#امام_حسین_مناجات
بهشت نَکهتی از تربت معطّر اوست
ضیاءِ چشمِ مَلَک،خاکروبهٔ در اوست
قبولِ سجدهٔ آدم ملک نمود آن روز
که دید نورِ تو درطینتِ مُخمَّرِ اوست
بر آستانش شاهان نهند روی نیاز
که سجدهگاهِ شهان، نورِ پاکِ کشورِ اوست
دعای قُبِّهٔ او مستجاب می گردد
شفای هر مرضی تربتِ مطهّرِ اوست
مرا به روضهٔ رضوان چه کار وحور و قصور
بهشت و حور و قصورم جمال و منظرِ اوست
شرر به جانم از این قصّه اوفتاده و بس
که تشنه جان دهد و آب دربرابرِ اوست
بگو به ساقی کوثر به کربلا بگذر
ببین که تشنه لبِ لعلِ روح پرورِ اوست
زروی فاطمه شرم آیدم چسان گویم
که سربرهنه به بازارِشام دختر اوست
نمود اصغرِ خود را بلند بر سرِ دست
عدو نگفت که این یادگارِ اکبرِ اوست
درید تیرِ جفا گوش تا به گوشش را
هنوز نالهٔ اصغر به گوشِ مادرِ اوست
اگرگذارِ فدائی به کربلا افتد
همین یک آرزو اندر دلِ مکدَّرِ اوست
#میرزا_فدائی_مازندرانی