🔴 اخلاق و سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)
(راهکارهای جذب حداکثری)
🔺مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزا خودن (ج ۶، ص ۱۸۳)، حدود ۲۷ صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگی پیامبرصلی الله علیه وآله روایاتی را نقل کرده است، که به برخی از آنها فهرست وار اشاره میکنیم:
❄️۱. کفش خود را میدوخت.
❄️۲. لباس خود را وصله میزد.
❄️۳. گوسفند را خودش میدوشید.
❄️۴. با بردگان، هم غذا میشد.
❄️۵. بر زمین مینشست.
❄️۶. بر الاغ سوار میشد.
❄️۷. حیا مانعش نمی شد که نیازهای خود را از بازار تهیه کند.
❄️۸. به توانگران و فقرا دست میداد و دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد.
❄️۹. به هرکس میرسید، چه بزرگ و چه کوچک، سلام میکرد.
❄️۱۰. اگر چیزی تعارفش میکردند، آنرا تحقیر نمی کرد، اگرچه یک خرمای پوسیده بود.
❄️۱۱. کم مؤونه، کریم الطبع و خوش معاشرت بود.
❄️۱۲. بدون اینکه قهقهه کند، همیشه تبسّمی بر لب داشت.
❄️۱۳. بدون اینکه چهره درهم کشیده باشد، همیشه اندوهگین به نظر میرسید.
❄️۱۴. بدون اینکه از خود ذلتی نشان دهد، همواره متواضع بود.
❄️۱۵. بدون اینکه اسراف ورزد، سَخیّ بود.
❄️۱۶. بسیار دل نازک و مهربان بود.
❄️۱۷. هرگز دست طمع بسوی چیزی دراز نکرد.
❄️۱۸. هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه میدید، موی خود را شانه میزد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام میداد.
❄️۱۹. هیچ گاه در مقابل دیگران پای خود را دراز نمی کرد.
❄️۲۰. همواره بین دو کار، دشوارتر آن را انتخاب میکرد.
❄️۲۱. هیچ وقت به خاطر ظلمی که به او میشد در صدد انتقام بر نمی آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود که بخاطر هتک حرمت خشم میکرد.
❄️۲۲. هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نکرد.
❄️۲۳. هیچ وقت شخصی از او چیزی درخواست نکرد که جواب (نه) بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نکرد.
❄️۲۴. نمازش در عین تمامیّت، سبک و خطبه اش کوتاه بود.
❄️۲۵. مردم، آن حضرت را به بوی خوشی که از او به مشام میرسید، میشناختند.
❄️۲۶. وقتی در خانه مهمان داشت، اول کسی بود که شروع به غذا میکرد و آخرین کسی بود که از غذا دست میکشید تا مهمانان راحت غذا بخورند.
❄️۲۷. بر سر سفره، همیشه از غذای جلوی خود میل میکرد.
❄️۲۸. آب را با سه نفس میآشامید.
❄️۲۹. جز با دست راست چیزی نمی داد و نمی گرفت و غذا نمی خورد.
❄️۳۰. وقتی دعا میکرد، سه بار دعا میکرد و وقتی سخن میگفت در کلام خود تکرار نداشت.
❄️۳۱. اگر اذن دخول به خانه مردم میگرفت، سه بار تکرار میکرد.
❄️۳۲. کلامش روشن بود به طوری که هر شنونده ای آنرا میفهمید.
❄️۳۳. نگاه خود را بین افرادی که در محضرش بودند تقسیم میکرد.
❄️۳۴. هر گاه با مردم سخن میگفت، در حرف زدن تبسم میکرد.
نامه امام صادق (علیه السلام) به فرماندار اهواز
یحیی بن خالد برمکی از وزرای دستگاه عباسی و از عناصر خودکامه بود.
او یکی از منشیان خویش را به عنوان فرماندار و حاکم اهواز برگزید و با قدرت و امکانات به منطقه فرستاد.
این مرد پس از استقرار در اهواز به برخی از مردم از جمله جناب « یقطین» پدر علی بن یقطین مالیات سنگین و تحمل ناپذیری مقرر داشت به گونه ای که پرداخت آن برایش صعب و ناممکن می نمود.
او در راه چاره جویی و دفاع از خویش ، کشف کرد که حاکم اهواز ، در دل، از ارادتمند به خاندان وحی و رسالت،از جمله حضرت صادق علیه السلام است به همین جهت از فشار مالیات سنگین او به خدا و ولی او حضرت صادق پناه برد و آن گرامی در نامه کوچکی به فرماندار اهواز چنین نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
« ان لله فی ظل عرشه ظلا" لایسکنه الا من نفس عن اخیه کربه او اعانه بنفسه او صنع الیه معروفا" و لو بشق تمره و هذا اخوک
و السلام. »
« به راستی که خداوند در زیر عرشش سایه های آرام بخش وصف ناپذیری دارد که در آن سایه ها تنها سه گروهی مسکن می گزینند:
1- کسی که اندوهی از برادر هم دین خود برطرف سازد.
2- یا کسی که او را با جان و دل خویش مدد رساند.
3- و یا کسی که در حق برادر مؤمن خویش احسانی نماید گرچه به اندازه یک دانه خرما. و آگاه باش که حامل نامه برادر توست!
والسلام. »
آنگاه آن امام معصوم نامه خویش را مهر کرد و به « یقطین» داد و فرمود:
« نامه را به وی برسان.»
او می گوید: به سوی اهواز حرکت کردم و پس از رسیدن به مقصد شبانه به در خانه فرماندار رفتم. یکی از خدمتگزارانش درب را گشود به وسیله او پیام دادم که: « فرستاده صادق آل محمد ( ص ) هستم.»
فرماندار با شنیدن نام مبارک امام صادق علیه السلام خود به سوی من شتافت و سلام کرد، میان دو چشم مرا بوسید و گفت:
« سرورم، شما فرستاده،مولایم امام صادق هستید؟»
گفتم: « آری!»
گفت: « بفرمایید!» و دست مرا گرفت و به منزل راهنمایی کرد در جای خود نشانید و در برابر من مؤدب و منظم نشست و گفت:
« بگو از مولایم حضرت صادق علیه السلام که چگونه بودند؟»
گفتم: « سپاس خدای را بخیر و سلامت.»
گفت: « شما را به خدا.»
گفتم: « آری!»
نامه را به او تسلیم کردم بر روی چشم خود نهاد و آن را خواند وگفت:
« برادر عزیز! کارت را بگو!»
گفتم: « در دیوان مالیات شما برای من مبلغ سنگینی همچون یک میلیون درهم مالیات نوشته اند و این یعنی ورشکستگی من.»
دفتر را خواست و مالیات را قلم گرفت و به دنبال آن دستور منع تعقیب صادر کرد.
سپس اموال شخصی، حیوانات ، احشام ، نوکر و غلام و حتی لباسهای خویش را با من به طور مساوی تقسیم کرد و پرسید:
« آیا شادمان شدی؟»
گفتم: « آری ، بخدا سوگند! هم اندوهم را زدودی و هم شادمانم کردی !»
موسم حج فرا رسید در اندیشه پاسخ به نیکی و احسان او بودم به همین جهت به نیابت او به حج رفتم تا او را دعا کنم در مسیر راه به محضر حضرت صادق علیه السلام شرفیاب گشتم. او را بسیار شادمان دیدم از من پرسید:
« یقطین! کارت با فرماندار اهواز به کجا رسید؟»
گفتم: « سالار من! این مرد با من بهتر و پرمهرتر از یک برادر رفتار کرد،
اولا" : مرا از اندوه مالیات سنگین رهانید.
ثانیا" : اموال و موجودی خویش را با اصرار با من به طور مساوی تقسیم کرد.»
امام صادق علیه السلام تبسم کرد و اظهار خرسندی نمود.
گفتم: « سالار من! آیا کار این مرد شما راشادمان ساخت؟»
فرمود:
« آری! نه تنها مرا که پدران گرانقدر و نیای بزرگم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خدای را در عرش شادمان ساخت.»
ماخذ : کتاب کرامات صالحین
✨﷽✨
💠 چرا نماز برای بعضی ها سخته
✍قرآن کریم می فرماید: علت اینکه نماز برای بعضی ها سخت است برای اینکه خشوع ندارد؛« از صبر و نماز کمک بجوئید و آن بسی سنگین است مگر برای خشوع پیشگان
📚سوره بقره، آیه 45
ما نان سفت را نمی توانیم بخوریم و یا به سختی می خوریم؟!
برای اینکه این نان خوردنی شود باید در ظرف شیری ریخته شود تا نرم شود، ما هم باید ظرف دلمان را نرم کنیم، برای این کار هم باید رفیق خدا شویم، اگر رفیق خدا شدیم به نعمت های خدا توجه می کنیم و همین توجه باعث خشوع و فروتنی ما می شود.
وقتی خودت را کوچک دیدی و او را بزرگ، آنگاه برای صحبت و تشکر از او لحظه شماری خواهی کرد.
🖥 حجت الاسلام قرائتی - #برنامه_سمت_خدا
💠 مراقبت از مادر علیرغم مخالفت همسر
💬 سوال: من مادری پیر و از کار افتاده دارم و باید از ایشان مراقبت کنم ولی همسر بنده به هیچ وجه راضی به این عمل نمی شود و مدام آشوب و دعوا به راه می اندازد از لحاظ فقهی وظیفه من چیست؟
✅ پاسخ:
🔹مقام معظم رهبری: در هر صورت شما ضمن رعایت حقوق خانواده وظیفه رسیدگی به مادر را دارید اگرچه با گرفتن پرستار و در منزل مجزا. [1]
🔹 آیت الله مکارم: نگهداری از پدر و مادر پیر و از کار افتاده بر همه فرزندان لازم است بنابراین لازم است در این زمینه با زبان خوش و با ادب و احترام با همسر خویش صحبت نمایید که به این کار خیر راضی شوند و همچنین به گونه ای برنامه ریزی نمایید که موجب تضییع حقوق ایشان نشود. [2]
🔹 آیت الله فاضل: نگهداری از مادر در صورتی که پیر و از کار افتاده است وظیفه فرزندان است، به حرف همسر خود توجه نکنید به ایشان بگویید یک روز پیری و سالخوردگی به سراغ ما هم خواهد آمد و اگر امروز با ایشان این طور رفتار کنیم در آینده فرزندانمان رفتار بدتری با ما خواهند داشت. هم به همسر و فرزندان رسیدگی کنید و هم از مادرتان مراقبت کنید در مواقعی هم که لازم است به صورت مخفیانه این کار را انجام دهید که همسرتان مطلع نشود. خداوند به شما توفیق خدمت به والدین را عنایت کند. [3]
🔹 آیت الله شبیری: شوهر نمی تواند شرعا همسر خود را مجبور به نگهداری از مادرش بکند ولی باید با مشاوره و همکاری همه فرزندان و خانواده آنها برای حل مشکل و احسان به مادر اقدام کنند. قطعا کسانی که در این امری کوتاهی نکنند از اجر و پاداش دنیوی و اخروی بهره مند می شوند. [4]
🔹 آیت الله وحید: رضایتِ همسرتان لازم نیست ولی اذیتِ همسرتان را هم تحمّل کنید در پیشگاهِ خدایِ متعال اجر و ثوابِ فراوانی دارید. [5]
#نگهداری_مادر_در_صورت_نارضایتی_همسر
🌹 حدیث: امام صادق (علیه السلام): نیکی به پدر و مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست. زیرا هیچ عبادتی زودتر از رعایت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضایت خدا نمی رساند. [6]
💠 نکته: احترام به والدین و نیکی کردن به آنان از مهمترین آموزه های اخلاقی دین اسلام و از اثر بخش ترین عبادات در کسب رضای خداوند است. قرآن کریم سپاسگزاری از والدین را در ردیف شکرگزاری از خداوند و احسان به آنها را در کنار امر به توحید و یکتاپرستی که اساس دین است مطرح نموده که نشان دهنده اهمیت فراوان این عمل است.
⬅️ پی نوشت:
[1]. استفتاء از پایگاه اینترنتی مقام معظم رهبری، کد استفتاء: 34431a6681c95965f1143040cbf1c277.
[2] استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله مکارم، کد استفتاء: 9505070136.
[3]. استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله فاضل، کد استفتاء: 9501476 .
[4]. استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله شبیری، کد استفتاء: 32168.
[5]. استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله وحید، کد استفتاء: 22040.
[6].بحار الانوار، ج 74، ص 77.
#احکام
♨️🌺♨️🌺♨️🌺♨️🌺♨️
#داستان_آموزنده
🔆گفتههای نامربوط
✨روزی ابلیس بر بالای کوهی در بیت المقدّس بنام افیق بر حضرت عیسی علیهالسلام ظاهر شد و قصد داشت او را بفریبد؛ ازاینرو گفت: «ای عیسی! تو بزرگی که بدون پدر و مادر به وجود آمدی!»
🌱فرمود: «بزرگ آنکسی است که مرا آفرید.»
✨گفت: «تویی که از خدایی در گهواره سخن گفتی!»
🌱فرمود: «عظمت از خداست که مرا به سخن درآورد.»
✨گفت: «تو بزرگی که از گِل شکل پرندهای ساختی و آن را به پرواز درآوردی!»
🌱فرمود: «آنچه مسخر شد از عظمت خداوند عطا شده است.»
✨گفت: «از بزرگی خدایی توست که بیماران را شفا میدهی!»
🌱فرمود: «خدا اجازهی شفا به من داده است.»
✨گفت: «تو مُردهها را زنده میکنی؟»
🌱فرمود: «به اجازهی خدا زنده میکنم که مرا نیز، روزی او بمیراند.»
✨گفت: «تویی که روی آب راه میروی؟»
🌱فرمود: «از بزرگی خداست که آب را زیر پایم رام کرده است.»
✨گفت: «تو از زمین و آسمان برتری و تقسیمکنندهی روزی خلق میباشی.»
🌱فرمود: «منزّه است خداوند عظیم، بزرگی کلماتش به وزن عرشش و همهچیز به خواست اوست.»
✨ابلیس فریادی کشید و عقب عقب رفت.
✨✨امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «خداوندا از بدی نگاه کردن (مردم) به اهل و مال و فرزندانم به تو پناه میبرم.»
📚نهجالبلاغه فیض الاسلام، ص 132
✍#حکایت_مال_حرام
مردی در بصره، سالها در بستر بیماری بود؛ بهطوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ همیشه دست به دعا داشت.
روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟
گفت: بخدا قسم حاضرم.
داستان مرد بیمار به این طریق بود که، در بصره #بیماری_وبا آمد؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آب لیمو است.
این مرد، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آبلیمو را نصفه با آب قاطی میکرد و میفروخت.
چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطرهای آبلیمو میریخت تا بوی لیمو دهد.
مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی و خونشان را در شیشه میکنی.
عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی.
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجر کش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد.
پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسهها را فروخت، پدرجان داد.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄
❄️🪴❄️🪴❄️🪴❄️
#داستان_آموزنده
🔆آل یاسر
🍁در آغاز اسلام، خانوادهای کوچک و مستضعف که از چهار نفر تشکیل میشدند به اسلام گرویدند؛ و بهطور عجیبی در برابر شکنجههای بیرحمانه مشرکان، استقامت نمودند.
🍁این چهار نفر عبارت بودند از: «یاسر و سمیّه (زن و شوهر) و دو فرزندشان به نام عمّار و عبدالله.» یاسر زیر رگبار شلاق دشمن، همچنان ایستاد و از اسلام خارج نشد تا جان سپرد.
🍁همسرش «سمیّه» بااینکه پیرزن بود تا حدی که او را عجوزه خواندهاند، با فریادهای خود در برابر شکنجه دشمنان استقامت نمود. سرانجام ابوجهل آخرین ضربت را به ناحیهی شکم او زد و او نیز به شهادت رسید.
🍁ابوجهل علاوه بر آزار بدنی، او را آزار روحی نیز میداد و به او که پیر زن قد خمیده بود، میگفت: «تو به خاطر خدا به محمّد ایمان نیاوردهای، بلکه شیفتهی جمال محمّد و عاشق رنگ او شدهای.»
🍁فرزندش «عبدالله» نیز تحت شکنجهی شدید قرار گرفت، ولی استوار ماند. فرزند دیگرش عمّار را به بیابان سوزان میبردند و در برابر تابش آفتاب عریان میکردند و زره آهنین بر تن نیمسوختهاش مینمودند و او را روی ریگهای سوزان بیابان مکّه که همچون پارههای آهن گداخته کورهی آهنگران بود، میخواباندند و حلقههای زره در بدنش فرومیرفت و به او میگفتند: به محمّد صلیالله علیه و آله و سلّم کافر شو و دو بت لات و عزّی را پرستش کن و او تسلیم شکنجه گران نمیشد.
🍁آثار پارههای آتش آنچنان در بدن عمّار اثر کرده بود که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم او را آنگونه دید که گویی بیماری بَرَص گرفته و آثار پوستی این بیماری در صورت و بازوان و بدن وجود دارد.
🍁پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم به این خاندان میفرمود: «استقامت کنید ای خاندان یاسر، صبر نمایید که قطعاً وعدهگاه شما بهشت است.»
📚حکایتهای شنیدنی، ج 5، ص 25 -تفسیر المنار، ج 2، ص 367
✨﷽✨
💠یک شب برای خدا💠
✍دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد. خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت ای جوان، سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید به تو بدهم، مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی.دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است. احمد رو به دزد کرد و گفت دینارها را بردار و برو، این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی. حال دزد دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد.
💢گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت تاکنون به راه خطا می رفتم، یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت، مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم.
⚡️کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🔆ظاهر و باطن
🍃از امّهات اسماء الهی، ظاهر و باطن است. امیرالمؤمنین علیهالسلام دربارهی این دو اسم در نهجالبلاغه خطبهی 95 فرمود:
🍃«او ظاهر است، پس چیزی برتر از او در ظهور نیست و باطن است، پس چیزی نزدیکتر از او نیست.»
در خطبهی 132 فرمود: «خداوند باطن هر مستور و حاضر هر سرّ و نهان است.» و در خطبهی 204 فرمود: «او ظاهر است به عجایب تدبیرش بر بندگان و اندیشمندان؛ و باطن است با بزرگی عزّتش از فکر صاحبان وهم.»
🍃در خطبهی 228 فرمود: «او بر زمینش به پادشاهی و عظمت ظاهر است؛ و به علم و شناختش به زمین، علم باطنی دارد.» و در خطبهی 162 فرمود:
🍃«او ظاهری است که گفته نمیشود از چه ظاهر شده و باطنی است که گفته نمیشود در چه پنهان و مستور است.»
همچنین در خطبهی 64 فرمود: «هر ظاهری غیر او غیر باطن است و هر باطنی غیر او غیر ظاهر است.» در خطبهی 152 نیز میفرماید:
🍃«او آشکار است نه به دیدن چشمها و پنهان است نه به سبب لطافت و شفافی.»
🌻🌻امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: «چه زشت است آدمی، باطنی بیمار و ظاهری زیبا داشته باشد.
📚غررالحکم، ج 6، ص 97
✨﷽✨
👌يك متن خيلى جالب از كتاب فارسى دبستان سال 1324
✍ببينيد سطح آموزش در آن دوران چگونه بوده...! دو برادر مادر پیر و بيماری داشتند
با خود قرار گذاشتند که يکی خدمت خدا کند و ديگری در خدمت مادر باشد.
يکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد. چندی نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که :خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق.
همان شب پروردگار را در خواب ديد که وی را خطاب کرد: به حرمت برادرت تو را بخشيدم
برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت: يا رب من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر چگونه است مرا به حرمت او میبخشی...؟ آيا آنچه کرده ام مايه رضای تو نيست ندا رسيد : آنچه تو می کنی من از آن بی نيازم ولی مادرت از آنچه او می کند بی نياز نيست...!
📚کتاب فارسی دبستان سال 1324
به فرزندان خود " انسان بودن بیاموزیم "
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/Imamalipour
✋فتاوای 4 مرجع درباره نماز آیات در صورت تعدد «زلزله» و «پس لرزه»
سوالات:
1- اگر در یک روز چند بار زلزله اتفاق بیفتد، چند نماز آیات بر مکلف واجب میشود؟
2- در صورت وقوع آنچه اصطلاحاً «پسلرزه» نامیده میشود، آیا اقامه نماز آیات واجب است؟
3- در صورتی که بر مکلف، به دلیل وقوع چند زلزله، بیش از یک نماز آیات واجب شده باشد، آیا میتواند همه نمازها را با یک نیت اقامه کند؟
4- آیا بر افرادی که از زلزله نترسیده یا هنگام وقوع زلزله در خواب بودهاند، نماز آیات واجب میشود؟
5- آیا به جا آوردن قضای نماز آیات برای مردی که در زمان حیاتش آن را به جا نیاورده، بر پسر بزرگ تر واجب است؟
6- حکم بانوانی که هنگام وقوع زلزله، عذر شرعی دارند برای اقامه نماز آیات چیست؟
✅پاسخ
❌دفتر حضرت آیت الله خامنهای👇
1- به تعداد زلزلههایی که با فاصله واقع شده باشد، نماز آیات واجب میشود.
2- اگر «پسلرزه» با زلزله فاصله زمانی داشته باشد، نماز آیات واجب میشود.
3- برای هر نماز، نیت جداگانه لازم است.
4- در واجب شدن نماز آیات برای زلزله، ترس شرط نیست و لازم نیست مردم ترسیده باشند. به محض وقوع و احساس زلزله نماز آیات واجب میشود. کسانی که هنگام زلزله خواب بودهاند و پس از بیداری، از وقوع زلزله آگاه شدهاند هم، باید نماز آیات بخوانند.
5- واجب است.
6- واجب نیست.
❌دفتر حضرت آیت الله سیستانی👇
1- برای هر بار وقوع زلزله، یک نماز آیات واجب میشود. مگر آنکه فاصله بین دو زلزله آنقدر کم باشد که نتوان نماز آیات اقامه کرد.
2- فرقی نمیکند؛ هربار که فرد احساس کرد زمینلرزه رخ داده است، نماز آیات واجب میشود.
3- برای هر نماز، نیت جداگانه لازم است.
4- در واجب شدن نماز آیات به دلیل زلزله، ترسیدن شرط نیست و هر بار که زلزله رخ داد، نماز آیات واجب میشود. افرادی که هنگام وقوع زلزله خواب هستند و بعد از گذشتن وقت نماز آیات بیدار میشوند، اقامه نماز مستحب است. لازم است یادآوری شود که نماز آیات، واجب فوری است، یعنی فرد مکلف باید بلافاصله پس از وقوع زلزله، نماز آیات را به جا بیاورد.
5- با توجه به فرض سوال، به جا آوردن نماز آیات بر پسر بزرگتر واجب نیست.
6- واجب نیست.
❌دفتر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی👇
1- اگر زلزلهها متصل به هم باشد، یک نماز کافی است؛ در غیر این صورت به تعداد زلزلهها، نماز آیات واجب میشود.
2- اگر متصل به زلزله باشد، نماز آیات واجب نیست، اما اگر منفصل و بین این دو، فاصله زمانی باشد، نماز آیات جداگانه واجب میشود.
3- برای هر نماز، نیت جداگانه لازم است.
4- به جا آوردن نماز آیات در زلزلههای محسوس واجب است و ترسیدن یا نترسیدن ملاک عمل نیست. در صورتی که مکلف در زمان وقوع زلزله خواب باشد، باید پس از بیداری نماز آیات را به جا آورد.
5- بله؛ بر پسر بزرگ تر واجب است.
6- واجب نیست.
❌دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی👇
1- زلزلهای که محسوس نیست، نماز آیات ندارد، اما در مواردی که وقوع زلزله توسط اکثر مردم احساس میشود، اقامه نماز آیات واجب است و باید برای هر زلزلهای که روی میدهد، یک نماز آیات اقامه شود.
2- پس لرزههایی که برای اکثریت مردم محسوس بودهاند، نماز آیات دارد.
3- برای هر نماز یک نیت لازم است.
4- در نماز آیات به دلیل وقوع زلزله، ترسیدن شرط نیست. در صورتی که مکلف هنگام وقوع زلزله خواب باشد، باید پس از بیداری نماز آیات را به جا آورد.
5- بله؛ باید به جا بیاورد.
6- بر این افراد نماز آیات واجب نیست.
📝رحمت خدا آنقدر گسترده هست که یک وقتی یک کسی از دنیا رفته بود به پیغمبر گرامی اسلام گفتند یا رسول الله این کاسبی بوده خیلی آدم متدینی نبوده اهل خیر نبوده خیلی آدم مقیدی به مسائل دینی نبوده . اما یک صفت داشته و آن صفتش این بود اگر از کسی پول طلب داشت شاگردش را می فرستاد می گفت برو پول را از طرف بگیر ، اگر داد بگیر بیاور اگر نداد دعوا نکن نزاع نکن ، بگو ما از تو می گذریم شاید ان شالله خدا هم از ما بگذرد . یا رسول الله یک صفتش این بود با بدهکاران آسان می گرفت. از کسانی که نداشتند پولش را بپردازند می گذشت ، می گفت به امید اینکه خدا از من بگذرد.
🔷رسول خدا فرمود : این اهل بهشت است چون به رحمت خدا امیدوار بوده چون حسن ظن به رحمت الهی داشت.
📝 نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: پنج تا کار من هیچ وقت ترک نمی کنم:
یکیش سلام کردن به بچه ها است و لذا کدام از ما به بچه ها سلام می کنیم گاهی جواب سلام را نمی دهیم گاهی تحویل نمی گیریم. خیلی تکریم است . اَکرِموا اولادَکم .
📝یک جلسه ای رفته بودم ، بچه ای نشسته بود زود آمده بود جا بود حقش است رفته نشسته بالا کنار آن آقا و مرجع تقلید ، یک کسی از در وارد شد راحت آمد این بچه را بلند کرد نشاند پایین در و نشست جایش. آن بچه بعدا به من گفت من دیگر تو این جلسات نمی آیم . چرا من را بلند کرد جای من بود درست است بزرگتر و آقاست شخصیت است من رویم نمی شود تو آن خانه بهش بگویم چرا؟ ولی وقتی من آمدم اینجا خالی بود اینجا حق من بود ، ایشان الان که رسیده جا پر است باید دم در بنشیند چرا من را بلند کرد ؟
من باید به بچه ام یاد بدهم یک بزرگتر وارد می شود جلوی پایش بلند شو و جایت را بهش بده اما شما نباید بالاسرش وایسی بگویی بلند شو برو پایین بنشین. چه فرقی می کند ؟ اَکرِموا اولادَکم. بچه هایتان را با کرامت بزرگکنید . این رسم نادرستی است که تا توی جلسه وارد می شویم بچه را از بالا بلند کن پایین بنشان . تا توی ماشین وارد می شویم صندلی را از بچه بگیرد و به شخص دیگری بدهد . تا غذا تو جلسه کم می آید غذای بچه ها را کم بگذار. نه!
♦️فرمود : من پنج چیز را ترک نمی کنم تا آخر عمرم. یکیش سلام کردن بر کودکان . یکی فرمود غذا خوردن با بردگان، من با برده ها غذا می خورم. هرکه هرچه می خواهد بگوید با فقرا و برده ها غذا می خورم. یکی هم نشستن بر روی زمین است ، چون نشستن بر روی زمین نشانه ی تواضع هست. دوشیدن شیر از گوسفند فرمود من خودم با دست خودم شیر می دوشم . سوار شدن بر حمار، مرکبی بود که از نظر اقتصادی آن زمان قیمتش پایین تر از اسب و قاطر بود . پیغمبر سوار بر چنین مرکبی بشود. فرمود من این پنج صفت را ترک نمی کنم. انسان با تواضع بالا می رود.
🔷عبدالله ابن عامر می گوید : رسول خدا آمد منزلمان بچه بودم دویدم . مادرم گفت عبدالله بیا بهت خرما بدهم ،(گاهی مادرها اینطورند بچه را صدا می زنند بیا بهت فلان چیز بدهم) می گوید من رفتم رسول خدا صدا زد ؛ ام عبدالله ! اگر خرما نداری دروغ نگو صدایش نزن بگذار باشد ، گفتم نه یا رسول الله خرما دارم خرما بهش دادم. یعنی اینی که بین ما گاهی رسم است ...بچه را حتی تا این حد دروغ بهش نگو ،صدایش می زنی بیا خرما بهت بدهم اگر خرما داری صدایش بزن. عبدالله ابن عامر می گوید روح صداقت را پیغمبر به من آموخت. دیدم این رفتار را از رسول خدا .
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
#داستان_آموزنده
🔆احترام به جنازهی همه طبقات
💥روزی پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و سلّم با گروهی از اصحابش کنار راهی نشسته و مشغول گفتگو بودند. در این هنگام جنازهای از دور به نظر رسید، رسول خدا به احترام جنازه، از جای برخاست؛ دیگر اصحاب هم به پیروی از حضرت بلند شدند و ایستادند.
💥وقتی جنازه عبور داده شد، کسی از حضرت پرسید: «چرا به احترام جنازه یک یهودی برخاستید؟»
💥پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم از این پرسش ناراحت شد و فرمود:
💥«همه باید به جنازه، بدون توجّه به مذهب یا امّتی که به آن متعلق بوده، احترام کنند ولی حساب آن میّت با خداست.»
📚(تربیت اجتماعی ص 320 -داستانهایی از زندگی پیغمبر ما ص 146)
#داستان_آموزنده
🔆داستان همسر خزبیل
در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها.
یکی از زنان مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد.
از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختر فرعون رفت و آمد می کرد، روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد، از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود، ناگهان گفت:« به نام خدا» بلافاصله دختر فرعون از او پرسید: آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟
گفت:نه، بلکه من کسی را می پرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد! دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد، و با خشونت به او گفت: تو مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمی کنم تا تو را بپرستم.
فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند.
همسر خزبیل همچنان «احد، احد» می گفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمی شد، جلادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید. طبیعی است که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد، به مادر کودک گفتند اگر از آیین موسی بیزاری بجویی، بچه ات را به آتش نمی افکنیم، ناگهان فرزندش به قدرت خدا، فریاد زد:« مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی.» مادر صبر کرد، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد:«احد، احد»
در دم آخر، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت: « خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!»
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل (ع) پرسیدم:« این بوی خوش بی نظیر چیست؟»
جبرئیل گفت:« یا رسول الله، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است. »
📙زنان مرد آفرین تاریخ، ص53
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸
#داستان_آموزنده
🔆اثر منفی دلبستگی به دنیا
🍃روزى حضرت موسى (ع ) در محلى عبور مى كرد، ديد: مردى گريه مى كند و در درگاه خدا مى نالد.
از آنجا گذشت ، و هنگام مراجعت نيز گذارش به همانجا افتاد، و ديد آن مرد، همچنان در درگاه خدا مى نالد و مى گريد، متوجه خدا شد و عرض كرد:
يا رب عبدك يبكى من مخافتك
: پروردگارا بنده تو از خوف تو مى گريد (به او توجه فرما).
خداوند به موسى (ع ) وحى كرد و فرمود:
اى پسر عمران ، اگر او آنقدر بگريد كه مغزش همراه اشكهاى چشمش ، به زمين بريزد، و دستش را آنقدر به سوى آسمان بلند كند كه ساقط شود، او را نمى آمرزم و هو يحب الدنيا:
✨✨چرا كه او دنيا را دوست دارد (به دنيا دلبسته است ، و دوستى دنيا را بر دوستى آخرت ترجيح مى دهد).
📚داستان دوستان
جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
💠 همه کارهایت را بخاطر خدا انجام بده...
🔹برای اینکه نشاط دائم داشته باشی همۀ کارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ از همان اول صبح که زندگیات شروع میکنی، با یک دعا، خودت را در آن روز، مهمان خدا کن، آنوقت ببین چه انرژیای پیدا میکنی!
🔹اول بهخاطر «احترام خدا» یک مدتی این کارها را انجام میدهی، اما بعد کمکم عاشق خدا میشوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔹واقعاً اگر آدم کسی را داشته باشد که همۀ کارهای زندگیاش را بهخاطر او انجام بدهد، زندگیاش چقدر لذتبخش میشود! اصلاً شما احتمال میدهید چنین آدمی عصبانی و ناراحت بشود؟ چون یک کسی هست که دارد با او زندگی میکند، کار میکند، و معامله میکند و هر لحظه او را نگاه میکند.
🔹بعضیها ترفندهای قشنگی دارند؛ مثلاً میگویند: خدایا! امروز من هرچه ثواب جمع کردم، به امام صادق علیهالسلام هدیه میکنم... یا به مادر حضرت ولیّعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه میکنم... یا به فلان شهید، هدیه میکنم... یکدفعهای میبینی که در این روز، اصلاً عوض میشوی؛ حسّ و حالت تغییر میکند.
استادپناهیان
تازه ..
کسی که کارهایش برای رضایت خدا باشد، دعاهاش هم مستجاب..
امام مجتبی علیه السلام می فرمایند:
أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَهُ.
كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص62، ح 11
#منبر_آماده #منبرکوتاه #اخلاص
۱۲۶ش