🔰مكان سكونت امام زمان (عج) كجاست؟
✍️پاسخ:
✅روایاتى که درباره مکان امام زمان(ع) وجود دارند چند دسته اند:
۱ - برخى از روایات محل خاصى را تعیین نکرده و جایگاه آن حضرت را در بیابانها و کوهها معرفى مى کند. از آن جمله حضرت مهدى(ع) به پسر مهزیار فرمود: «فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(ع) از من پیمان گرفت و فرمان داد که براى سکونت کوهاى سخت و سرزمینهاى خشک و دور دست را برگزینیم».[۱]
از این روایت استفاده مى شود که حضرت از دسترسى مردم دور است و کسى که از محل سکونت وى آگاه نیست.
۲ - برخى روایات محل خاصى را به عنوان محل سکونت آن حضرت یاد نموده اند، مثلا در برخى از روایات در مدینه و پیرامون آن اشاره شده است. ابوبصیر مى گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: «لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد فى عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته، و نعم المنزل طیبة[۲]، صاحب زمان(ع) را عزلت و غیبتى است که در آن، غیبت، نیرومند است به سى نفرى که با حضرت هستند وحشت و تنهایى را از وى دور مى کنند (و به قوت وى مى افزاید) و خوب جایگاهى است (مدینه) طیبه.»
از این روایات استفاده مى شود که حضرت در مدینه منوره منزل دارد و افرادى همواره با ایشان به صورت ناشناس هستند.
برخى روایات مکان امام زمان(ع) را کوه«رضوان» که در اطراف مدینه است، بیان کرده اند، عبدالاعلى آل سام مى گوید: با امام صادق(ع) از مدینه خارج شدیم، به روحاء (اطراف مدینه) که رسیدیم حضرت نگاهش را به کوهى دوخت و مدت زمانى ادامه داد، و فرمود: این کوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهى است براى خائف (امام غائب) در غیب صغرا و غیبت کبرى.[۳]
از روایات دیگر استفاده مى شود که امام زمان(ع) در مکانى به نام «ذى طوى» که در اطراف مکه است، زندگى مى کند و از همان جا نیز با یاران خود قیام مى کنند. امام باقر(ع) فرمود: «امام زمان را غیبتى است در بعضى از دره ها و اشاره کرد به منطقه ذى طوى».[۴]
۳ - برخى روایات جایگاه خاصى را براى امام زمان(ع) نام نمى برد، ولى از حضرت به عنوان فردى یاد مى کند که با مردم و در میان مردم و با آنان حشر و نشر دارد و به گونه اى ناشناس زندگى مىکند. امام صادق(ع) فرمود: «صاحب الامر شباهتى نیز به حضرت یوسف پیامبر(ع) دارد جاى انکار نیست که خداوند با حجت خود همان کارى را انجام دهد که با یوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در میان مردم رفت و آمد مى کند و در بازار قدم مى نهد و گاهى بر فرش منزلهاى دوستان مى نشیند، لیکن او را نمى شناسند تا زمانى که خداوند به وى اذن دهد تا وى خود را معرفى کند، آن گونه که یوسف(ع) اجازه داد هنگامى که برادرانش گفتند: تو یوسفى؟ گفت: آرى من یوسفم».[۵]
از این روایت استفاده مى شود که امام زمان(ع) مکان معین نداشته در میان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگى طبیعى و معمولى دارد. در مراسم مذهبى و مناسک حج شرکت مى جوید، ولى شناخته شده نیست و این امرى است که سابقه داشته و دارد. عنایت امام(ع) به مردم و هدایت و رهبرى مردم از سوى دیگر نشان از آن دارد که آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.
از جمع بین روایات نیز مى توان استفاه کرد که امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و این منافات ندارد به آن دسته از روایت که مکان معین مانند مدینه و مکه را بیان کردهاند؛ زیرا آن دسته روایات ناظر بر آن است که در برخى از زمانها و مکانهاى خاص حضور پیدا مى کند. آن دسته از روایات که مکان مشخصى را براى امام بیان نکرده ناظر بر آن است که حضرت در همه جا حضور دارد. بى تردید یکى از مصادیق حضور امام در همه جا، همان مکانهاى خاصى مى باشد.
[۱]. شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص ۲۶۶.
[۲]. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳ و اصول کافى، ج ۱، ص ۳۴۰.
[۳]. شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص ۱۶۲.
[۴]. نعمانى، کتاب الغیبه، ص ۱۸۲.
[۵]. نعمانى، کتاب الغیبه، ص ۱۶۴.
🔰مصحف فاطمه در اندیشه ملاصدرا و امام خمینی
✅یکی از معارف بلند در رابطه با عصمت الله الکبری حضرت زهرا (س) ، "مصحف فاطمه" است . مصحف فاطمه نام کتابی که محتوای آن سخنان جبرییل با حضرت زهرا میباشد.
✅جریان پیدایش "مصحف فاطمه" از زبان امام صادق (ع) بر اساس نقل کلینی به سند صحیح در کتاب کافی چنین است ؛
فاطمه بعد از پيغمبر (ص) هفتاد و پنج روز در دنيا بود و از فراق پدر بسياراندوهگين بود. جبرئيل محضرش مي آمد و او را در مرگ پدر تسليت مي داد و خوشحالش مي كرد وغم واندوهش را تخفيف مي داد و از احوال و مقام پدرش خبر مي داد و سرگذشت اولادش را پس از او برايش مي گفت و علي (ع) آن مطالب را مي نوشت كه مجموع آن نوشته ها مصحف فاطمه (ع) شد. (کافی ج۱ ص۲۳۵)
✅ در این رابطه به دو گفتار مهم از دو حکیم الهی توجه نمایید ؛ یکی صدرالمتالهین و دیگری امام خمینی.
علاقمندم قبل نقل گفتار آن دو فیلسوف اسلامی ، سخنی در رابطه با ملاصدرا از امام راحل را که شگفت آور است ، ملاحظه فرمایید؛ ایشان در کشف الاسرار مینویسد:
«[ملاصدرا]محمد بن ابراهیم شیرازی از بزرگترین فلاسفه الهی و موسس قواعد الهیه و مجدد حکمت ما بعدالطبیعه، او اول کسی است که مبدا و معاد را بر یک اصل بزرگ خلل ناپذیر بنا نهاد و اثبات معاد جسمانی با برهان عقلی کرد و خللهای شیخ الرئیس را در علم الهی روشن کرد و شریعت مطهره و حکمت الهیه را با هم ائتلاف داد، ما با بررسی کامل دیدیم هر کس درباره او چیزی گفته از قصور خود و نرسیدن به مطالب بلندپایه اوست»
✅صدرالمتالهین درباره سِنخ معارف مندرج در مصحف فاطمه سخنِ ژرفی دارد.
ایشان در نوشته کوچکی بنام "رساله سه اصل" از "مصحف فاطمه" به دریایی از علوم غیبی تعبیر نموده که قابل مقایسه با هیچ علمی از علوم بشر نیست .
عبارت آن حکیمِ عارف بزرگ چنین است؛
"مصحف فاطمه" ؛ بحری از علوم مکاشفه است که باعلوم دیگر که میتوان با شش ماه و یا کمتر به ان دست پیدا کرد متفاوت است.
راز مطلب در این است که صدرالمتالهین "مصحف فاطمه" را از سنخ "علم وحی" میداند که علم لدنی و علم انزالی بر قلب انسان کامل است .
توضیح مطلب آن است که دانشهایی که بشر به ان دست پیدا میکند دارای خصوصیاتِ ضعف است ، مانند ؛ جزئی بودن ، خطاپذیر بودن ، و محدود بودن و نظایر آن ، که بعد مدتی یا باطل میشود و یا چون نظریه بالاتری ارائه میشود فراموش میشود، اضافه بر اینکه نسبت به ره آورد فکری بشر در آینده بیاطلاع است.
ولی علوم مکاشفه ای و وحیانی از آن سنخ علومی است که نه محدود به زمان و مکان است و نه جزئی است و نه باطل شدنی که خداوند متعال رشحه ای از آن علوم غیبی را به برخی برگزیدگان خود میدهد ؛ "عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً.." (کهف/۶۵)
آنچه در بیان کوتاه جناب ملاصدرا امده اشارت به این معنا دارد.
✅ عارف معاصر حضرت خمینی در رابطه با مصحف حضرت فاطمه ، اشاراتی به مبداء حدوث آن که "نزول جبرئیل" است دارد و نزول جبرئیل را به جهت "روح اعظم الهی" بودنش ؛ بسیار مهم ارزیابی نموده و آن نشانه ی سنخیت و کمال بی انتهای فاطمه (س) میداند.
عبارت ایشان چنین است؛
"مسأله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسأله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است... این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیای درجه اوّل بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم، بین همه کس نبوده است، بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است. حتّی درباره ائمه هم من ندیده ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این برای حضرت زهرا (س) است".
✅این کتاب که الان پیش حضرت مهدی (عج) است بر خلاف تهمتی که برخی از اهل سنت به شیعیان میزنند که شبعیان مدعی اند ؛ قرآن دیگری دارند ! کتابی است غیر از قرآن است.
امام صادق(ع) قرن ها قبل این شبهه را پاسخ داده و فرموده: «…همانا مصحف فاطمه(ع) نزد ماست، مردم چه می دانند مصحف فاطمه چیست! عرض کردم مصحف فاطمه(ع) چیست؟ فرمود: مصحفى است سه برابر قرآنى که در دست شماست بخدا حتى یک حرف قرآن هم در آن نیست. / وَ إِنَ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَهَ(ع)، وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَهَ(ع)؟».قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَهَ (ع)؟ قَالَ: «مُصْحَفٌ فِیهِ مِثْلُ قُرْآنِکُمْ هذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، وَ اللَّهِ مَا فِیهِ مِنْ قُرْآنِکُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ» (کافی ج۱ص۲۳۹)
✅ مندرجات در مصحف فاطمه به صورت کلی معرفی شده است. در مصحف فاطمه طبق روایاتی که داریم این اصول کلی آمده؛
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
باسلام وادب خدمت باسعادت جنابعالی وتوفیق رسیدن به سلامت نفس وتقوای الهی
#تلنگر #درس_اخلاق
*لزوم شناخت عوامل #فقر در#خانواده و #جامعه
انجام گناه واصرار برگناه
: امام رضا(ع):
همانا مؤمن نیت گناه میکند و از رزقش محروم می شود
*کفران نعمتهایی که خداوند عطا کرده
آنان نسبت به نعمتهای الهی کفران ورزیدند،
از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند
*اسراف نعمات الهی
امام علی (ع) :
اسراف سبب فقر و نیازمندی است و میانه روی باعث بی نیازی می شود.
*ورود مخرب ربا درزندگی وجامعه
خداوند ربا را نابود مى كند، ولى صدقات را افزایش مى دهد
*درخواست ازدیگران ومحتاج دیگران بودن*
درخواست از دیگران کلید فقر است و روزی را نابود میکند.
*نادیده گرفتن الطاف الهی و تحقیر نعمت ها*
: امام رضا (ع) :
رزق و روزی کم راناچیز مشمارید،
زیرا این کار شما را از نعمتهای فراوان محروم می سازد.
*نفرین پدر و مادر درحق فرزندان *
امام کاظم (ع)
عقوق والدین کمی و تنگ دستی را به دنبال دارد و انسان را به ذلت و خواری میکشاند.
*ولخرجی وعدم مدیریت مالی *
امام علی (ع) :
کسی که به تبذیر و ولخرجی افتخار کند
با ورشکستگی خوار و ذلیل میشود
*خواب قبل ازطلوع آفتاب*
امام رضا (ع):
فرشتگان
روزی را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم میکنند،
هر کس در این وقت بخوابد از روزی خویش غفلت ورزیده است
ثواب الاعمال، ص ۲۴۱
بحارالانوار، ج۷ ، ص ۳۴۷
میزان الحکمه، ج۳ ، ص ۲۶۷۷
اصول کافی، ج۲ ، ص ۱۲۲
*التماس دعا*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘حضرت فاطمه(س):
▪️خداوند صبر را کمکی برای گرفتن پاسخ [دعا] قرار داد.
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تسلیت می گوییم.
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
پرســـ❓ــش
⁉️ به چه منظور پیامبر، حضرت زهرا را امابیها خطاب میکردند؟
🛑مقدمه
عربها در نامگذاري سه چيز دارند:
〽️اسم: مانند فاطمه
〽️لقب: مانند زهرا
〽️كنيه: مانند " ام ابيها"
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) افزون بر نام، از چندين لقب و كنيه نیز بهرهمند بودند، انتخاب كنيهها ممكن است به جهت خاصي باشد.
یکی از القاب حضرت زهرا -سلاماللهعلیها- امابيهاست يعني، مادرِ پدرش كه پيامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به آن حضرت ميفرمودند امابيها (مادرِ من) که در اين رابطه احتمالاتي وجود دارد.
📚مقاتلالطالبين و كشفالغمه
1⃣ ملاطفت حضرت با پدر و پدر با ایشان
رمز اين نام گذاري ممكن است به جهت اظهار محبت باشد، همان گونه كه متداول است پدر در اظهار محبت نسبت به دخترش ميگويد: مادرم و نسبت به پسرش ميگويد: بابايِمن،
يعني پيامبر جهت اظهار محبت به دخترشان میفرمودند: تو مادر پدرت هستي.
شايد بدين جهت باشد كه در دوره غربت اسلام، حضرت با پدرشان رفتاري همانند رفتارِ مادر به فرزند داشتند
📚سيد جعفر شهيدي، زندگاني حضرت فاطمه(س) ص 40
پيامبر نيز بسيار به دخترشان علاقهمند بودند، همانند رفتار فرزند نسبت به مادر.
پيامبر دست حضرت فاطمه را ميبوسيد. هر گاه به سفر مي رفتند آخرين كسي كه با او خداحافظي ميكردند، حضرت فاطمه بودند و در بازگشت از سفر نیز نخست به ديدار حضرت زهرا میرفتند و ایشان مانند مادري دلسوز رسول خدا را در آغوش ميگرفتند و از ایشان نگهداري ميكردند، زخمهايشان را مرهم ميگذاشتند و با این کار رنجها و دردهای پیامبر را كاهش ميدادند و ابراز عواطفشان دو سويه و همانند ابراز عواطف مادر و فرزند بود
2⃣ ریشهی درخت رسالت
مادر هر چيزي اصل و اساس اوست. ممكن است مقصود آن باشد كه حضرت فاطمه اصل و اساس درخت رسالتاند، چنان كه در روايت آمده است: "شجرهی طيبه پيامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- است، ساقهاش علي -علیهالسلام- و ريشهاش فاطمه سلاماللهعلیها، ميوه اش فرزندان او و شاخ و برگش شيعيان حضرت ميباشند و اگر ريشه درخت نباشد، درخت خشك ميگردد و طراوت خود را از دست ميدهد. حضرت زهرا -سلاماللهعلیها-اگر نبودند درخت اسلام سرسبزي و نشاط خود را از دست ميداد.
3⃣ بالاتر بودن حضرت نسبت به همسران پیامبر
چون خداوند همسران پيامبر را به كنية "ام المؤمنين" گرامي داشتند، به ذهن خطور كند كه آنان مهمترين زنان روي زمين هستند یا حتي از حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) بالاترند، از اين جهت حضرت رسول ایشان را "ام ابيها" خطاب كردند تا از اين وسوسهها و خطورات ذهني پیشگیری شود؛ يعني اي زنان پيامبر اگر شما به منزلهی مادرِ مؤمنان هستيد، حضرت فاطمه به منزلة مادر پيامبر است.(احمد رحماني همداني، فاطمه زهرا شادماني دل پيامبر (ص) ص 267 )
#منبر_آماده
#شبهات_فاطمیه
خلقت شیطان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفريده : يك نوع در آسمان ها هستند كه همان فرشتگان اند و از نور به وجود آمده اند كه شهوت جنسى و خور و خواب و شهوات ديگر ندارند؛ گناه از آنان سر نمى زند، تسليم محض پروردگار مى باشند و يك لحظه نافرمانى او را نمى كنند، خلقت آنها جلوتر از جن و انس بوده .
نوع ديگر؛ انسان است كه خداوند متعال او را با دو دست قدرت خود پديد آورد و ملائكه بر او سجده كردند و استاد آنان شد، هم عقل و هم شهوت در وجودش گذاشت ، و از خاك و آب به وجود آمده است .
نوع سوم ؛ نژاد جن است كه خداوند ايشان را از آتش بى دود(و باد) پديد آورد، و مثل انسان عقل و شهوت به آنها داده شده است . خلقت جن قبل از خلقت آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده است . خداوند درباره خلقت آنان چنين فرموده :
والجان خلقناه من قبل من نار السموم
((ما طايفه جن را قبل از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفريديم )).
همان طور كه خداوند، نخست آدم عليه السلام را خلق نمود و همسرش ((حوا)) را بعد از او از جنس خودش آفريد، پدر جن ها هم كه ((مارج )) نام داشت از آتش و سپس همسرش ((مارجه )) را نيز از او خلق نمود. ((مارج و مارجه )) با هم ازدواج كردند ((جان )) متولد شد و فرزندان ((جان )) دو طايفه شدند، يك طايفه ، همان جن ها كه در ميان آنان ، هم مؤمن پيدا مى شود و هم كافر؛ طايفه دوم ؛ شياطين شدند كه پدر بزرگشان ((ابليس )) مى باشد. ابليس يكى از فرزندان جان است .
#شیطان_شناسی 0⃣1⃣
✨﷽✨
🔰 صله رحم
✍صله رحم، تنها به اين نيست كه بيايى و چند دقيقه اى بنشينى و بروى. صله رحم يعنى وصل كنى آنچه را كه باعث رشد آنها و جايگاه پرورش آنهاست و اتصال بدهى به يكديگر آنچه كه شما را زياد مى كند تا رحمها به يكديگر وصل بشوند و قربها به وجود بيايند و كثرتها و توليدها در نتيجه اين وصل، امكان پيدا كنند.و در صله رحم، مطلوب اين است كه كسرى دو طرف از بين برود و به رزقها و كمبودهاى افراد رسيدگى بشود، چگونه؟ «بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ»؛ با محبتهايى كه به آنها داريم و خوبى اى كه به آنها مى كنيم.و «برّ» در اينجا رشد است، خوبى است، نه خوشى؛ چرا كه بين خوبى و خوشى تفاوت است.
گاهى ما رفت و آمدها و صله رحم هايمان براى خوشى است، نه براى برّ و خوبى و اين دو فرقشان روشن است.بارها گفته ام كه خربزه براى مريض خوش است، ولى خوب نيست و دارو براى او خوب است، ولى خوش نيست. چيزهايى براى ما خوش هستند كه خوب نيستند و رشدى در ما نمى آورند.صله رحم بايد مبنايى براى زيادتى و رشد ما باشد؛ در نتيجه بايد به نحو برّ(خوبى) باشد نه خوشى: «نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ».
مطلوب اين نيست كه طرف از من خوشش بيايد و تعريف كند و سورش را اين بار چرب تر كند، بل كسرى او بايد پر بشود؛ حتى شده مرا زير پايش بگذارد، ولى خودش حركتش را ادامه بدهد. نه اينكه مرا روى سرش بگذارد تا كمرش بشكند!پس در مرحله اول، من بايد به خويشانم خوبى كنم و مسائلى را به آنها برسانم كه نياز آنهاست و با آنها صله به وجود بياورم و پيمان ببندم.
📝استاد علی صفایی حائری
📚 بهار رويش، ص84
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
#داستان_آموزنده
🔆هم كنيز و هم منفعت
⚡️زرعه پسر محمد مى گويد:
مردى در مدينه بود كنيز زيبا و كم نظيرى داشت ، شخصى كنيز را ديد و شديدا عاشق او شد وى ماجراى عشقش را به امام صادق عليه السلام اظهار نمود حضرت فرمود:
هر وقت او را ديدى بگو: اسال الله من فضله : از فضل خداوند درخواست مى كنم . او نيز دستور امام را انجام داد.
طولى نكشيد كه سفرى براى صاحب كنيز پيش آمد. نزد همان شخص رفت و گفت : فلانى ! تو همسايه من هستى و از همه افراد بيشتر مورد اطمينان من مى باشى ، برايم سفرى پيش آمده مايلم كنيزم را پيش تو امانت بگذارم .
مرد گفت : من زن ندارم و در منزل من هم زنى ديگر نيست ، چگونه ممكن است كنيز تو نزد من بماند؟
گفت : كنيز را به تو مى فروشم كنيز پيش تو باشد در ضمن تعهد مى كنى هرگاه برگشتم ، او را به من بفروشى و اگر با او همبستر شدى حلالت باشد. اين را گفت و كنيز را به قيمت گرانى به ايشان داد و رفت .
كنيز مدتى نزد آن شخص ماند تا خواسته آن مرد از وى انجام گرفت .
پس از گذشت مدتى ، نماينده اى از جانب يكى از خلفاى بنى اميه آمد تا تعدادى كنيز براى خليفه بخرد اين كنيز نيز در ليست خريد بود.
نماينده خليفه پيش آن مرد آمد و گفت :
كنيز فلانى كه پيش توست بفروش !
مرد پاسخ داد:
صاحب كنيز در سفر است . من اجازه فروش ندارم . نماينده خليفه به زور كنيز را به بهاى بيش از آنچه او خريده بود از وى خريد. همين كه كنيز را از مدينه بيرون بردند، صاحب سابقش از سفر آمد. اول چيزى كه سراغش را گرفت همان كنيز بود.
پرسيد: او چطور است ؟
مرد جريان را براى او بازگو كرد و سپس تمام پولها را كه نماينده خليفه پرداخته بود در اختيار او گذاشت و گفت :
اين پولى است كه من گرفته ام . صاحب كنيز قبول نكرد و گفت : من فقط مقدار بهاى كه با تو قرار گذاشته مى پذيرم بقيه مال تو است ، نوش جانت باد!
خداوند بواسطه نيت پاك او، هم كنيز و هم منفعت را نصيب وى نمود.
📚بحار : ج 47، ص 359 و ج 104، ص 39.