ولادت حضرت رضا(ع)
لهجه ی مشهدی
#محاوره
بِچِه ی مِشهَدُم و همسایه ی امام رضا
شبِ عیدَه مو مُرُم دَرِ خانه ی امام رضا
خیابون و کوچه ها چِقَدر چراغونی شُدَه
ریجه لامپ و همه جا شِرشِرَه بَندونی شُدَه
شب و روز عیده و همه مِرَن سَمتِ حرم
مِگَن آقا تو بده عیدی به ما شاهِ کِرَم
یکی میگه مریضم درد مو رَه شفا بده
یکی میگه آقا جون بَراتِ کَربلا بِده
یکی میگه بیکارُم کار و بارم لنگ مِزِنه
یکی با گریه به پنجره فولاد چنگ مِزِنه
یکی میگه دخترم عروس وارَه ای آقا جون
جهازا گیرون شده پول نِدَرُم ای رضا جون
یکی میگه چِک دَرُم آبرومَم در خِطَرَه
اگه آقا جور نشه بدبخت مُشُم و بیچارَه
یک کلام بِگُم آقا هرکسی یَک چیزی مِخَه
شاعر بی دست و پاتَم آقا زیر لفظی مِخَه
تو دِلُم مونده که ای آقایِ خوب و مهربون
هرکی هرچی که بِخَه بهش مِدی عزیزِجون
اینهمه دعا بَرا یِ رفعِ حاجت مِکُنَن
چرا کم، دعا برا ،ظهورِ حضرت مِکُنَن
ای خدا در شبِ میلادِ آقام امام رضا
بده عیدی فرج منتقمِ آلِ عبا
زمزمه :
جانم رضا جانم رضا
امشب بده عیدی به ما
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
اشعار محمود یوسفی مشهد مقدس
#حضرت_رقیه_شهادت
#محاوره
دختر غم زده خرابه هام
آرزویی ندارم غیر بابام
میخوام امشب تا سحر صدات کنم
ولی لکنت افتاده توی صدام
من که تو آغوش تو میخوابیدم
قبل خواب باید تورو می بوسیدم
حالا سر به روی خاکا میزارم
دیدنت تو خوابه تنها امیدم
اگه من پرم شکست بابا فدات
چشامم نمیبینه فدا چشات
پر زخمم ولی من یه درد دارم
بابایی خیلی دلم تنگ برات
روی خاکا بابایی کشیدمت
خم شدم یه دل سیر بوسیدمت
تموم غصه من همین شده
وقتی رفتی خواب بودم ندیدمت
رفتی و با سیلی از خواب پریدم
نفسم بند اومد از بس دویدم
تا صدات زدم بابا منو زدن
پناهی جز عمه زینب ندیدم
بابا کل حرم و آتیش سوزوند
چادر خواهرمو آتیش سوزوند
اگه شونه نمیشه موی سرم
معجر رو سرمو آتیش سوزوند
گل سر دیگه برا موهام نخر
دیگه خلخال واسه پاهام نخر
لاله گوشم ببین زخمی شده
گوشواره بابا دیگه برام نخر
من که بودم روز آهوی حرم
نمیتونم دیگه حتی راه برم
همش از قافله ها جا میمونم
تازیونه می رسه تا ببرم
بابایی بال و پرم درد میکنه
زخمای چشم ترم درد میکنه
از شبی که افتادم از رو ناقه
هنوزم موی سرم درد می کنه
مثل شمعی پیکر من آب شده
صورتم با زخم سیلی قاب شده
مثل مادرت که بی هوا زدن
بی هوا زدن تو این جا باب شده
شبی که گم شده بودم زجر اومد
عمو جون نشنوه بابا بد می زد
قد به من به چکمه هاش نمی رسید
بی هوا به پهلو هام .... می زد
اومدی و گره من وا شده
آخرای عمر این زهرا شده
هر کسی منو تورو دیده می گه
این سه ساله پیرتر از بابا شده
#موسی_علیمرادی