آن شرایط، عبدالمطلب وظیفه‌ای خطیر بر عهده داشت. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله برای مادر و نیز جد مادری و جد پدری بسیار محبوب بود. عبدالمطلب، محبوب ترین فرزندش، عبدالله، را از دست داده و دختر وهب نیز دو ماه پس از ازدواج بیوه شده بود. محصول این ازدواج، یک پسر بسیار زیبا بود. از این‌رو، اهمیت پاسداری از محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله برای سرپرستان ایشان، کاملا آشکار بود. او در محیط مکه، به دلیل رفت و آمد کاروان‌های تجاری و زیارتی، در امان نبود. تنها راه چاره، دور کردن وی از مکه بود؛ آن هم مخفیانه و دور از چشم اغیار، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به دایه سپردند تا ایشان را در سرزمینی دورتر از مکه و پنهانی نگهداری کند. منطقه سکونت حلیمه از مکه، بسیار دور بوده است. 🔸تاریخ‌نگاران علل سپردن محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله به دایه را این‌گونه برشمرده‌اند: ۱- مادر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله شیر نداشت و باید کودک را به دایه‌ای می‌سپردند؛ ۲- آب و هوای مکه بد بود و کودکان را طاقت زندگی در آن نبود؛ ۳- رسم عرب بر آن بود که کودکان را به دایه می‌سپردند تا بیرون از شهر بزرگشان کند. ادامه دارد ...
✡🔥 🔥✡ 🖋 مقاله‌ی سوم؛ یهود و ترور شخصیتی در اسلام قسمت اول؛ یکی از راه‌های مبارزه با حق، ترور شخصیتی بوده است. دست‌هایی را در تاریخ می‌توان یافت که با جعل روایات و یا تحریف تاریخ و یا رفتارهای تحقیرآمیز، به ترور شخصیتی پرداخته‌اند. در ادامه، برخی از این تحریف‌ها و ترورها را بررسی می‌کنیم؛ ◀️ ۱- ترور شخصیت علیهاالسلام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برای تجارت باید از خدیجه سلام‌الله‌علیها مال التجاره می‌گرفت. بررسی داستان ازدواج نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از این جهت مهم است که ببینیم آیا گروهی وجود داشته که خدیجه سلام‌الله‌علیها را هتک کند و از ارزش او بکاهد. حتی یکی از ابزارهای آزردن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و فاطمه زهرا علیهاالسلام، نکوهش خدیجه علیهاالسلام بود، که نشان می‌دهد دستی در کار بوده تا حضرت خدیجه علیهاالسلام را تحقیر کند؛ بنابراین، این نقل که ایشان دوبار ازدواج کرده بود، از جعلیات است. 🔹خدیجه علیهاالسلام دختر خویلد و پسر عمویش، ورقة بن نوفل از کشیشان و بزرگان است. دین این خانواده مسیحیت و خدیجه علیهاالسلام مومن محض به عیسی علیه‌السلام – یعنی اسلام حقیقی آن روز- بود. در نتیجه، خدیجه علیهاالسلام با آگاهی از اطلاعات آیین خود درباره پیامبر آخرالزمان، منتظر بود پیامبری در مکه ظهور کند تا همسر او شود. 🔹وی سرآمد زنان مکه بود و جمال، مال و مهم‌تر از همه، پاکدامنی‌اش، زبانزد همگان، در تجارت نیز با مردان فراوانی روبه‌رو بود، ولی احدی نتوانست او را به چیزی متهم کند. وی خواستگارهای فراوانی داشت، اما به همه پاسخ منفی داد و برای همه مبهم بود که چرا ازدواج نمی‌کند. 🔹گویی ابوطالب نیز اموری را می‌دانست. از همین رو از خدیجه علیهاالسلام مال‌التجاره گرفت. میسره مسئول دفتر خدیجه علیهاالسلام، از مسیحیان باسواد بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را در آن سفر تجاری همراهی کرد و گزارش سفر را مفصل برای خدیجه علیهاالسلام برد. 🔹پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله دو برابر مال‌التجاره را باز گرداند. این از شخصی که برای نخستین بار تجارت می‌کرد، اعجاز است. در گزارش میسره، اموری به چشم می‌خورد که طبق علائم اهل کتاب، علائم پیامبری بود. خدیجه علیهاالسلام به محض دریافت این اطلاعات، شخصی را به منزل ابوطالب فرستاد و پیام داد که حاضر است با پسر ابوطالب ازدواج کند. 🔹بر این اساس، به نظر می‌رسد ازدواج نکردن ایشان در مکه طلسمی شده بود و این پیشنهاد به معنای تصمیم قطعی بر ازدواج بود؛ در حالی که پانزده سال اختلاف سنی داشتند. نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز می‌دانست که خدا خدیجه علیهاالسلام را برای او نگه داشته است. 🔹خدیجه علیهاالسلام ام‌الائمه علیهم‌السلام بود و تنها زنی که نامش در زیارت‌نامه معصومان ذکر شده است، از باب نمونه در زیارت امام حسین علیه‌السلام آمده است: «السلام علیک یابن خدیجة الکبری». 🔹پس از این پشنهاد، مکه بر خدیجه شورید. در مجلس عقد حضرت نیز عده‌ای که پیش‌تر پاسخ منفی از خدیجه علیهاالسلام شنیده بودند، برای تحقیر خدیجه علیهاالسلام از مهریه سخن گفتند. حضرت خدیجه علیهاالسلام برخاست و خطبه عقد را خواند و گفت: «قد زوجتک یا محمد نفسی و المهر علیّ فی مالی  ای محمد، خود را همسر تو ساختم و مهر را نیز از مال خودم قرار دادم». به این ترتیب، این بانوی فرهیخته آبروی خاندان ابوطالب را به زیباترین شکل با شکستن خود، خرید. حاضران در مجلس به تمسخر گفتند: "مرد باید مهریه دهد یا زن؟" ابوطالب برخاست و گفت: "برای چنین دامادی، زن باید مهریه بدهد و اگر فرزندان شما بودید باید آن قدر مهریه دهید تا به شما دختر دهند." این پاسخ قاطعانه، از معرفت و شناخت ابوطالب به نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله حکایت دارد و تاریخ، بی‌انصاف است که درباره او ظالمانه می‌گوید: "او مشرک از دنیا رفت." ادامه دارد ...