دلتنگی حد و مرز ندارد،هر جایِ دنیا هم که باشی،تو را به سمت خود میکشاند
و زمینت میزند و چه زمینی بهتر از
مزار شهدا...🕊😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزی پرسید جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .
گفت: مثل حالا رقابت بود؟
گفتم : آری.
گفت : در چی؟
گفتم :در خواندن نماز شب.
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟
گفتم: در توفیق شهادت.
گفت: جرزنی بود؟
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .
گفت: بخور بخور بود؟
گفتم: آری .
گفت: چی می خوردید؟
گفتم: تیر و ترکش وموجهای شدید انفجار
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری .
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .
گفت: آوازم می خوندید؟
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟
گفتم: آری .
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب
گفت: استخر هم می رفتید؟
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .
گفت: پس بفرمایید رژ لبم می زدید؟؟ گفتم: آری تا دلت بخواد
خندید و گفت: با چی؟
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان
سکوت کرد و چیزی نگفت...
ياد و خاطره شهدا و جانبازان و آزادگان ورزمندگان بی نام و بی ادعای این سرزمین گرامی باد
یادو خاطرشان جاویدان و
نثار روح بزرگشان صلوات
💠 #بیتفاوت_نباشیم
نشر پیامهای درست به سلامت جامعه کمک میکند✅🌹
🕊🌹🕊
🕊
🕊🌹🕊
🕊
💠 قدر نعمت
🌷امام رضا(ع):
وقتی نعمتی به شما رسید قدر آن را كاملاً بدانید كه نعمت گریزپا است، وقتی از دست رفت دیگر بازنمیگردد!
📚مُسند امام رضا،ج١،ص٢٨٦
سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!!
دختر خیلی سرد گفت میدونم
گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه
گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم!
هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!!
دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما
چی میدونید از زندگی من؟!
صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم.
۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم!
به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن.
دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم.
همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست.
دختر گفت همون اطراف حرم دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم.
گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟
منم مشغول بستن شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیرهی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت.
شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟
ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه
گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟
دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم
خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟
دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول
برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم.
همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال.
من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست.
من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود.
دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد
منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟
عکس گرفتیم و شماره منو گرفت و پیاده شدم...
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید!💔
خاطره زیبایِ یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱
﷽
ـ▄▀▀▀▀▄
🤲🏼 دعـایِ مـادرانـه
ـ▀▄▄▄▄▀
دعـای سفـارش شده
🌹حضـرت زهـرا سلام الله علیها
۞ ۩ روزِ شـنـبـه ۩۞
💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ
✨ ٱفْـتَـحْ لَـنـٰا خَـزٰائِـنَ رَحْـمَـتِـکَ وَهَـبْ لَـنـٰا
💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ
✨ رَحْـمَـةََ لٰا تُـعَـذِّبُـنـٰا بَـعْـدَهـٰا فـِۍٱݪـدُّنـیـٰا وَٱلْـآخِـرَةِ وَٱرْزُقْـنـٰا مِــنْ فَـضْـلِـکَ ٱلْـوٰاسِـعِ رِزْقـََٱ حَـلٰالََـٱ طَـیّـِبـََٱ وَ لٰا تُـحَـوِجْـنـٰا وَ لٰا تُـفْـقِـرْنـٰا اِلـیٰ اَحَـدِِ سِـوٰاکَ وَ زِدْنـٰا لَـکَ شُـکْـرََٱ وَ اِلَـیْـکَ فَـقْـرََٱ وَ فـٰاقَـةََ وَ بِـکَ عَـمّـَنْ سِـوٰاکَ غِـنـََٱ وَ تَـعَـفّـُفـََٱ
💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ
✨ وَسّـِِعْ عَـلَـیْـنـٰا فـِۍٱݪـدُّنـیـٰا
💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ
✨ اِنّـٰا نَـعُـوذُ بِـکَ اَنْ تَـزْویَٖ وَجْـهَـکَ عَـنّـٰا فـِۍٱلْـحـٰالِِ وَ نَـحْـنُ نَـرْغَـبُ اِلَـیْـکَ فـیٖـهِ
💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ
✨صَـلِّ عَـلـیٰ مُـحَـمَّـدِِ وَ آلِ مُـحَـمَّـدِِ
✨ وَ اَعْـطِـنـٰا مـٰا تُـحِـبُّ وَٱجْـعَـلْـهُ لَـنـٰا قُـوَّةََ فـیٖـمـٰا تُـحِـبُّ یـٰا اَرْحَـمَ ٱݪـرّٰاحِـمـیٖـنَ.
๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑
♥️ خـداوندا
گنجهای رحمتت را بر ما بگشـا
♥️ خــدایا
بر ما رحمتـی ارزانـی دار که پس از آن در دنیا و آخـرت ما را عذاب نفرمائـی و از فضلِ گسترده ات، رزق و روزیِ ما را حلال و پاک فرما، و ما را حاجتمند و نیازمند به غیر خـود مکن، بر شُکر ما به خـود بیافـزا و فقر و نیاز ما را نسبت به خـود افزون فرما، و ما را از غیرِ خـود بی نیاز نما.
♥️ خـداوندا
رحمتِ خویش را در دنیا بر ما بگستران.
♥️ خــدایا
به تو پناه می بریم از این که در هـر حالـی، رویت را از ما برگردانـی در حالـی که ما روی به سوی تو و میل به تو داریم.
♥️ خــدایا
بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و آنچه دوست میداری به ما عطا فرما، و آن را عامل قدرت ، و توانایـی ما را در آنچه که دوست میداری قـرار ده! ای مهربانترین مهربانان.
📚 بحار الأنوار ج ۹۰ ص ۳۳۸ ح ۴۸۵
~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
دقیقا دوشب قبل از شهادتش مهمونما بود.
صحبت از شهادت شدیهو دیدم ناراحت شد و نگرانی تو صورتش موج میزد
میگفت اگه شهید نشم چی؟😔
اگه به چهل سالگی برسم شهید نمیشم اگه قرار بود شهیدشم،تو فلان صحنه که تیر مستقیم به سمتم شلیک شد باید بهم می خورد و شهید میشدم...اگه..اگه..اگه
خیلی دیدم داره بی تابی میکنه💔
گفتم داداش اینقدر عجله نکن هر چی خواست خدا باشه شاید اون مقطع تقدیر نبود که شهیدبشی
انشاالله هرچی خیر تو توش باشه برات رقم بخوره💚
۲شب بعد در سحرگاهان به دیار معبود شتافت و بال در بال ملائک گشود و به آن چه آمال و آرزویش بود رسید!🙂
#وصیت_نامه مصطفی هم از نگرانی و استیصال از جاماندگی از شهادت حکایت میکرد، آنجا که گفت:
💔اگر شهید نشوم! میمیرم! یاحسین!💔
#شهید_مصطفی_نوروزی❤️🕊
💝گفتم: خدایا از همه دلگیرم
💚گفت: حتی از من؟
💝گفتم: خدایا دلم را ربودند
💚گفت: پیش از من؟
💝گفتم: خدایا چقدر دوری
💚گفت: تو یا من؟
💝گفتم: خدایا تنها ترینم
💚 گفت: پس من؟
💝گفتم: خدایا کمک خواستم
💚گفت: از غیر من؟
💝گفتم: خدایا دوستت دارم
💚گفت: بیش از من؟
💝گفتم: خدایا اینقدر نگو من
💚گفت: من توام ، تو من . . .
🌺
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•|🌹|•
برای با شهدا بودن بهانہ زیاد است✌️
بهاے این بهانہها، هم نفس شدن است🙂
با شهدایی ڪہ روزگارے در این خاڪ
زیستہ اند...(:🌱
#شهیدانہ🕊/#شهداگاهےنگاهے🥲