eitaa logo
کانال تبلیغی امامعلی پور
95 دنبال‌کننده
132 عکس
53 ویدیو
0 فایل
کانال پاسخ به سوالات شرعی ودینی @jabimamalipour
مشاهده در ایتا
دانلود
صله رحم،در کنار آثار مثبت فراوان ممکن است آثار منفی هم داشته باشد که به دو مورد اشاره می شود؛ ⚫️🔴مجالس گناه ‏آلود ممکن است، روابط فامیل، زمینه‏ای برای نافرمانی خدا و از بین بردن حقوق مردم و آبروی آنها شود. مسخره‏کردن، عیبجویی، غیبت، سخن‏چینی، تحقیر‏نمودن و غیره از جملة این آسیب‏ها است. باید طوری تدبیر کرد که زمینه امر به معروف و نهی از منکر، مشورت، برگزاری مجالس دینی و استفاده از تجارب بزرگان فامیل فراهم گردد تا فرصتی برای گناهان یادشده، پیش نیاید. خداوندمی‏فرماید: «إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُم‏؛ هر گاه بشنويد افرادى آيات خدا را انكار و استهزا مى‏كنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازند! و گر نه، شما هم مثل آنان خواهيد بود.» همچنین فرمود: «وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ في‏ آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمين؛ هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مى‏كنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از ياد آمدن با اين جمعيّت ستمگر منشين!» ⚫️🔴رقابت در تجمّلات از آفتهای دیگر روابط خویشاوندان، رقابت و چشم و هم‏چشمی در تجمّلات و امور دنیوی است که به نظر می‏رسد می‏تواند زمینة بسیاری از رذایل اخلاقی را فراهم سازد. در این مورد، توجّه به توصیه‏های اسلام در دوری از تجمّل‏گرایی و تشویق به مسابقه در کارهای خیر و معنوی می‏تواند تا اندازه‏ای این آفت را کاهش دهد. با این حال در این مورد، باید به ناروایی«چشم و هم‏چشمی» توجّه ویژه کنیم. کلمه ‏ای که «چشم دوختن» را می‏رساند، واژة «مَدّ عین» است که خداوند به پیامبر اسلام سفارش می‏کند: « وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» و هرگز چشمان خود را به آنچه گروه‏هايى از آنان (کافران) را بدان برخوردار ساختیم، مدوز! علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق می‏فرماید: "مَدّ عَين" به معناى مَدّ ديد، يعنى نگاه را طولانى ‏كردن. در اين تعبير، مجاز عقلى به كار رفته و نگاه طولانى به هر چيز كنايه از شدّت علاقه و محبّت به آن است. نتیجه اینکه «چشم دوختن»، یک نوع شیفتگی به دنبال می ‏آورد که «مقایسه» را در پی خواهد داشت، چون انسان برای شناسایی تفاوتها، نقصها و کمبود‏های خود مایل است خود را ارزیابی کند. اینجاست که دست به مقایسة اجتماعی می‏زند و خود را با همنوعان خود مقایسه می‏کند. 👈 ره ‏آورد این مقایسه، و «ناچیز شماری داشته ها » پیامدهای ویرانگری را به دنبال می‏آورد که عبارتند از: اندوه، افسردگی، حسرت، حسادت، ناسپاسی، بی‏تابی، ناامیدی، ناتوانی و نیز محرومیت از چشیدن حلاوت ایمان و در یک عبارت نارضایتی از زندگی و احساس ناکامی است قرآن‏ کریم به این مطلب اشاره دارد : «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ في‏ زينَتِهِ قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ» [روزى قارون] با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!» 💠داستان حضرت سلیمان (ع) در مسیرش که با لشکریانش طی طریق میکرد به سرزمین مورچه ها رسید؛ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ; تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسیدند مورچه ‏اى [به زبان خویش] گفت اى مورچگان به خانه‏ هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال كنند. از حضرت رضا نقل شده كه فرمودند: سلیمان (ع) به آن مورچه فرمود: آیا نمى ‏دانى كه من پیامبر خدا هستم و به هیچكس ظلم نمى‏ كنم؟ مورچه عرض كرد: آرى، این را مى‏ دانم. سلیمان (ع) فرمود: پس چرا مورچگان را از ظلم من هشدار دادى؟ مورچه عرض كرد: ترسیدم مورچگان حشمت و شكوه تو را بنگرند و مرعوب و شیفته زرق و برق دنیا شوند و در نتیجه از خداوند دور گردند، خواستم آن‏ها به لانه ‏هایشان بروند و شكوه تو را مشاهده نكنند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱. الكافي،ج۳، ص۱۵۲ ۲.من لا يحضره ‏الفقيه،ج۴، ص۳۹۵. ۳.همان، باب النوادر، ص۳۶۰. ۴.الزهد،ص۴۱ ۵.الكافي، ج۲،ص۱۵۲ ۶.نهج‏البلاغه، خطبه ۲۳ ۷.همان، نامه ۳۱
💠 توضیحات جدول محارم نسبي 🔹 کساني که از راه نسب (فامیل) به انسان محرمند: 🍃 پدر و مادر و هر چه رو به بالا روند: مانند پدربزرگ و مادر بزرگ 🍃 اولاد و هر چه رو به پايين روند: مانند فرزند، نوه، نتيجه، نبیره، ندیده 🍃 خواهر و برادر و هر چه رو به پايين روند: مانند خواهر زاده و برادر زاده، نوه‌ی خواهر و برادر 🍃 عمو و عمه و هرچه رو به بالا روند: مانند عمو و عمه پدر و مادر 🍃 دايي و خاله و هر چه رو به بالا روند: مانند دايي و خاله پدر و مادر 🔵 توضيحات: ☘️ خواهر و برادري که به هم محرمند چهار قسمند: ‌☘️ 1. خواهر و برادر (پدري و مادري) که پدر و مادرشان يکي باشد. ☘️ 2. خواهر و برادر (پدري) که فقط پدرشان يکي باشد و مادرشان دو تا هستند. ☘️ 3. خواهر و برادر (مادري) که فقط مادرشان يکي باشد و پدرشان دو تا هستند. ☘️ 4. خواهر و برادری رضاعی در بخش محرمیت بخاطر شیر خوردن توضیح داده خواهد شد. 🌺 عمو و عمه و دايي و خاله 🌱 عمو و دايي پدر و عمو و دايي پدر پدر، و عمو و دايي مادر و عمو و دايي مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند. 🌱 عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند. 🌱 عمو و عمه و دايي و خاله چه ابويني (پدري و مادري) باشند چه ابوي (پدري) و امّي (مادري) به خواهرزاده و برادرزاده خود محرم مي‌باشند یعنی: 🔸👈 عمو و عمه و دايي و خاله که پدر و مادرشان پدر بزرگ و مادر بزرگ ما مي‌باشند: محرمند 🔹👈 عمو و عمه و دايي و خاله که پدر يا مادرشان پدر بزرگ يا مادر بزرگ ما مي‌باشند: محرمند 👌 افراد نامحرم اقوام فرقي با ديگر نامحرمان ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*اللهم صل علی محمدوال محمد وعجل فرجهم باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مقام دوستی وهمنشینی باخدا روز آدینه شمابزرگواران صاحبدل وبااخلاص همراه با سلامتی و تندرستی و شادکامی اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم *چگونه با خدا دوست شویم* *ابراهیم ، خلیل ودوست خدا* خداوند در قرآن می فرماید : خدا ابراهیم را به عنوان خلیل و دوست خود گرفت) *وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا* *حقیقت معنای خلیل* خلیل مشتق از «خَله» به معنای احتیاج و فقر، و یا مشتق از «خُله» به معنای عالِم به أسرار و داشتن نهایت صداقت و محبت است. حقیقت معنای خلیل عبارت است از شخصی نیازمند و محتاج و فقیر به خدا که نهایت صداقت و محبت به خدا را دارد. *مقام دوستی با خدا* پنج علت برای رسیدن به مقام دوستی خدا بیان شد. امام_صادق علیه السلام می‌فرمودند: *إنَّمَا اتَّخَذَ اللّهُ إبراهيمَ خَليلًا، لأِنَّهُ لَم يَرُدَّ أحَدا، و لَم‏ يَسأَل‏ أحَداً غَيرَ اللّهِ عزَّ و جلّ.* خداوند به این دلیل إبراهیم علیه السلام را (از بین أنبیاء) خلیل خود نمود، چون هیچ کس از او چیزی درخواست نکرد که او را رد کند ونیز هرگز از غیر خدا چیزی سؤال ننمود و درخواستی نکرد. امام_هادی علیه السلام فرمودند: *إنَّمَا اتَّخَذَ اللّهُ عز و جل إبراهيمَ خَليلًا لِكَثرَةِ صَلاتِهِ‏ عَلى‏ مُحَمَّدٍ و أهلِ بَيتِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم* . خدای عزّ و جلّ إبراهیم را به این جهت خلیل خود گردانید که بر محمد و آل محمد بسیار صلوات می‌فرستاد. ابن ابی عمیر می‌گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: *لِمَ‏ اتَّخَذَ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا قَالَ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ‏ عَلَى الْأَرْضِ* . چرا خدای عزّ و جلّ حضرت ابراهیم علیه السلام را خلیل خود گردانید؟ حضرت فرمودند: برای آن که بسیار بر زمین سجده می‌کرد. *اهمیت اطعام دادن ونوافل* جابر بن عبد الله الانصاری می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می‌فرمودند: *مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ‏ الطَّعَامَ‏ وَ صَلَاتِهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ* . خداوند ابراهیم را خلیل خود نگردانید، مگر برای إطعام و غذا دادن به مردم و نماز خواندن در نیمه‌های شب، در حالی که مردم همه در خواب بودند. از این پنج مورد ، سه مورد درباره عبادت و ذکر خداست؛ صلوات و سجده طولانی و نماز_شب . سورۂ نساء، آیه ۱۲۵ علل الشرائع جلد ۱، صفحه ۳4 و 35 *التماس دعا دارم*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌼اهمیت مراقبه ✍ انسان باید به گذر عمر خود و پایان فرصت ها توجه کند و به بد حالی و بیچارگی خود واقف شود و هنگامی که حق تعالی با لطف خود ، به او نشان داد که قلبش از ایمان خالی است ، از بپرهیزد و به مجاهدت و مراقبت بپردازد ؛ زیرا فرصت ها در حال پایان است و به زودی با پایان یافتن عمر به حقیقت باطن خود پی خواهد برد ؛ چنان که روایات رسیده از معصومان { علیهم‌السلام } گویای این مطلب است که حقیقت ساعات آن چنان ظلمانی ومتعفن است که یک لحظه آن ، عیش و شادی اهل بهشت را در هم می شکند. انسان تا وقتی در حیات دنیایی به سر می برد.از حقایق محجوب است و هنگامی که مرتکب گناهی می شود و می بیند که تغییری در عالم پدید نمی آید ، گمان می کند که اتفاقی نیفتاده است و هر چه بوده ، گذشته است ؛ ولی به راستی این گونه نیست و او از ظلمتی که برای خویش به وجود آورده است محجوب است. بر خلاف آن ، لحظات و یاد حق تعالی باطنی نورانی دارد و چنان است که اگر یک لحظه از آن بر اهل جهنم نمایان شود ، آن چنان مدهوش می شوند که عذاب جهنم را از یاد می برند. بنابراین حسرت انسان در روبه رو شدن با چنین حقایقی و آرزوی بازگشت به برای کسب معرفت ، بالاتر از حد تصور است. این جا است که ضرورت معاشرت با اهل ذکر و بر انسان روشن می شود ؛ زیرا همنشینی با اهل ذکر ، انسان را به یاد خدا و مراقبه تشویق می کند ، در حالی که همنشینی با اهل غفلت ، او را به گمراهی و غفلت می کشاند. ✨ 📚 منبع ؛ کتاب کیمیای وصال ، صفحه 98، حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی " رضوان الله علیه "
*اللهم صل علی محمدوال محمد وعجل فرجهم باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مرتبه عبادالصالحین *اعمال صالح بندگان وَجهُ الله است* *هرچیزی فانی پذیراست* قرآن کریم می‌فرماید: *کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ* هر چیزی از بین می‌رود، جز وَجهِ او! «وَجه» یعنی صورت و ظاهرِ هر چیزی. یعنی اون قسمتی که دیگران با اون مواجه میشن. امّا خدا که صورت نداره، چهره نداره.. پس «وجه خدا» یعنی چی؟! *آنچه منسوب بخداست وجه الله است* *«وجهُ الله»* یعنی هر چیزی که منسوبِ به خدا باشه، و دیگران رو متوجّهِ خدا کنه. مثلاً اعمالِ صالح، *«وجهُ الله»* هستند، چون ما رو متوجّهِ خدا می‌کنند، و یادِ خدا میندازند.. و در مقابل، اعمالِ زشت *«وجهُ الشیطان»* هستند. یا مثلاً صفاتِ خدا مثل رحمت، هدایت، و... «وجهُ الله» هستند. چون خدا با این صفات با بنده‌هاش روبرو میشه، و بندگان نیز به وسیله‌ی این صفات به خدا رو می‌کنند. *انسان ومقام وجه اللهی* امّا انسان هم می‌تونه به مقامِ *«وجهُ اللهی»* برسه‌. همونطور که در دعای ندبه، در فراقِ امام_زمان (ع) میخونیم: *أَيْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذِی إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِياءُ؟!* کجاست اون «وجهُ الله» که دوستانِ خدا به سوی او توجّه می‌کنند. *مرتبه تسلیم محض* کسی که خودش رو مطلق در اختیارِ خدا قرار بده، تسلیمِ محضِ خدا باشه، خودش رو خالی از هر گونه مَنیَّت و نفسانیّت کرده باشه، صفاتِ الهی رو در وجودِ خودش پیاده کرده باشه، آئینه خدا باشه، و فقط خدا رو نشون بده، و... چنین کسی می‌تونه *«وجهُ الله»* باشه. چرا که فرمودند: *مَن کانَ لِله، کانَ اللهُ لَهُ.* کسی که برای خدا باشه، خدا هم برای اوست. *وجه خدافناناپذیراست* کسی که به این مقام برسه، و برای خدا باشه، *«وجهُ الله* » میشه. و وقتی که «وجهُ الله» شد، نتیجه این میشه که دیگه هلاک نمیشه؛ زنده‌ی جاوید میشه و به حیاتِ حقیقی دست پیدا می‌کنه. کسی که خانه‌ی دلش رو از همه چیز خالی کنه، و از شرّ همه‌ی تاریکی‌ها خلاص بشه به بقای همیشگی و حیاتِ جاوید دست پیدا میکنه. غیر از این گروه، بقیه در خطر هلاکت و نابودی قرار دارند.. سوره قصص آیه ۸۸ دعای ندبه اصول كافی، ج ۴، ص ۷۵، ح ۷؛ بحارالأنوار، ج ۹۴، ص ۳۵۹
این سه را اگر داشته باشی!  «رسول خدا به ابى‌درداء فرمود: کسى که صبح تندرست و در امنیت باشد و خوراک همان روز را داشته باشد مثل این است که دنیا را به او داده‌اند.» مَن اَصبَحَ مُعافًى فی جَسَدِهِ آمِناً فی سَربِهِ عِندَهُ قوتُ یَومِهِ فَکَأَنَّما حیزَت لَهُ الدُّنیا. خصال شیخ صدوق در یک روایت دیگری شبیه به این روایت☝️ با کمی تفاوت دارد که👇 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه شب و روز خود را سپرى كند و از سه چيز برخوردار باشد نعمت دنيا بر او تمام شده است : كسى كه بام و شامش را در تندرستى و آسودگى خاطر گذراند و خوراك روز خود را داشته باشد و اگر چهارمين نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنيا و آخرت را كامل دارد و آن نعمت ايمان است. مَن أمسى و أصبحَ و عِندَهُ ثَلاثٌ فقد تَمَّت علَيهِ النِّعمَةُ في الدُّنيا : مَن أصبَحَ و أمسى مُعافىً في بَدَنِهِ ، آمِنا في سَرْبِهِ ، عِندَهُ قُوتُ يَومِهِ ، فإن كانَت عِندَه الرّابِعَةُ فَقد تَمَّت علَيهِ النِّعمَةُ في الدُّنيا و الآخِرَةِ ؛ و هُو الإيمانُ. تحف العقول یکی از علما سلامت و امنیت را به دو صورت تقسیم کرده است: سلامت طبیعی سلامت مصنوعی امنیت طبیعی امنیت مصنوعی کسی که به صورت عادی تغذیه می‌کند به صورت عادی کار می‌کند و فعالیت دارد و خوابش بجا و همه چیزش بجاست او سالم است از جهت جسمی است و سلامتش سلامت طبیعی است. اما کسی که مدام باید از این غذا و از آن میوه پرهیز کند و روزی چند تا قرص بخورد او هم به یک معنا سالم است ولی سلامتش مصنوعی است. کلام در امنیت هم چنین است... اینکه از ترس پلیس و از ترس زندان دزد دستش کوتاه است اینکه بخاطر ترس از دوربین کسی تخلف نمی‌کند و آزاری به بقیه نمیرساند آنجا امنیت حاکم است ولی امنیت مصنوعی است. امنیت طبیعی زمانی است که بر افراد از درون یه ترمزی حاکم باشد که بدون زور و بدون زندان خلاف نکنند....
🔴عاقبـت بی حــرمتی نسبت به والــدین ✍حجت الاسلام عالی:مرحوم آقا جمال گلپایگانی، از مراجع صاحب رساله بود و رفیق آقای بروجردی بودند؛ الان نوه هاش در تهران زندگی می کنند؛ زمانی که یک جوان را برای دفن به تخت فولاد آوردند؛از ایشان خواستند که به آن جوان تلقین کند؛ آقای گلپایگانی چشمانش باز بود مےگفتند: می دیدم برزخ جوان را، به جوان گفتم: بشنو! بفهم! این چیزهایی را که به تو می گویم؛ گفت نمی فهمم چی می گی! بعد دیدم یک شیطانک هایی در اطرافش می رقصند و می خندند، خوشحال هستند که این دم آخر می خواهند او را تو قبر بگذارند و زبانش بسته بست؛ خیلی ناراحت شدم.به هیچ کس چیزی نگفتم ؛ 🔻بعد به یک کناری آمدم دیدم، خانمی دارد گریه می کند، فهمیدم که مادرش هست و کنار آن خانم یک آقایی است که او هم گریه می کرد؛ 🔹سواال کردم گفتند: 🔻آنهاپدر و مادراین جوان هستند. پدرش را کنار کشیدم و قضیه را برایش تعریف کردم،گفتم: پسرتون توی زندگی خود گیر و مشکلی داشته با شما؟ 🔹پدر جوان گفت: 🔻پسر ما! خیلی خوب بود. اهل نماز بود و متدین اهل محراب و منبر و مطالعه بود، ولی چون خیلی از چیزها را یاد گرفته بود مغروربود. لذا زمانی که میخواستم در مورد مسائل دینی اظهارنظر کنم به من می گفت: تو حرف نزن! چون سواد نداری! من با گفتن این حرف ها دو سه مرتبه دلم شکست.از اینکه توی جمع به من که پدرش بودم می گفت: توحرف نزن چون سواد نداری ومن ازش خیلی به دلم ماند. 🔹آقای گلپایگانی گفت: 🔻الان وقت این حرف ها نیست ازش راضی باشید و به زبان خود نیز جاری کنید ازش راضی هستید. زمانی که پدر جوان راضی شد، جوان را داخل قبر نهادند و روی آن را می پوشاندند. 🔻آقای گلپایگانی گفتند صبر کنید و خودشون وارد قبر شدند و تلقین آخر رو کردند؛ 🔹باز برزخ جوان را دید که یک لبخند زد و جوان گفت: 🔻می فهمم و آن شیطانک ها دیگر دورش نبودند، زمانی که روی قبر را پوشاندند، دیدم امیر المومنین تشریف آودرند و فرمودند: از این به بعدش با من، آقای گلپایگانی گفتند: این صحنه هایی بود که من با چشم خود دیدم؛ جوان متدین اخر عمر ولی گیر داشت. ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🔖منبر کوتاه🔖 عليهاالسلام 📌تاریخ وفات حضرت امّ البنین صلوات الله علیها روشن نیست ولی اگر هر روز برای ایشان بزرگداشت بگیریم کم است. ما در کربلا غیر از اهل بیت علیهم السّلام کسی را نداریم که همه‌ی دار و ندار خود را خرج کرده باشند. امّ البنین سلام الله علیها یک ویژگی دارد که هم چهار پسر خود را داد و هم اسم خود را داد. بعد از واقعه‌ی کربلا اسم حضرت عوض شد، دیگر امّ البنین باقی نمانده بود. «لَا تَدعونِي وَيكَ أمُّ البَنينِ تُذَكَّرينِي بِليوثِ العَرينِ‏»[1] 📌می‌گوید: من را به یاد شیر بچّه‌هایم نیندازید، دیگر مادر پسرانی باقی نمانده است. تا زمانی که آن‌ها بودند شما هیچ وقت از سیّد الشّهداء صلوات الله علیه نمی‌شنوید که بگویند: «أینَ؟» من باز هم این جمله را تکرار می‌کنم و به این ایمان دارم ولی نمی‌خواهم بگویم چرا. اگر کسی می‌خواهد در این عالم معرفت پیدا کند، باید به امّ البنین سلام الله علیها توسّل کند. این خانم صاحب ادب و معرفت است. امیر المؤمنین سلام الله علیه دیدند اگر بخواهد عبّاس بن علی علیه السّلام به دنیا بیاید این‌که فقط پدر او علی باشد کافی نیست لذا گشتند و کسی را پیدا کردند که بتواند عبّاس بن علی تربیت کند و فقط هم نه عبّاس بن علی، اگر برادران حضرت ویژه نبودند به امّ البنین، امّ العبّاس می‌گفتند. آن‌ها ویژگی‌هایی داشتند که کنار قمر بنی هاشم سلام الله علیه جمع بسته شدند؛ امّ البنین. 🔖در کربلا وقتی قمر بنی هاشم صلوات الله علیه دید یک به یک همه بر زمین افتادند، برادران خود را جمع کرد و فرمود: مادر ما با بقیه فرق می‌کند –این حرف من است- امّ البنین روی شما سرمایه‌گذاری کرده است. مباد سنگی یا تیری بر بدن پسر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بنشیند قبل از این‌که شما زنده باشید. بروید، می‌خواهم قبل از رفتن به میدان، جان دادن شما را هم ببینم، می‌خواهم هر چیزی که دارم در راه حسین علیه السّلام فدا کنم. 🔖وقتی یک پدر شهید بگوید: بریده شدن گلو و صدای خرخر کردن یک سر بریده آسان‌تر است تا شنیدن بدگویی به علی علیه السّلام، این‌ها دارند به پسر فاطمه سلام الله علیها دشنام می‌دهند. آن‌ها آمدند مقابل سیّد الشّهداء سلام الله علیه ایستادند. این بچّه‌ها در طول عمر خود خاک بودند. این‌جا آمدند به سیّد الشّهداء سلام الله علیها پشت کردند و رو به دشمن کردند، سرها افراشته، «جَعَلوا یَقُونَه بِوُجوهِهِم» تیرها که می‌آمد، سرهای خود را به سمت تیرها می‌بردند، «و نحورِهم» گردن‌ها را آسیب دادند تا این‌که یک به یک به زمین افتادند. وقتی یک به یک بر زمین افتادند، نوبت قمر بنی هاشم صلوات الله علیه رسید، آن کسی که همه‌ی وجود خود را خرج امام حسین علیه السّلام کرده است، سربازی که امام صادق علیه السّلام در مورد او می‌فرماید: «أَشْهَدُ أَنَّكَ … غَايَةَ الْمَجْهُودِ»[2] تو نهایت تلاشی که می‌شد انجام داد را انجام دادی، «وَ نِهَايَةُ الْمَأْمُولِ[3]» از این بیشتر آرزو نداشت که کسی بتواند کاری انجام بدهد. 💠نگاه کرد، یک به یک سربازان او بر زمین افتادند. کسانی که رزمنده هستند و در جلسه حضور دارند می‌دانند هیچ چیزی سخت‌تر از این برای یک فرمانده نیست که خودش سالم مانده باشد امّا یک به یک سربازان او افتاده باشند. یک وظیفه هم داشت که خیلی او را اذیّت می‌کرد، باید می‌آمد نزدیک خیمه‌ها و از سیّد الشّهداء صلوات الله علیه دفاع کند، نگاه ملتمسانه‌ی بچّه‌ها که از او توقّع داشتند و مشک در دست آن‌ها بود، وقتی می‌بینند نمی‌تواند وظیفه‌ای که دارد را انجام دهد آمد و مقابل حضرت قرار گرفت. یک عدّه همین‌جا آمدند و در لحظات آخر به سیّد الشّهداء صلوات الله علیه گفتند: اگر کاری نداری ما برویم، دیگر نمی‌توانیم برای تو کاری انجام دهیم. ولی عظمت عبّاس بن علی سلام الله علیه این است که (گفت) از این‌که نمی‌توانم کاری برای تو انجام دهم شرمنده هستم، کجا بروم؟ گفت: «قَدْ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةَ الدُّنیا» از حیات دنیا بیزار هستم، «قَدْ ضَاقَ صَدْرِي»[4] سینه‌ی من سنگین شده است، بگذار بروم و جان خود را فدای تو کنم. هر کسی در این واقعه آمده با سیّد الشّهداء صلوات الله علیه وداع کند، هر کدام یک داستان دارند. این‌جا یک مسئله‌ی عجیب وجود دارد. به محض این‌که آمد به حضرت گفت: می‌خواهم بروم جان خود را فدای تو کنم، نوشته‌اند: «فَبَكَى الحُسَينُ عَلَیه السَّلام بَكاءً شديداً»… . ✍پی نوشت : [1]-‌ شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج‏ 3، ص 187. [2]-‌ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏ 6، ص 66. [3] در زاد المعاد – مفتاح الجنان، صفحه‌ی 387. [4]-‌ بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏ 45، ص 41.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا