فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
حيّ علی العزاء الحسین علیه السلام
✨✨✨✨✨✨✨
🚩 پورتال امام حسین (علیه السلام)
💠 @imamhusaynportal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب شد
🔸 کل آراء: ۳۰.۵۳۰.۱۵۷ رأی
🔹 میزان مشارکت: قریب ۵۰ درصد واجدان شرایط
🔸 مسعود پزشکیان حائز اکثریت آراء با: ۱۶.۳۸۴.۴۰۳ رأی
9⃣ به این ترتیب، آقای مسعود پزشکیان به عنوان منتخب چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری (و پس از تنفیذ، نهمین رییس جمهوری اسلامی ایران) محسوب میشود.
ـــــــــــــــــ
🇵🇸 کانال فلسطین آزاد را در شبکه اجتماعی «بله» دنبال کنید ↙️
https://ble.ir/free_palestin
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
1⃣ روضه شب اول ــ مصيبت مسلم بن عقيل
شب اول محرم، متعلق به «مسلم بن عقیل» سفیر غریب مولای کربلاست.
روضه این شب را بخوانیم:
امام حسين(ع) از «مدينه» خارج شده و در «مكه» بود كه دعوت مردم کوفه از ايشان بسيار زياد شد و تعداد نامههای آنان به هزاران درخواست بالغ گردید.
آخرين نامه كه به امام رسيد، ایشان در مسجدالحرام بين ركن و مقام دو ركعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خير كرد. سپس «مسلم بن عقیل» را نزد خود خواست.
جناب مسلم فرزند «عقيل بن أبي طالب» از بزرگان بنیهاشم و پسر عموی حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) بود.
امام پاسخ نامه های مردم کوفه را نوشت و در آن آورد: «سخن شما اين است كه: "امامی نداريم، به سوی ما بيا شايد خدا به سبب تو ما را هدايت و متحد كند". من، مسلم بن عقيل برادر و پسر عموی خود را كه مورد اطمينان من است به سوی شما فرستادم. پس اگر او برای من نوشت كه رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است كه در نامههايتان خواندم بزودی نزد شما خواهم آمد...».
مسلم در نيمهٔ ماه مبارک رمضان سال ۶۰ هجری قمری از مكه خارج شد و به مدينه منوره رفت. در مسجد پيامبر(ص) نماز خواند و با خانوادهٔ خود وداع كرد و با چند راهنما و همراه به سوی كوفه عزیمت نمود. شرايط اين سفر بسيار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم كردند و دو راهنما از تشنگی جان باختند؛ تا اينكه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به كوفه رسيد.
مردم كوفه دسته دسته نزد مسلم جمع شدند و چون وی نامه حضرت(ع) را بر آنان خواند گريستند. سپس ۱۸,۰۰۰ نفر از اهل كوفه با مسلم بيعت كردند. در نتيجه او نيز نامهای به امام(ع) نوشت و بيعت اين تعداد را خبر داد و ايشان را به حركت به سوی كوفه ترغيب نمود.
هنگامی كه خبر اين بيعت به «يزيد بن معاويه» رسيد، وی «عبيدالله بن زياد» را كه حاكم بصره بود مأمور كرد تا حكومت كوفه را نيز عهدهدار گردد. عبيدالله با حيله به شهر وارد شد و حكومت را در دست گرفت و مردم را تهديد و رؤسای قبایل را تطمیع كرد.
وی پس از مدتی، «هاني بن عروة» كه از بزرگان كوفه محسوب می شد و مسلم بن عقيل در منزل او پناه گرفته بود را شكنجه و زندانی كرد. مسلم هنگامی كه خبر شكنجه شدن هانی را شنيد از كوفيان خواست كه به ياريش بشتابند. مردم به او پيوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعيت شد، در حاليكه ياران عبيدالله بيش از پنجاه نفر نبودند.
عبيدالله چند نفر را بين قبايل مختلف كوفه فرستاد تا آنها را تهديد و تطميع كنند. همچنین عدهای از اشراف كه در قصر او بودند را مأمور نمود كه از بامهای دارالاماره مردمی كه قصر را محاصره كرده بودند بترسانند يا فريب دهند.
اهل كوفه هنگامی كه سخن رؤسا و اشراف خود را شنيدند سست شدند! كم كم نجوای خناسان هم زياد شد كه به یکديگر میگفتند: "برگرديم، ديگران هستند و كفايت میکنند!!".
اندک اندک جمعيت از پيرامون مسلم پراكنده شد و از آن جمعیت چندین هزار نفری، تنها حدود سی نفر برای ياری او باقی ماندند!
مسلم كه با اين پيمان شكنی روبرو شد به همراه آن سی نفر به سوی "ابواب كنده" حركت كرد. هنگامی كه به آنجا رسيد تنها ده نفر همراه وی باقی مانده بودند و چون از آن منطقه عبور كرد هيچكس همراه او نبود و یکه و تنها شد!
مسلم غريبانه به اين سو و آن سو نگاه كرد ولی حتی كسی وجود نداشت كه وی را راهنمايی كند و يا در خانهاش او را پنهان نمايد. سفير حسين سرگردان در كوچههای تاريک كوفه راه میرفت و نمیدانست به كجا رود.
تا اينكه به خانهای رسيد كه پيرزنی بر در آن ايستاده بود. نام اين زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود كه به همراه مردم از خانه بيرون رفته بود. مسلم بر زن سلام كرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره كه بيرون آمد مسلم را ديد كه بر در منزل نشسته است. گفت: "ای بنده خدا اگر آب نوشيدی، نزد خانواده خود رو". مسلم خاموش ماند. زن، دوباره و سهباره سخن خود را تكرار كرد. مسلم برخاست و گفت : "من در اين شهر خانه و خانوادهای ندارم. من مسلم بن عقيل هستم. اين قوم به من دروغ گفتند و مرا فريب دادند و از مأمن خود بيرون آوردند".
پيرزن مسلم را به داخل خانه دعوت کرد؛ فرشی برايش گسترد و طعامی فراهم نمود. اما مسلم شام نخورد و خوابيد. وی در عالم رؤيا عموی خود اميرالمؤمنين علی(ع) را ديد كه به وی فرمود: "بشتاب كه فردا نزد ما خواهی بود".
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
از سوی ديگر، عبيدالله كه پراكنده شدن مردم را ديد جرأت پيدا كرد و از قصر خارج شد و به مسجد آمد و برای پيدا كردن مسلم هزار دينار جايزه تعيين نمود.
فرزند طوعه كه به خانه برگشت از وجود مسلم در منزل با خبر شد و با طلوع فجر خبر را به دشمنان رساند. عبيدالله گروهی متشكل از دهها سپاهی را برای دستگيری او فرستاد.
مسلم مشغول عبادت بود كه لشکريان به منزل طوعه رسيدند. هنگامی كه وی صدای شيههٔ اسبان را شنيد دعای خود را با سرعت تمام كرد و زره پوشيد. سپس از طوعه تشكر نمود و برای مقابله با لشکر به بیرون شتافت؛ مبادا كه برای گرفتن او خانهٔ پيرزن را بسوزانند و خراب کنند.
آوردهاند که مسلم - كه مردی جنگاور بود - در نبرد با فرستادگان عبیدالله بيش از ۴۰ نفر از نامردان كوفی را كشت.
آنان بناچار دسته جمعی بر او حمله كردند و از بامها نيز سنگ بر او زدند تا سرانجام بر اثر شدت جراحات و تشنگی و نيزهای كه از پشت بر او فرود آمد بر زمين افتاد و اسير شد.
(برخی از منابع نيز نقل كردهاند كه وقتی ديدند نمیتوانند آن جناب را دستگير كنند با نيرنگ به وی امان دروغين دادند و از اين طريق ايشان را به دارالحكومه بردند.)
مسلم بن عقيل هنگامی كه دربند شد گفت: "إنا للّه و إنا إليه راجعون" و شروع به گريه كرد. يكی از لشکريان، از گريستن ايشان ــ با آنهمه جنگاوری ــ تعجب كرد و از سبب آن برسيد. مسلم گفت: "به خدا سوگند كه از كشتهشدن باک ندارم و برای خود نمیگریم. من برای خاندان پيامبر و برای حسين و آل او كه به اينجا میآیند گريه میكنم".
نام خوشت، قرار دل بیقرار من /
روی تو شمع روشن شبهای تار من
بی خانهام، ولی به دلم كرده خانه غم/
نَبْوَد كسی به جز در و ديوار، يار من
مسلم را به دستور عبيدالله بر بام قصر دارالاماره بردند تا اعدام کنند؛ در حالی كه تسبيح خداوند میگفت و استغفار میکرد.
من انتظار میکشم اما نمیکشد/
غير از طناب دار، كسی انتظار من
هم خود به روی بامم و هم آفتاب عمر/
ای باغبان! بيا كه خزان شد بهار من
دژخیمان یزیدی مسلم بن عقیل را گردن زدند و ابتدا سرش و سپس بدنش را از بام به زير افكندند تا مردم ببيند. سپس بدن مباركش را در انظار پيمانشكنان كوفه آويزان كردند.
من از فراز بام كنم جان نثار تو/
كوفی ز بام، سنگ نمايد نثار من
دژخیمان همچنین هانی ــ كه پيرمردی ۸۹ ساله و از بزرگان کوفه بود ــ را به بازار این شهر بردند و با وضعی دلخراش كشتند و به دار آويختند؛ در حالی كه او ياران خود را صدا میزد اما هيچكس به ياری وی برنخاست.
آنگاه ابن زياد سرهای مبارک هانی و مسلم را به شام نزد يزيد فرستاد.
بدن مسلم بن عقيل اولين بدن از بنیهاشم بود كه آويخته گشت و سرِ بریدهٔ او اولين رأسی بود كه به دمشق فرستاده شد...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلَبٍ ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی القربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار، "زبان حال" هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰)
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
اگه هنوز نتونستی هیأت بری، میتونم وصلت کنم به چند تا هیأت که آنلاین پخش زنده اون هیأت ها رو ببینی
بنی فاطمه
https://rubika.ir/moharam/BADIDADIIIBAGDIC
سیدرضا نریمانی
https://rubika.ir/moharam/BADIDADIIICGJDIC
میثم مطیعی
https://rubika.ir/moharam/BADIDADIIIEBCDIC
حاج آقا سیدمحمدمهدی میرباقری
https://rubika.ir/moharam/BADIDDJJAJGBADIC
بیت المهدی
https://rubika.ir/moharam/BADIDDJJAJGBIDIC
سلحشور
https://rubika.ir/moharam/BADIDDJJAJGDFDIC
حاج آقا کاشانی
https://rubika.ir/moharam/BADIDEAJBABJIDIC
آیت الله فروغی
و
حاج ابوذر بیوکافی
https://rubika.ir/moharam/BADIDECJBBIHBDIC
کرمانشاهی
https://rubika.ir/moharam/BADIDFIJBJAADDIC
✨✨✨✨✨✨✨
🚩 پورتال امام حسین (علیه السلام)
💠 @imamhusaynportal
هدایت شده از دوره های تخصصی بین الملل
📚 دورهٔ دانشافزایی ویژهٔ «مدارس زبان و مهارتهای بینالمللی» برگزار شد
به همت مرکز آموزش زبان و آموزشهای تخصصی بین الملل حوزههای علمیه «پنجمین دوره دانش افزایی استادان مکالمه عربی» به شکل متمرکز شبانه روزی در قم برگزار شد.
در این دوره که ویژه استادان مکالمه عربی «مدارس زبان و مهارتهای بینالمللی» بود، استادان شرکتکننده به مدت ۴۵ ساعت از کلاسهای مختلف برای توانمندترسازی خود بهره گرفتند.
این کلاسها از صبح روز شنبه ۹ تیر ۱۴۰۳ آغاز و عصر روز چهارشنبه ۱۳ تیر به پایان رسید.
همچنین کارگاههای عملی تدریس فنون مختلف عربی نوین (مانند تدریس مهارتهای گفتن، خواندن، نوشتن و مختبر) نیز هر روز عصر برگزار شد.
در این دوره که «تکلم به غیر از زبان عربی» در آن ممنوع بود، هر شب اخبار و برنامه های تلویزیونی هم به زبان عربی پخش گردید تا شرکتکنندگان بیش از پیش در محیط قرنطینه عربی قرار گیرند.
شایان ذکر است که در اولین سال اجرای طرح «مدارس زبان و مهارتهای بین المللی» که به وسیلهٔ مجتمع آموزشی پژوهشی بینالملل حوزههای علمیه اجرا میشود مدارسی در قم، تهران، شیراز، کاشان و گرگان به آن پیوستهاند.
برای دیدن نام این مدارس و آشنایی بیشتر با این برنامه، از لینک زیر استفاده کنید 👇
https://hawzahnews.com/xcWwC
🔶 🔷 🔶 🔷 🔶
🕋 مرکز آموزش زبان و آموزشهای تخصصی بینالملل حوزههای علمیه
🎧 کانال مرتبط با «بخش آموزش زبانِ» مرکز 👇
eitaa.com/joinchat/3981967394C02ccfa0627
🌐 کانال «بخش دورههای تخصصی و مهارتهای بینالمللیِ» مرکز 👇
eitaa.com/ISC_Qom
روضههای مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
2⃣ روضهٔ شب دوم محرم ــ ورود كاروان عشق به كربلا
كاروان امام حسین (علیه السلام) روز هشتم ذوالحجه سال 60 هجری قمری از مکه خارج شد و روز دوم محرم سال 61 به كربلا رسيد. از این رو، در شب دوم دهه اول محرم، روضه «ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کربلا» را می خوانند.
روضهٔ این شب را بخوانیم:
پس از آنكه بنی اميه، امام حسين(ع) را برای گرفتن بيعت تحت فشار قرار دادند، ايشان در بیست و هشتم رجب سال 60 هجری از شهر مدينه به سمت مكه مكرمه خارج شد و ماههای شعبان، رمضان، شوال و ذوالعقده را در جوار بيت الله سپری كرد و با آمدن ذوالحجة، احرام حج بست.
از سوی ديگر «عمرو بن سعيد بن عاص» از سوی يزيد مأمور شد كه برای دستگيری يا جنگ با حضرت به مكه برود. وی در روز ترويه (هستم ماه ذوالحجة) به مكه رسيد.
امام(ع) كه میدانست اين افراد، حرمتی برای حرم خداوند قائل نيستند حج تمتع خويش را نيمهتمام گذاشت و آن را به عمره مفرده تبديل كرد و از مكه خارج شد. انگيزهٔ امام برای اين كار، همانگونه كه خود فرمود، حفظ حريم بيت الله بود.
ايشان در پاسخ «محمد حنيفه» كه او را از ترك مكه برحذر و به اقامت در اين شهر ترغيب میکرد فرمود: "ای برادر! میترسم «يزيد» ناگهان مرا در حرم بكشد و به سبب من، حرمت اين خانه شكسته شود".
همچنين حضرت در پاسخ افراد ديگری مانند «ابن عباس»، «فرزدق» و «ابن زبير» كه همين خواسته را تكرار میکردند و میپنداشتند كه دشمن، حرمت خانهٔ خدا را نگه میدارد میفرمود: "يک وجب دورتر از خانه كعبه كشته شوم و حُرمَت مكه به خاطر من پايمال نگردد بهتر است".
بعدها كه در جريان قيام «عبدالله بن زبير»، بنی اميه كعبه را با منجنيق مورد حمله قرار دادند و عبدالله را در مسجدالحرام كشتند، معلوم شد كه ابن عباس با آن فطانت و ابن زبير با آن زيركی، اشتباه میکردند و امام(ع) آينده را بروشنی در خشت خام می ديد و دشمنان اسلام را بخوبی میشناخت.
امام(ع) هنگامی كه حاجيان برای ادای مناسک حج تمتع به سوی منا می رفتند طواف كرد، سعی بين صفا و مروه به جای آورد، موی چيد (تقصیر کرد)، از احرام عمره بيرون آمد و رو به سوی كوفه گذارد.
ما كاروان كعبه عشقيم، هر كجا/
رو آوريم كعبه بود روبروی ما
ماييم كعبه دلِ عشاقِ باوفا/
هر جا رويم كعبه كند جستجوی ما
چون خبر حرکت به محمد حنفيه رسيد، خود را به كاروان رساند و زمام ناقه امام(ع) را گرفت و گفت: "ای برادر! چه باعث شد كه با اين شتاب خارج شوی؟" حضرت فرمود: "ديشب رسول خدا به خوابم آمد و گفت: اي حسين! بيرون رو كه خدا خواست تو را كشته ببيند". ابن حنيفه گفت: "إنا لله و إنا إليه راجعون. پس اين زنان و كودكان را چرا با خود می بری؟" امام پاسخ داد: "جدم فرمود خداوند می خواهد آنها را اسير ببيند".
احرام ما كفن شود اندر منای عشق/
خون گلوی ما شود آنجا وضوی ما
ما تشنه شهادت عشقيم، می رويم/
تا پر شود ز خون دل ما، سبوی ما
اينگونه بود كه امام حسین(ع) به خاطر حفظ حريم خدا، به دستور رسول خدا و براي زنده كردن امر خدا، به همراه اهل و عيال و تعدادی از مواليان و ياران از مكه خارج شد و به سوی عراق عزيمت كرد. روز خروج کاروان را برخی از مورخان روز ترويه (هشتم ذوالحجة) و «ابن قولويه» به نقل از امام باقر(ع) روز هفتم اين ماه نقل كرده اند.
ما را مِنای عشق، صف كربلا بود/
رنگين شده فرات ز خون گلوی ما
امام حسین(ع) پس از بیست و چند روز طی مسیر، در نزديكی شهر کوفه به وسيله «حر بن يزيد رياحی» و سپاهيانش كه مأمور راه بستن بر كاروان ایشان بودند متوقف شد (كه حكايت مفصلتر آن در روضه فردا ذكر خواهد شد).
پس از مذاكرات طولاني كه بين امام(ع) و حر صورت گرفت و بعد از آنكه حر گفت "اكنون كه از فرمان عبیدالله ابا داری، راهی برگزين كه نه به كوفه روی و نه به مدينه بازگردی تا من به امير نامه بنويسم"، حضرت(ع) راه قادسيه را انتخاب فرمود.
لشكر ظلمت و كاروان نور چند روز سايه به سايه يكديگر حركت می كردند تا اينكه روز دوم محرم در نزديكي روستای "نينوا"، نامهای از «عبيدالله بن زیاد» به حر رسيد كه در آن نوشته بود: "همان هنگام كه نامه من به تو رسيد، حسين را نگاهدار و بر او تنگ بگير و او را در بياباني بی پناه و بی آب فرود آور".
حر بر امام و اصحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مكان بی آب و آبادی كه نامه به دستش رسيده بود اتراق كنند. امام به او فرمود: "وای بر تو! بگذار در آبادی و روستايی فرود آیيم" حر گفت: "نه، به خدا قسم نمی توانم. اين نامه رسان را بر من جاسوس كرده اند و بايد در همينجا بمانی".
«زهير» كه يكي از ياران امام بود گفت: "ای پسر رسول خدا! جنگ با اين جماعت، آسان تر از نبرد با كساني است كه بعداً به آنها ملحق خواهند شد. بگذار با آنها بجنگيم". امام فرمود: "من آغازكننده جنگ نخواهم بود".
آنگاه نام آن سرزمين را پرسيد. گفتند نام اينجا "عقر" است. دوباره پرسيد: آيا نام ديگري ندارد. گفتند: به اينجا نینوا نيز مي گويند. نام ديگری هم دارد كه "كربلا"ست. پس حضرت شروع به گريستن كرد و گفت: "اللهم اني اعوذ بك من الكرب والبلاء. اينجا مكان رنج و اندوه است".
آنگاه ياران را فرمود: "همين جا فرود آييد كه جدم رسول خدا به من خبر داد كه خون ما بر اين زمين ريخته می شود و در اينجا دفن خواهيم شد". سپس دستور داد كه خيمه ها را رد همان سرزمين بي آب و علف برپا كردند.
كربلا بر تو مهمان رسيده/
وعده وصل جانان رسيده
كربلا وا كن آغوش خود را/
بــر پذيرايی آل طاها
در روايت ديگري نيز آمده است هنگامي كه به امام(ع) گفتند نام اينجا كربلاست حضرت خاک آنجا را بوييد و گريست و گفت: "ام سلمه مرا خبر داد كه روزی جبرئيل نزد رسول خدا بود و من تو را نزد او بردم و تو گريه میکردی. پيامبر تو را گرفت و در دامن نشاند. جبرئيل گفت: آيا او را دوست داری؟ پيامبر فرمود: آری. جبرئيل عرض كرد: امت تو او را می كشند. سپس خاک كربلا را به پيامبر نشان داد. والله اين همان خاک است.
همچنين در حديث است هنگامي كه علی(ع) به "صفين" می رفت به حوالي نينوا رسيد. پرسيد: اين سرزمين را چه می گويند؟ گفتند: كربلا. اميرالمؤمنين(ع) آنقدر گريست كه زمين از اشكش نمناك شد...
و اكنون بيا تا ما نيز به همراه محمد و علی بگرييم برای آن كس كه آسمانها و زمين در مصيبتش گرياناند...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
1. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
2. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذوی القربی، ۱۳۷۸.
3. محمد بن جرير طبری؛ تاریخ الامم والملوک؛ بيروت: دارسويدان، بی تا، ج پنجم.
4. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشي آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰).
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
🏴 عزاداری حسینی در جهان
🇮🇷 ۴. ایران - قم:
🕌 احیاء عزای حضرت سیدالشهداء(ع) از بهترین عباداتی است که انسان را به خدا نزديک میکند
📚 شیخ المراجع، آیتالله العظمی «حسین وحید خراسانی» در دیدار خادمین هیئات مذهبی به مناسبت محرم الحرام ۱۴۴۶:
🔹تعظیم شعائر حسینی از اوجب واجبات است و هر کس در این راه به هر نحوی خدمت کند اجرش بیحساب بوده و اسمش در دفتر حضرت صدیقه کبری (علیها السلام) ثبت و ضبط میگردد.
🔸سیاهپوشان و عزاداران سیدالشهداء (علیه السلام) در صف اول مقرّبان در روز حشر هستند.
🔹 فرمودند: "عزاداری و گریه بر سیدالشهداء (علیهالسلام) اکسیر اعظم است".
🔸 همهٔ شما در این ماه سورهٔ یس بخوانید و به مادر امام زمان (علیهما السلام) هدیه کنید تا برایتان "رزق اشک" نوشته شود.
🔹جلسات با زیارت آل یاسین آغاز گردد.
🔸 از عاشورا تا اربعین هر شب زیارت عاشورا را بخوانید و برای فرج دعا کنید که در تعجیل فرج مؤثر است؛ انشاءالله.
🔹 کسانی که تمکن دارند از اطعام مردم در این ماه غافل نشوند. این مردم ایتام آل محمد (علیهمالسلام) هستند. اجر این کار قابل وصف نیست.
🔸 برپایی دستههای عزاداری در همه جا (شهرها وروستاها) در ایام محرم - بالاخص تاسوعا و عاشورا - مهم است.
🔹 هیئات در قم، حتماً حرکت دستههای عزاداری را به حرم حضرت معصومه (علیها السلام) ختم کنند. این حرم میزبان دستههای عزاداری باشد.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
#بنیاد_بینالمللی_عاشوراء
✨✨✨✨✨✨✨
🚩 پورتال امام حسین (علیه السلام)
💠 @imamhusaynportal
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب، به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
3⃣ روضهٔ شب سوم ـ
حكايت حُرّ ؛ حماسهٔ توبه و تصميم
داستان «حُر» يكی از عجيبترين و عبرت آموزترين وقايع عاشوراست.
«حُرّ بن يزيد رياحي» رادمردی پهلوان و سرداری نيرومند بود. برخی او را “دليرترين مرد كوفه” میدانستند. اهميت اين لقب آنگاه معلوم میشود كه بدانيم كوفه شهری نظامی بود كه به عنوان اولين دژ اسلام در برابر یکی از دو ابرقدرت آن زمان جهان ـ یعنی امپراتوری ايران ـ بنا شده بود؛ لذا بيشتر ساكنان آن را سپاهيان و سرداران نامی عرب و عجم تشكيل میدادند.
هنگامی كه به «عبيدالله بن زیاد» خبر دادند كه امام حسين(ع) به عراق رسيده است، وی «حُر» را به همراه حدود هزار سرباز فرستاد تا راه را بر ايشان ببندد و يا او را به دارالاماره ببرد.
وقتی كه حر از قصر عبيدالله خارج شد صدايی از پشت سرش شنيد كه گفت: «ای حرّ ! خوشحال باش كه به سوی خير میروی!». حر به سوی صدا برگشت، اما كسی را نديد. با تعجب از خود پرسيد: «اين چه بشارتی بود؟ و اين چه خيری است كه به جنگ حسين بروم؟!».
در گرمای نيمروز، سپاه حر به كاروان امام(ع) رسيد. امام هنگامی كه تشنگی آنان را ديد به ياران فرمود: «به اين جماعت و اسبانشان آب دهيد». ایشان حتی وقتی مشاهده كرد كه يكی از سربازان سپاه عبیدالله نمیتواند براحتی آب بخورد و آب از مشك بيرون میریزد خود برخاست و با دستان مباركش وی را سيراب كرد.
اين مهر و عطوفت امام(ع) را ببينيد و با آنچه همين سپاهيان كوفه با وی كردند مقايسه كنيد. حسين(ع) حتی اسبان آنان را سيراب كرد؛ اما آنها آب را از فرزندان حسين(ع) هم دريغ كردند.
تا تمامی لشكريان آب نوشيدند وقت نماز شد. امام(ع) خطبهای كوتاه خواند و خطاب به سپاه کوفه گفت: «ای مردم! من به سوی شما حركت نكردم تا وقتی كه نامههای شما رسيد و فرستادگان شما آمدند و گفتند نزد ما بيا كه ما امامی نداريم. حال اگر بر همان عهد و پيمان هستيد بگوييد و اگر بر عهدتان نيستيد و آمدن مرا ناخوش داريد از همين جا باز میگردم».
ایشان سپس خطاب به حر فرمود: «میخواهی با اصحاب خود نماز بخوانی؟» گفت: نه، ما همه با تو نماز میگزاريم.
در نتیجه، سپاهیان کوفه نیز همراه یاران امام حسین(ع) به آن حضرت اقتدا کردند و نماز را به جماعت خواندند.
امام(ع) پس از نماز به خيمهٔ خود رفت و حر نيز با سپاهيان خويش مراقب کاروان امام بود.
هنگام نماز عصر، امام بيرون آمد و نماز را به جماعت خواندند. سپس روی به كوفيان كرد و فرمود: «ای مردم! اگر از خدا بترسيد و حق را برای اهلش بدانيد خدای تعالیٰ بيشتر از شما راضی میگردد. ما اهل بيتِ محمد به تصدی امر خلافت از مدعيانی كه اين مقام مال آنها نيست و با شما به ستم رفتار میکنند شايستهتريم. اما اگر ما را نمیپسنديد و حق ما را نمیشناسيد و رأی شما غير از آن چيزی است كه در نامهها فرستاديد و نمايندگان شما گفتند، از نزد شما برمیگردم.»
حرّ گفت: سوگند به خدا كه من از اين نامهها و نمايندگان كه میگویی چيزی نمیدانم.
امام به یکی از همراهان گفت تا خورجينی را بياورد كه انباشته از نامههای كوفيان بود. امام(ع) نامهها را به حر نشان داد. حر گفت: من از كسانی كه اين نامهها را نوشتند نيستم؛ به من دستور دادهاند كه وقتی تو را ديدم از تو جدا نشوم تا نزد عبيدالله به كوفه برويم.
امام به ياران و خویشان خود دستور داد كه سوار شوند و فرمود: «بازگرديد»؛ اما سپاهيان حر راه برگشت کاروان را نيز سد كردند.
گفتگو ميان امام و سپاهيان كوفه به نتيجه نرسيد و سرانجام كاروان امام(ع) مجبور به فرود آمدن در سرزمين كربلاء شد...
اما ببينيد سرنوشت همين شخص كه راه را بر امام بست، پس از توبه چگونه شد:
در روز عاشورا هنگامي كه حر، فرياد امام را شنيد كه ميفرمود: «أما من مغيثٍ يغيثنا لوجه الله؟ أما من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله؟ ـ آيا فريادرسی هست كه به خاطر خدا ما را ياری كند؟ آيا مدافعي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟» نزد عمر سعد رفت و گفت: «آيا واقعاً میخواهی با اين مرد بجنگی؟» عمر پاسخ داد : «آری» حر پرسيد : «چرا پيشنهاد او را كه میخواهد باز گردد را نمیپذیری؟» عمر گفت : «اگر كار به دست من بود میپذيرفتم، ولی عبيدالله به اين امر راضی نمیشود».
اينجا بود كه حر فهميد يزيديان برای كشتن امام(ص) مصمم هستند؛ و از اين فكر لرزه بر اندامش افتاد... در يك سوی ميدان، فرزند پيامبر(ص) و خاندان وحی را ميديد و در سوی ديگر دشمنان رسول خدا را؛ در يك سوی ميدان بندهٔ صالح خداوند را میدید و در سویديگر خليفهٔ غاصبی را كه علناً شراب مینوشيد و محرّمات را حلال و حلال خدا را حرام میکرد؛ در يك سوی ميدان عشق و شهادت را میدید و در ديگر سوی آن پليدي و خيانت را؛ در يك سو سعادت ابدی میدید و در ديگر سو شقاوت جاودانه...
حر تصميم نهايي خود را گرفت و در حالی كه فرماندهٔ هزاران سوار بود به دنيا پشت پا زد.
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
شخصی به نام «مهاجر بن اوس» كه همراه حر بود از وي پرسيد : «چه فكری در سر داری؟ آيا میخواهی به حسين حمله كنی؟» حر جوابی نداد و لرزه تمام اندام او را فرا گرفته بود. مهاجر گفت : «به خدا سوگند كه تو را تا به حال در چنين حالتی نديدهام. اگر از من نام دليرترين اهل كوفه را ميپرسيدند از تو نمیگذشتم». حر پاسخ داد : «والله خود را ميان بهشت و دوزخ مخير میبینم، و اگر مرا پاره پاره كنند يا بسوزانند چيزی را بر بهشت نميگزينم». آنگاه اسب خويش را تازاند و به سوي كاروان امام(ع) شتافت.
حر، وقتی به امام(ع) رسيد با ندامت دست بر سر گذاشت و گفت: «اللهم اليك أنبتُ فتب عليٌ، فقد ارعبتُ قلوب اوليائك و أولاد بنت نبيّك ـ خداوندا به سوی تو بازگشتم پس توبه مرا بپذير زيرا من بودم كه هول و هراس در دل دوستان تو و فرزندان دختر رسول تو افكندم». سپس شرمگينانه به امام(ع) عرض كرد: «فدای تو شوم ای پسر رسول خدا! من بودم كه راه بازگشت را بر تو بستم و عرصه را بر تو تنگ كردم چرا كه هرگز فكر نميكردم اين مردم پيشنهاد تو را نپذيرند و كار را به اينجا بكشانند. به خدا سوگند كه اگر ميدانستم چنين ميشود هرگز راه را بر تو نميگرفتم. اينك پشيمانم و از كرده خويش نزد خداوند توبه ميكنم. آيا من امكان توبه دارم؟»
ميهمان بودی تو، اول من به رويت راه بستم/
چون ندانستم نبايد راه بر مهمان بگیرم
آمدم اكنون كه قلب زينبت را شاد سازم/
تا كه از زهرا به محشر سرخط غفران بگیرم
آمدم تا اصغرت را عذرخواه خويش سازم/
آمدم تا اكبرت را دست بر دامان بگیرم
امام فرمود: «آری. خداوند توبه تو را بپذيرد! از اسب فرود آی». حر عرض كرد : «چون من نخستين كسي بودم كه به رويارويی تو آمدم ميخواهم پيش از همه در مقابل تو كشته شوم، شايد كه در روز حساب دستم در دست جدت قرار گيرد».
دست رد بر سینهام مگذار و بگذر از خطایم/
تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم
امام(ع) به حر اذن جهاد داد. حر در مقابل حضرت ايستاد و خطاب به لشكر كوفه فرياد زد: «اي اهل كوفه! اين بندهي صالح خدا را دعوت كرديد و وقتي آمد او را رها كرديد؟! به او گفتيد ما در راه تو جانبازي ميكنيم و وقتي آمد شمشير بر او كشيديد و نميگذاريد در زمين پهناور خداوند به سويي رود؟ يهود و نصاري و مجوس از آب فرات مينوشند و شما او را و زنان و دختران و خاندان او را از آن محروم كردهايد؟ خداوند روز تشنگي بزرگ، شما را سيراب نكند چرا كه پاس حرمت محمد را نداشتيد». سپاهيان دشمن كه تاب و تحمل سخنان حر را نداشتند او را تيرباران كردند. پس حر، رجز خواندن آغاز كرد و همراه با «زهير» به لشكر دشمن حمله نمود و بسختي جنگيد و عده زيادي از دشمنان را كشت تا اينكه دسته جمعي بر او حمله كردند و وي را به شهادت رساندند.
امام(ع) خود را به پيكر پاک حُر رساند و خطاب به او گفت: «ای حُر! براستی همانگونه كه نامت را نهادهاند در دنيا و آخرت حُر (آزاد و آزاده) هستی». آنگاه با دستمالي سر حر را كه از آن خون جاري بود بست.
آری؛ امام حسين(ع) خود را به هر كدام از يارانش كه شهيد ميشدند ميرساند و پيكر پاكشان را در آغوش ميكشيد ؛ اما دلها بسوزند و چشمان بگريند برای او كه تنها و بي كس در گودال قتلگاه افتاده و دشمن بر سينهاش نشسته بود...
الا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
....................
√ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار فارسی، زبان حال هستند و برگرفته اند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
🇮🇷 دکتر پزشکیان خطاب به دبیرکل حزبالله لبنان: حمایت از مقاومت با قدرت تداوم خواهد داشت
دکتر «مسعود پزشکیان» رئیس جمهور منتخب در پاسخ پیام تبریک حجتالاسلام والمسلمین «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله لبنان، نامهٔ تشکری به وی ارسال کرد.
ایشان در این نامه تأکید نمود: حمایت از مقاومت، ریشه در سیاستهای اصولی نظام جمهوری اسلامی ایران، آرمانهای امام راحل(ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری داشته و با قدرت تداوم خواهد داشت.
متن کامل نامهٔ تشکر دکتر پزشکیان به شرح زیر است:
باسمه تعالی
جناب آقای سیدحسن نصرالله
دبیرکل محترم حزبالله لبنان
با سلام و با تشکر فراوان، پیام ارزشمند و محبتآمیز جنابعالی در پی انتخاب اینجانب به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران را دریافت کردم.
جمهوری اسلامی ایران همواره پشتیبان مقاومت مردم منطقه در مقابل رژیم نامشروع صهیونیستی بوده است. حمایت از مقاومت ریشه در سیاستهای اصولی نظام جمهوری اسلامی ایران، آرمانهای امام راحل(ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) داشته و با قدرت تداوم خواهد داشت.
اطمینان دارم جنبشهای مقاومت در منطقه اجازه نخواهند داد این رژیم به سیاستهای جنگافروزانه و جنایتکارانه خود علیه مردم مظلوم فلسطین و دیگر ملتهای منطقه ادامه دهد.
از دعاهای خالصانه جنابعالی برای اینجانب سپاسگزارم و از خداوند متعال برای جنابعالی مزید عزت و سرافرازی، برای مردم لبنان سعادت و پیشرفت و برای مجاهدین قهرمان مقاومت نصرت الهی مسئلت میکنم.
مسعود پزشکیان
رئیس جمهور منتخب
ـــــــــــــــــ
🇵🇸 کانال فلسطین آزاد را در شبکه اجتماعی «بله» دنبال کنید ↙️
https://ble.ir/free_palestin
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضه های مکتوب به مناسبت دههٔ اول محرم 🖤💔
4⃣ روضه شب چهارم محرم ــ
مصيبت فرزندان و برادران زينب(س)
در شب چهار محرم، میهمان «حضرت زینب کبری سلام الله علیها» ام المصائب هستیم که در واقعه کربلا، برادران، برادرزادگان و فرزندانش را در مقابل چشم خویش از دست داد:
روز عاشورا، هنگامی كه ناگزير بودن كارزار مسجّل شد، اصحاب نگذاشتند كه تا زنده هستند فرزندان رسول خدا(ص) به ميدان روند و كشته شوند. اما هنگامي كه تمامی ياران امام حسین(ع) جانفشانی كردند و به شهادت رسيدند، نوبت اهل بيت پيامبر(ص) شد كه خود را فدای حق و حقيقت نمايند.
در اين لحظات سخت، جوانان بنی هاشم ــ یعنی فرزندان علی(ع)، جعفر طيار، عقيل، امام حسن(ع) و سيدالشهداء(ع) ــ گردهم آمدند، يكديگر را در آغوش كشيدند و با هم وداع كردند.
در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) روزی به چند تن از جوانان قريش نگريست كه صورتهايی زيبا و نورانی داشتند. پيامبر(ص) با ديدن آنان اندوهگين شد. پرسيدند: "ای رسول خدا! شما را چه شد؟" فرمود: "ما خانداني هستيم كه خداوند، آخرت را برای ما برگزيده است نه دنيا را. يه ياد آوردم آنچه را كه امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را میکشند يا آواره میسازند".
بنا بر برخی نقل های تاریخی، از بين افراد خاندان نبوت كه در كربلا به دست لشکر يزيد به شهادت رسيدند سه نفر فرزندان عبدالله بن جعفر طيّار (همسر حضرت زينب) و سه نفر ديگر از آنان برادران تنی حضرت ابوالفضلالعباس(ع) (يعني برادارن حضرت زينب) بودند.
* فرزندان حضرت زينب(س)
«عون»، «محمد» و «عبيدالله» سه پسر عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب سلام الله عليها) بودند كه به همراه مادر خويش در ركاب امام(ع) به كربلا آمده بودند.
آنان وقتی كه تنهاییِ دايی و امام خويش را ديدند يک به يک به ميدان رفتند و جان خود را فدای اسلام كردند.
«عون» در مقابل چشمان نگران مادرش زينب به سوی ميدان تاخت در حالی كه قهرمانانه میخواند :
إن تنكروني فأنا ابنُ جعفر /
شهيد صدق في الجنان ازهر
يطير فيها بجناح اخضر /
كفی بهذا شرفاً في المحشر
يعنی: اگر مرا نمیشناسيد بدانيد كه من پسر «جعفر طيار» هستم؛ همان كه در راه حق و حقيقت به شهادت رسيد و در فردوس برين می درخشد. همو كه بر فراز بهشت با بالهايی سبز پرواز میکند، و همين نسب و شرف برای روز محشر كافی است.
عون سه سوار و هجده پياده از لشکريان دشمن را كشت تا اينكه به دست سپاه کوفه به شهادت رسيد.
پس از وی، دو برادرش محمد و عبيدالله نيز در راه حق جنگيدند و شهيد شدند.
* برادران حضرت زينب(س)
«عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» چهار برادر ناتنی امام حسين(ع) و زينب كبری(س) از «فاطمه ام البنين» بودند.
هنگامی كه حضرت ابوالفضل العباس(ع) مشاهده كرد كه بسياری از اهلبیت به شهادت رسيدهاند خطاب به سه برادر مادری خود گفت: "برادران عزيزم! دوست دارم كه در مقابل من به ميدان رويد تا اخلاص شما در راه خدا و رسول را ببينم".
سه برادر يک به يک به ميدان رفتند و در رجزهايشان خود را "فرزند علی" معرفی كردند و پس از كارزاری پهلوانانه به شهادت رسيدند.
عثمان بن علی ــ كه اميرالمؤمنين فرمود: "او را به ياد برادرم عثمان بن مظعون (صحابی صديق رسول الله) عثمان ناميدم" ــ جوانی ۲۱ ساله بود. هنگامی كه جنگ قهرمانه او را ديدند و در مصاف تن به تن از پس او بر نیامدند، برای كشتن او به تيراندازی متوسل شدند. «خولی» تيری به پهلوی او زد و عثمان از اسب به زير افتاد.
سپس يكی از دشمنان بر او تاخت و وی را به شهادت رساند.
اين شش برادر، تنها چند نفر از خويشانی بودند كه حضرت زينب(س)، شهادت آنان را به چشم ديد؛ شيرزنی كه در يک نيمروز، پسران و برادران و برادرزادگان و عموزادههای خويش را بر خاک و خون مشاهده كرد و در سفری سخت، سر آنان را بر نيزه ديد... امان از دل زینب...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکته: در تعداد و نام فرزندان عبدالله بن جعفر از حضرت زینب(س) اختلاف نظر وجود دارد. آنچه در آن اتفاق است این که حداقل دو فرزند عبدالله بن جعفر به نامهای «عون» و «محمد» در کربلا به شهادت رسیدند. بر اساس منابع تاریخی، مادر «عون» ــ معروف به «عون اکبر» ــ حضرت زینب کبری(س) بوده است. طبق برخی از منابع تاریخی دیگر، مادر «محمد» نیز حضرت زینب(س) بوده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. شیخ مفید؛ الاختصاص؛ قم: منشورات کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضه های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
5⃣ روضهٔ شب پنجم محرم ــ
مصیبت عبدالله بن حسن(ع)
امشب و فرداشب را مهمان سبط اکبر پیامبر(ص) و یکی از دو سید جوانان اهل بهشت، یعنی امام حسن مجتبی(ع) هستیم که دو پسرش ــ قاسم و عبدالله ــ در کربلا در رکاب عمو به شهادت رسیدند و فرزند دیگرش ــ حسن مثنی ــ بسختی مجروح شد.
«عبدالله بن حسن» فرزند کوچک امام حسن مجتبی(ع) یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه خانواده خود و عمویش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به سوی کوفه آمده بود.
از صبح تا عصر عاشوراء، ابتدا اصحاب امام حسین(ع) و سپس اهل بیت آن حضرت یک به یک و یا به شکل دسته به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام(ع) یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر میآورد: "هَل من ناصرٍ ینصُرُنی؟... آیا یاریکنندهای هست که به خاطر خدا از حرم رسول الله دفاع کند؟ ...".
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به امام(ع) هجوم آوردند، آن حضرت را محاصره کردند و از همه طرف ایشان را مورد حمله قرار دادند.
عبدالله که در خیمه گاه ــ میان کودکان و زنان ــ حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمهها بیرون دوید. زینب(س) او را گرفت شاید که بتواند مانع رفتن وی شود و نگذارد یادگار برادر، طعمهٔ گرگهای گرسنهٔ یزیدی گردد؛ ولی عبدالله گفت: "نه... به خدا سوگند عمویم را تنها نمی گذارم". سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام(ع) رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.
در غوغایی که دور امام(ع) ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، برّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه پیامبر(ص) را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد: "وا ابتاه ..."
اینک، حال امام را تصور کنید که با آن همه مصیبت، امانتهای برادر شهیدش را نیز پرپرشده می دید ...
اشک و خون از ديدهاش بر خاک ريخت/
اشک بر آن كودک بی باک ريخت
امام (علیه السلام) او را در آغوش گرفت، به خود چسباند و درگوشش زمزمه کرد: "فرزند برادرم! صبر داشته باش و خداوند بزرگ را بخوان؛ تا او تو را به پدران صالحت ملحق کند".
بسته شد چشمش، ولی لب باز شد/
آخرين نجوای شه آغاز شد:
كای خدا گر چه مرادت حاصل است/
ديدن مرگ يتيمان مشكل است
در ره تو هستیام از دست رفت/
حيف شد، عبداللَهَم از دست رفت
اين دو بر من، روح پيكر بودهاند/
يــادگــاران بــرادر بـــودهاند...
امام (علیه السلام) سپس دست به دعا برداشت و لشکر اشقیاء را اینگونه نفرین کرد: "خداوندا! اگر مقدر کردهای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری، در بین آنان تفرقهای سخت بیانداز... زیرا آنان ما را دعوت کردند و وعدهٔ یاریمان دادند؛ اما به ما حمله کردند و ما را کشتند".
آن برادرزادهام صد چاک شد/
اين برادرزادهام بر خاک شد
آن برادرزادهام سرمست رفت/
اين برادرزادهام بی دست رفت
در این هنگام، تیرانداز سپاه دشمن «حرملة بن کاهل» گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
1. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
6⃣ روضه شب ششم ـ
مصيبت قاسم(س) ؛ بلای شیرینتر از عسل
شب عاشورا، از شگفتترين اوقات تاريخ انسان است؛ شبی كه در طول اعصار گوناگون، برای بسياری از انسانها تكرار میشود؛ شبی كه بشريت، بر سر دو راهیِ خير و شر قرار میگیرد؛ و چه بسيار انسانها كه تا آن شب در اردوگاه كفر بودند ولي يك شبه ره صدساله طی نمودند و به حق و حقيقت پيوستند؛ و چه بسيار كسانی كه انتخابی درست ندارند...
شب عاشورا، امام حسين(ع) ياران را نزد خود جمع نمود و پس از ستايش خداوند فرمود: «براستی كه من اصحابی از شما باوفاتر و خاندانی از شما فرمانبردارتر نمیشناسم. لشكر ابن زیاد، من را میخواهند و با من سر ستيز دارند و كار من با آنان فردا به جنگ و كارزار خواهد كشيد. پس بيعت خويش را از شما برمیدارم و به همهٔ شما اجازه میدهم كه مرا ترک كنيد. از تاريكی شب بهره گيريد و برويد...»
پساز سخنان امام، ابتدا حضرت ابوالفضل العباس(ع)، سپس ديگر بنیهاشم و بعداز آنها، ياران حضرت لب به سخن گشودند و گفتند: «زنده ماندن پساز تو را برای چه میخواهيم ای فرزند رسول خدا؟ براستی كه اگر بارها و بارها كشته شويم و زنده گرديم، باز هم دست از ياری تو برنخواهيم برداشت».
شاها من ار به عرش رسانم سرير فضل/
مملوک اين جنابم و محتاج اين دَرَم
گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر/
اين مهر بر كه افكنم؟ اين دل كجا برم؟
امام(ع) كه اين كلمات را از آنها شنيد فرمود: «من فردا كشته خواهم شد و شما نيز همه با من كشته خواهيد شد».
اينجا بود كه اوج كرامت انسانی آشكار گرديد و اصحاب و خاندان در واكنش به خبر مرگ قطعی خويش گفتند: «خداوند را سپاس كه به ما توفيق ياری كردن شما را ارزاني داشت و به شهادت در ركاب شما گرامی نمود».
امام(ع) پس از آنكه حجت را بر آنان تمام كرد و بيعت مستحكم آنان را آشكار نمود، در حق آنان دعا كرد و سپس فرمود: «سر بلند كنيد و جايگاه خويش را در روضه و رضوان الهی ببينيد» و اينگونه بود كه يكايک ياران حضرت با ديدهٔ بصيرت، جایگاه و منزل اخروی خويش را مشاهده كردند.
«قاسم بن الحسن» فرزند امام حسن مجتبی(ع) كه در سن نوجوانی بود نيز در آن جمع حضور داشت و اين صحنههای شور و شيدايي را مشاهده میکرد.
وی از عمو پرسيد: «آيا من هم به همراه يارانت كشته خواهم شد؟» دل امام(ع) براي يادگار برادر سوخت و پرسيد: «اي پسرک من! مرگ نزد تو چگونه است؟» قاسم شجاعانه پاسخ داد: «احلی من العسل - از عسل شيرينتر است».
دادن جان، گر به ره رهبر است/
از عسل ناب مرا خوشتر است
جام اگر جام شهادت بُوَد/
مرگ، به از روز ولادت بُوَد
امام(ع) با رقت و شفقت فرمود: «عمويت فدای تو شود! آري، تو نيز كشته میشودی پساز آنكه بلايی عظيم بر تو وارد آيد» و آنگاه ادامه داد: «فرزند كوچكم علی اصغر هم كشته خواهد شد».
غيرت و مردانگي قاسم تازهجوان جوشيد و پرسيد: «عموجان! مگر دست دشمنان به خيمهگاه زنان هم خواهد رسيد كه اصغر شيرخواره را هم میکشند؟!»
امام پاسخ داد: «عمو به فدای تو! فاسقی از ميان دشمنان، تير به گلوی اصغر خواهد زد و او را در آغوش من به شهادت خواهد رساند در حالي كه او میگرید و خونش در دستان من روان است...».
پس آن دو گريستند و ديگر اصحاب و ياران از گريه آنان گريه كردند و بانگ شيون خاندان رسول خدا(ص) از خيمهگاه به آسمان برخاست...
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
اما آن «بلای عظيم» كه امام وعدهٔ آن را به قاسم داد چه بود؟
شايد نحوهٔ شهادت آن حضرت، راز آن بلا را بر ما آشكار سازد...
برخي از نويسندگان روايت كردهاند پس از آنكه علی اكبر(ع) به ميدان رفت و به شهادت رسيد، قاسم بن الحسن به قصد جنگ از خيمهگاه بيرون شد.
چون امام حسين(ع) يادگار برادر را ديد كه برای جنگ بیرون آمده، او را در آغوش گرفت و با يكديگر گريستند آنچنان كه از شدت گريه از حال رفتند.
هر دو بريدند دل از بود و هست/
هر دو گشودند به يكباره دست
هر دو ربودند ز سر هوش هم/
هر دو فتادند در آغوش هم
رفت ز تن، تاب و ز سر، هوششان/
سوخت وجود از لب خاموششان
قاسم پس از آنكه آرام شد از عمو اذن جهاد خواست.
ای عمو! سينهٔ من تنگ بُوَد/
شيشهام منتظر سنگ بُوَد
نيزه كو؟ تا كه زِ من سينه دَرَد/
تير كو؟ تا كه به اوجم ببرد
آن حضرت اذن میدان نداد. پس قاسم به دست و پاي امام افتاد و وی را میبوسيد و التماس میکرد تا بالاخره اجازه گرفت و به سوی عرصهٔ جنگ شتافت.
اسناد تاريخي از قول يكي از سپاهيان دشمن نقل كردهاند كه: پسری از خيمهها به سمت ما بيرون تاخت كه رويش چون پارهٔ ماه، زيبا بود.
قاسم در حالی كه اشك بر گونههايش روان بود رجز میخواند و میگفت:
إن تنكروني فأنا ابنُ «الحسن»/
سبط النبي المصطفی المؤتمن
هذا «حسين» کالأسیر المرتهن/
بين اُناس لا سُقوا صوب المزن
یعنی:
اگر مرا نمیشناسید، من فرزند امام حسن هستم/
که او فرزند پیامبر برگزیده و امین است
و این امام حسین است که همانند اسیر/
در میان قومی است که خدا آنها را از بارانش سیراب نکند
پس با وجود كمی سن و كوچكی بدن، جنگی سخت كرد و تعدادی از لشكر يزيد را به خاک و خون كشيد. سپاهيان دست جمعي دور او را گرفتند و يكی از آنان ضربتی شديد بر او وارد آورد. قاسم با صورت به روی زمين افتاد و فرياد ياری كشيد: «يا عماه!»...
امام(ع) با شنیدن این صدا سر برداشت و چون باز شكاری، تيز به ميدان نگريست؛ آنگاه همچون شيری خشمگين بسرعت به ميدان حمله كرد و ضارب قاسم را با شمشير زد و دست او را از مرفق جدا ساخت.
وی از درد عربدهای كشيد؛ سواران دشمن تلاش کردند تا او را از دست امام(ع) برهانند.
در اين شرايط سخت، جنگی بين امام و كوفيان درگرفت در حالی كه قاسم بر زمين افتاده بود و سم اسبان، استخوانهای او را نرم میکرد... و اين، همان بلای عظيم بود.
آنگاه كه غبار ميدان فرو نشست، امام(ع) را ديدند كه سينه بر سينهي قاسم نهاده و وی را به سوی خيمهها باز میگرداند در حالي كه دو پای قاسم ـ شايد از شدت شكستگيها ـ بر زمين كشيده میشد؛ و امام(ع) به او میفرمود: «اين قوم از رحمت خدا دور باشند و جدت پيامبر، دشمن آنان باشد در روز قيامت».
كاش نمیدید عمو پيكرت/
تا ببرد هديه بر مادرت
كاش نمیدید تنت كاين چنين/
جان دهی و پای زنی بر زمين
ديده به روی عمو انداختی/
صورت او ديدی و جان باختی
و سپس زمزمه كرد: «به خدا سوگند برای عمويت سخت است كه تو او را بخوانی ولی نتواند تو را نجات دهد» ...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی:
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضي، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. محمد بن جرير طبري؛ تاريخ الأمم والملوك؛ بيروت: دارسويدان، بيتا ؛ ج پنجم.
۴. شيخ صدوق ؛ أمـالـي؛ ترجمه آية الله كمرهای؛ تهران: انتشارات كتابچی، ۱۳۷۰.
۵. شيخ مفيد؛ الإرشاد في معرفة حجج الله علی العباد؛ قم: منشورات كنگره جهانی هزارهٔ شيخ مفيد، ۱۴۱۳ ق..
۶. اشعار فارسی، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضه های مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
روضه شب هفتم ــ
علی اصغر(ع) ؛ داغی بر دل اهلبيت
امشب و فرداشب را میهمان دو فرزند حضرت امام حسین (علیه السلام) هستیم که در واقعه کربلا، به شکل جانسوزی به شهادت رسیدند: حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر (علیهما السلام).
مرسوم است كه شب هفتم محرم، به در خانهٔ "باب الحوائج كوچک كربلا" حضرت علی اصغر(س) میروند و روضهٔ آن طفل شهيد را میخوانند؛ شهيدی كه بظاهر، كودک، ولی به واقع پير عشق است.
حوريان محو رخ مهپارهات/
كعبهٔ خيل ملک، گهوارهات
گردش چشمان تو عشقآفرين/
رشته قنداقهات حبلالمتين
زينت آغوش و دامان رباب/
آينهگردان رويت، آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو/
بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موی تو نجات/
تشنهٔ لبهای تو آب حيات
كودكی، اما به معنا پير عشق/
روی دستان پدر، تفسيرِ عشق
... تلخترين لحظات تاريخ نزديک میشد؛ تمامی ياران و اصحاب امام حسين(ع) به ميدان رفته و به شهادت رسیده بودند. در اردوگاه حق، تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسين(ع) و امام سجاد(ع) كه آن روز به اراده الهی بشدت بيمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسين(ع) به دست گيرد.
امام(ع) چون خويشتن را تنها و بی یاور يديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد: "هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله بإغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عندالله في إعانتنا؟...".
يعنی:
"آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستی هست كه از خدا بترسد و ما را ياری دهد؟ آيا فريادرسی هست كه به خاطر خدا ما را ياری رساند؟ آيا كسی هست كه به خاطر روضه و رضوان الهی به نصرت ما بشتابد؟...".
صدای اين كمک خواهی امام كه به خيمهها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين(ع) ديگر ياوری ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام روی به خيمهها كرد، شايد كه زنان با ديدن او اندكی آرام گيرند؛ كه ناگاه صدای فرزند شش ماههاش «عبدالله بن الحسين» ــ كه به «علی اصغر» معروف بود ــ را شنيد كه از شدت تشنگی میگریست.
علی اصغر طفلی شيرخواره بود؛ كه نه آبی در خيمهها بود تا وی را سيراب كنند، و نه مادرش «رباب» شيری در سينه داشت كه به وی دهد.
امام(ع) قنداقه علی اصغر را در دست گرفت و به سوی دشمن رفت؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود: "ای مردم! اگر به من رحم نمیکنيد بر اين طفل ترحم نماييد"...
اما گويی كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده و تمامی رذائل دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا(ص) را جرعه ای آب دهند، تيراندازی از بنی اسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيری در كمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت...
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
ناگاه دستان و سينهٔ امام(ع) به خون رنگين شد... گردن ظريف طفل شيرخواره پاره شده و سر كوچک او از بدن جدا شده بود...
آتش عشق تو در من شعلهور بود ای پدر/
پيش تير عشق تو، قلبم سپر بود ای پدر
شد گلويم روی دستت ذبح، میدانی چرا؟/
حجم تير از گردن من بيشتر بود ای پدر
امام(ع) دستان خود را از خون علی اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: "هون عليّ ما نزل بي انه بعين الله ــ تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را میبیند"...
در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگری افكند كه بر لبان مبارک امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاری شد.
امام بار دیگر روی به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: "خدايا! سوی تو شكايت میکنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم میکنند"...
اصغر كه به چهره ز عطش رنگ نداشت/
يارای سخن با من دلتنگ نداشت
يا رب! تو گواه باش، ششماهه من/
شد كشتهٔ ظلم و با كسی جنگ نداشت
آنگاه از سپاه دشمن دور شد؛ با شمشيرش قبر كوچكی كند؛ بدن علی اصغر را به خون گلوی او آغشته نمود؛ بر او نماز گزارد و جنازه كوچك را دفن كرد...
به روايت منابع تاريخی، شهادت علی اصغر(ع) از سختترين و جانگدازترين مصيبتها در نزد ائمه بوده است. «عقبة بن بشير اسدی» میگوید که امام باقر(ع) به من فرمود: "ما از شما بنی اسد خونی طلب داريم!" و سپس داستان ذبح شدن علی اصغر را بر من خواند...
همچنين آوردهاند كه پس از قيام «مختار بن ابی عبيده ثقفی» هنگامی كه خبر انتقام از قاتلان كربلا را به امام سجاد(ع) رساندند آن حضرت سؤال كرد: "بر سر حرمله چه آمد؟"...
اين نمونهها، نشان میدهد كه اين داغ جگرسوز، چگونه بر دل اهل بيت پیامبر(ص) مانده است...
و اين داغ بر دل ما هم هست؛ و بر دل انسانيت نيز؛ تا زمانی كه مهدی آلمحمد(عج) قيام كند و انتقام از ظالمان بستاند...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین؛
و سیعلم الذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی :
۱. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
2. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۳. شيخ عباس قمی؛ سفينة البحار؛ مشهد: بنياد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۱۸ ق. ؛ ج اول.
۴. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
28.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 عزاداری حسینی در جهان
🇮🇷 ۵. ایران - تهران:
🕌 ویدیو/ شرکت دکتر «مسعود پزشکیان» رییس جمهور منتخب، در عزاداری هیأت ریحانة الحسین(ع)
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
#بنیاد_بینالمللی_عاشوراء
✨✨✨✨✨✨✨
🚩 پورتال امام حسین (علیه السلام)
💠 @imamhusaynportal
🆘 فـوری؛
جنایتی بزرگ در ترور هدفمند در خان یونس
نظامیان رژیم صهیونیستی با هدف قرار دادن دانشگاه الاقصی، خیابان الرشید و بیمارستان میدانی الکویت در "خان یونس"، اقدام به یک ترور هدفمند کردند.
صهیونیست ها مدعی هستند که در این عملیات، با ۳ تیر بمب سنگرشکن به محل اختفای «محمد الضیف» فرمانده کل عزالدین قسام در خان یونس حمله کردهاند.
دست کم ۲۰ نفر در این حملات شهید و ۱۲۰ نفر دیگر زخمی شدند و پنج نفر از شهدا و بیش از ۱۰۰ نفر از زخمی ها به بیمارستان الکویت منتقل شدهاند.
این منطقه در جنوب نوار غزه، محل اسکان هزاران آواره فلسطینی بود که هدف بمباران جنگندههای رژیم صهیونیستی قرار گرفت.
هنوز معلوم نیست که این ترور موفق بوده و محمد الضیف به شهادت رسیده یا خیر!
ـــــــــــــــــ
🇵🇸 کانال فلسطین آزاد را در شبکه اجتماعی «بله» دنبال کنید ↙️
https://ble.ir/free_palestin
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
روضههای مکتوب دههٔ اول محرم 🖤💔
روضه شب هشتم ــ
مصيبت علی اكبر(ع)، شبيه پيامبر
براستی كه زمين و زمان، اصحابی باوفاتر از ياران حسين(ع) به خود نديدهاند؛ كسانی كه تا زنده بودند نگذاشتند كه اهل بيت پيامبر(ع) پای به ميدان جنگ گذارند و قربانی شوند...
اما، بعد از آنكه آخرين آنان در خون خويش غلتيد، زمان آن رسيد كه جوانان بنی هاشم نيز به مسلخ عشق روانه شوند...
«علي بن الحسين» فرزند آن حضرت از «ليلا بنت ابی مرة بن عروة بن مسعود»، معروف به «علی الاكبر»، اولين نفر از خاندان امام(ع) بود كه اجازه گرفت به ميدان برود.
علی اكبر(ع) چه از طرف پدر و چه از طرف مادر، به شريفترين مردم نسب میرساند: پدر و اجداد پدری وی كه نياز به معرفی ندارند. اما از جانب مادر، پدربزرگ مادری وی يعنی «عروة بن مسعود ثقفی» كسی بود كه در راه تبليغ دين اسلام به شهادت رسيد و پيامبر(ص) در وصفش فرمود: "من عيسی بن مريم را مشاهده كردم و عروة بن مسعود از همه كس به او شبيهتر است»؛ و نيز او را يكی از چهار مهتر عرب برشمردهاند.
علی اكبر بغايت نيكوسيرت و بسيار خوشصورت بود. به دليل شباهت فراوانش به پيامبر(ص)، هر گاه اصحاب دلشان برای آن حضرت(ص) تنگ میشد به وی نگاه میکردند.
در رابطه با کمالات معنوی نیز، تنها دانستن ماجرای زير، معرفت امامگونهٔ وی را بر ما معلوم میکند:
در يكی از روزهايی كه كاروان عشق از مكه به سوی كربلا در حركت بود، هنگامی كه نزديكی ظهر در يكي از منازل اتراق كرده بودند، امام حسین(ع) به خواب سبكی فرو رفت و پس از اندکی سر بر آورد و فرمود: "هاتفی ديدم كه ندا می داد: شما میروید و مرگ به دنبال شما در حركت است".
علی اكبر(ع) به امام(ع) عرض كرد: "پدر جان! آيا ما بر حق نيستيم؟" امام(ع) پاسخ داد: "چرا پسرم؛ به خدا سوگند كه ما بر حقيم".
علی اكبر(س) با رشادت گفت: "پس از مرگ هراسی نداريم".
امام(ع) را احساسی از تحسين فرا گرفت و فرمود: "پسرم! خدا بهترين جزايی كه میتواند از پدری به فرزندش بدهد را به تو عطا نمايد".
اما روز عاشورا ...
سيره امام حسين(ع) آنگونه بود كه از روی رحم و شفقت، به كسانی كه اذن ميدان رفتن میگرفتند، در ابتدا اذن نمیداد. اما اين بار تفاوت داشت. به محض آنكه علی اكبر اجازه خواست، امام به وی اذن داد... و اين سنت رسول الله(ص) بود. ايشان ــ بر خلاف رهبران ديگر كه نزديكان خويش را از معركه دور می دارند ــ در غزواتش هر كس كه به او نزدیکتر بود را قبل از ديگران به جنگ میفرستاد.
امام(ع) پس از آنکه به فرزندش اذن جهاد داد، نگاهی نااميدانه بر قد و بالای رشيد او كرد؛ و آنگاه چشم به زير انداخت و گريست...
گمان مدار كه گفتم برو، دل از تو بريدم/
نفس شمرده زدم همرهت پياده دويدم
دلم به پيش تو، جان در قفات، ديده به قامت/
خدای داند و دل شاهد است من چه كشيدم
هدایت شده از اخلاق و اعتدال (کانال علیرضا حسینی عارف)
امام حسین(ع) پس از آنكه علی اكبر را روانه ميدان ساخت، انگشتش را به آسمان بلند كرد و محاسن مبارکش را در دست گرفت و اينگونه با خدای خويش راز و نياز نمود: "ای خدا! شاهد باش كه جوانی برای جنگ با اين قوم به سوی آنان رفت كه شبیهترینِ مردم در خلقت و خوی و گفتار، به رسول الله(ص) است؛ كه هرگاه مشتاق ديدار رسول تو میشدیم به صورت وی نگاه میکرديم".
شه عشاق ، خلاق محاسن/
به كف بگرفت آن نيكو محاسن
به آه و ناله گفت: ای داور من/
سوی ميدان كين شد اكبر من
به خلق و خوی آن رفتار و كردار/
بُد اين نورسته همچون «شاه مختار»
آنگاه اين آيه ها را قرائت كرد: "إِنَّ اللهَ اصطَفى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إبراهيمَ وَآلَ عِمرانَ علَى العالَمين؛ ذُرِّيَّةً بَعضُهَا مِن بَعضٍ واللهُ سَمِيعٌ عَلِيم" يعنی: به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است؛ آنها فرزندان (و دودمانی) بودند كه (از نظر پاكی و تقوا و فضيلت) بعضی از بعض ديگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و دانا است".
علی اكبر به سوی سپاه دشمن تاخت و رجزخوانان جنگی سخت كرد و بسياری از سپاهيان يزيد را به خاک انداخت.
كمكم تشنگی و زخمهای متعدد، تاب و توان از كف اكبر میربود كه يكی از دشمنان ضربهای بر سر آن حضرت وارد آورد. خون، صورت وی را پوشاند و او را از پای درآورد. علی اكبر برای اینکه بر زمین نیفتد، دستش را دور گردن مرکب حلقه كرد، اما اسب در ازدحام دشنه و دشمن، به جای آنكه وی را به سوی خيمهگاه باز گرداند به قلب لشکر اشقیاء برد. دژخيمان يزيدی دور اسب را گرفتند و از هر سو بر پيكر فرزند پیامبر شمشير وارد آوردند، آنگونه كه نوشتهاند بدنش ريز ريز (ارباً ارباً) گرديد.
اينجا بود كه علی اكبر، پدر را صدا كرد كه: "يا ابتاه عليك منّي السلام، هذا جدي رسول الله ... ــ پدرجان، خداحافظ، اين جدم رسول الله است كه به بالينم آمده و جامی پر از آب به من مینوشاند"...
امام(ع) بسرعت خود را به پيكر اكبر رساند و صورت به صورت وی گذاشت و فرمود: "علی الدنيا بعدك العفا ــ بعد از تو ای پسرم اُف بر اين دنيا باد"...
دو چشم خويش بگشا و سؤال كن كه بگويم/
ز خيمه تا سرِ نعش تو من چگونه رسيدم
آنگاه ــ مطابق زيارت مروی از امام صادق(ع) ــ مشتی از خون وی را به آسمان پرتاب كرد؛ و شگفت آنكه قطرهای از آن به زمين برنگشت...
حضرت زينب(س) كه اين صحنه را ديد شتابان از خيمهها بيرون آمد در حالی كه فرياد می زد: "يا اخياه و يابن اخياه ــ وای برادركم و ای وای بر فرزند برادرکم..." و خود را بر پيكر علی اكبر افكند. امام(ع) وی را گرفت و به خيمهها بازگرداند و به جوانان فرمود: "برادر خويش را برداريد و به خیمهها برسانيد"...
آری! امام(ع) تمامی شهداء را خود به خيمهها میآورد؛ به جز آن دو كُشته كه با شهادتشان كمر او را شكستند؛ پسرش علی اكبر(ع)؛ و برادرش ابوالفضل العباس(ع) ...
ألا لعنة الله علی القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓ منابع اصلی :
۱. سيد بن طاووس؛ اللهوف في قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
۲. شيخ عباس قمی؛ نفس المهموم؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعرانی؛ قم: انتشارات ذويالقربی، ۱۳۷۸.
۳. اشعار، زبان حال هستند و برگرفتهاند از جزوه آموزشی آداب مرثيهخوانی با عنوان طنين عشق ؛ تهيه و تنظيم مرتضی وافی؛ قم: انتشارات شفق، ۱۳۸۰.
----------
🍀 اخلاق و اعتدال ؛
کانال سید علیرضا حسینی (عارف)
در پیامرسان ایتا
@alirezahoseiniaref
هدایت شده از بنیاد بینالمللی عاشوراء
🏴 عزاداری حسینی در جهان
🌐 ۶. آمریکای لاتین:
🚩 «بنیاد بینالمللی عاشوراء» به مناسبت ایام سوگواری امام حسین(ع) در سال ۱۴۰۳ (۱۴۴۶ - 2024) سلسله وبینارهایی برگزار میکند.
وبینار 2⃣ به این مناسبت با عنوان
عدالت و آزادی در نهضت امام حسین(ع)
به زبان اسپانیایی و با سخنرانی شخصیتهایی از کشورهای آمریکای لاتین:
🇦🇷 شیخ محمود عید
🇨🇴 شیخ عبدالکریم اوروبیو
🇦🇷 شیخ فیصل مرهل
🇧🇷 دکتر ناصر جزرایی
🇦🇷 سرکار خانم معصومه اسعد
🇦🇷 دبیر وبینار: شیخ عبدالکریم پاز (نمایندهٔ بنیاد بینالمللی عاشوراء در آرژانتین)
🕠 زمان: یکشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۳ (14 جولای 2024) - از ساعت ۱۷:۳۰ به وقت تهران (۱۱ به وقت بوینوسآیرس)
📲 روش حضور در وبینار:
برای پیوستن به وبینار در گوگل میت (Google Meet) روی لینک زیر بزنید:
https://meet.google.com/cky-cmzn-pfj
یا Google Meet را باز کنید و رمز زیر را وارد نمایید:
cky-cmzn-pfj
#LaFundaciónInternacionalAshura
#مؤسسة_عاشوراء_الدولیة
#ذکری_عاشوراء_۱۴۴۶
#ashura2024
#بنیاد_بینالمللی_عاشوراء
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
✨✨✨✨✨✨✨
🚩 پورتال امام حسین (علیه السلام)
💠 @imamhusaynportal