هدایت شده از شهید سید محمدباقر صدر
◼️انا لله وانا اليه راجعون
آیتالله سید نورالدین اشکوری از قدیمیترین شاگردان آیتالله شهید سید محمدباقر صدر، به ملکوت اعلی پیوست.
آیتالله اشکوری همچنین وکیل بسیاری از مراجع همچون حضرات آیات سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی و مدتی نیز نماینده مقام معظم رهبری در کشور سوریه بود.
ایشان با تأسیس پژوهشگاه تخصصی شهیدصدر و گردآوری، ترجمه و نشر آثار شهیدصدر، نقش بیبدیلی در بهرهمندی امت اسلامی از میراث آن اندیشمند والامقام داشت.
🆔 @shahidsadr
هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#آیت_اللهی_در_کاباره❗️
#تجربه_عملی_امر_به_معروف(۶)
🍃لبنان به عروس خاورمیانه معروفه ، انواع و اقسام فساد هم توش هست ، امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان که خیلی تو مردم محبوب بود یه روز کاملا ناگهانی وارد یک کاباره شد ، همه مشغول میگساری بودند ، یدفه همه تا او را دیدند دست و پای خودشون و گم کردند اما در میان تعجب همه سید هم پشت میز میکده نشست و به خدمتکار گفت برای من هم مشروب خوب بیاورید ، سکوتی به آنجا حاکم شد اما او شوخی نمیکرد و جدی گفت پس چرا وایسادی ؟ خدمتکار رفت با حالت شرمندگی یه پیاله مشروب آورد گذاشت جلوی سید ، همه با تعجب بهش نگاه میکردن که چی میشه که ناگهان سید یه تیکه جگر از گوشه عبایش دراورد و انداخت تو لیوان مشروب ، و به صحبت با جوانها ادامه داد ، بعد مدت خیلی کمی جگر بسیار کوچک شده بود و انگار تو مشروب حل شده بود ، ناگهان سید برنامه اصلیشو شروع کرد ، و گفت رفقا اسلام برا همین میگه مشروب نخورید ، ببینید این مشروب با این تیکه جگر چی کار کرد ، دقیقا همین ضرر رو به بدنتون میزنه ...
🍃او همیشه این مدلی نهی از منکر میکرد ، البته این مدل نهی از منکر خیلی هنر میخواست و هزینه داشت و ممکن بود مورد تهمت ها واقع بشی اما او میدونست تو جایی که سبک زندگی ها کاملا غربی شده باید یکمی با جوانها همراه شد بعد حرف اصلیتو بزنی ، این جوری بود که همه بهش میگفتن مسیح لبنان و بزرگ و کوچیک مریدش بودن...
📚به نقل از حجت الاسلام زائری
کانال حضرت زهرا س👇👇🌹
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
آقا موسی زبان خارجی میدانست و پیشتر ناظرنشریهی جامعه تعلیمات اسلامی بود. لذا در همان اوّل کار، به سر دبیری و دبیری سرویس مقالات مجله انتخاب شد.
او مطالبش را برای اعضای تحریریه میخواند و نقد هایشان را میشنید. میگفت: 《سردبیر نباید تکرو باشد.》
اوّلین شمارهی مجلّهی "درسهایی از مکتب اسلام" در آذر ۱۳۳۷ منتشر شد. کارها به خوبی پیش میرفت.
یکی از نویسندگان مجلّه به او گفت: 《بالأخره شما هر طور که بود ما را صید کردید و با هر نفشهای که بود ما را کشاندید به کار مجلّه》
و او حواب داد: 《نه؛ این نقشه نبود. این طبیعت من است.》
🆔 @imamsadr
سر مقالهها را خودش مینوشت ولی بنابر قرار تحریریه، نام نویسنده ذکر نمیشد.
"سیر اسلام در اروپا" را اوایل با نام خودش و بعد ها با نام مستعار 《مصدر》 (موسی صدر) منتشر کرد.
مقالات 《اقتصاد در مکتب اسلام》 (کار = سرمایه = ابزار تولید) که بعد ها بهصورت کتاب چاپ شد، به قلم او بود.
#آیة_الله_مطهری دربارهی مقالات اقتصادی او گفت: 《اینها امروز حرفهای لازم و ضروری ما است.》 میگفت: 《آقا موسى ۵۰ سال از زمان خودش جلوتر حرکت میکند.》
🆔 @imamsadr
مرحوم آقای صادق طباطبایی:
در یکی از شبها، آقای مطهّری باز از آقا موسی اسم بردند و گفتند: 《کسی که امروز در تبیین موضوعات به درد میخورد آقا موسی بود.》
شاید در همان موقع بود و یا در وقتی دیگر، که حتی اشک در چشمشان جمع گردید!
آقای مطهّری دستی به محاسنشان کشیدند، بر زانوی خود زدند و گفتند: افسوس! شما هنوز نمیدانید که ما چه کسی را از دست دادیم. ما یکی از بزرگترین ارکان فکری و سیاسی انقلابمان را از دست دادیم.
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_113828/خاطرات_سیاسی-_اجتماعی_دکتر_صادق_طباطبایی/ج_2/شهید_مطهری_از_امام_موسی_صدر_می_گفت?utm_source=tg
🆔 @imamsadr
آقای مطهری شروع کردند به غبطه خوردن از اینکه آقا موسی در صحنه نیست.
میگفتند که اگر آقا موسی الآن بود، چون دنیا را دقیقاً میشناخت، میتوانست کسی باشد که وضع جهان را برای امام تشریح کند و به عنوان یک کارشناس قوی، احکام، موضوعات و نیازها را بگوید و در خدمت امام و انقلاب باشد! ایشان تأکید داشتند که احکام فقهی ما واضح هستند و اشکال همه ماها در عدم شناخت موضوعات است. بعد وارد یک سری خصوصیات شدند. گفتند که آقا موسی یک ادیب تمام عیار است. در شعر اینجوری است، در تاریخ ادب و عبارتپردازی رودست ندارد. در موسیقی ذوق و تبحّر دارد. زبان فرانسه بلد است و از منابع، مستقیم استفاده میکند. به سیاست وارد است. میداند که با هرکس چگونه صحبت کند. اگر با دو سیاستمدار مخالف دیدار کند، خواسته خودش را بر هر دو تحمیل میکند.
اینها را گفتند تا به فلسفه رسیدند. گفتند که ایشان بر موضوعات پیچیده منظومه تسلط عجیبی داشتند و اضافه کردند که ایشان از بهترین افرادی است که حرفهای ملاصدرا را به درستی فهمیدهاند.
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_113828/خاطرات_سیاسی-_اجتماعی_دکتر_صادق_طباطبایی/ج_2/شهید_مطهری_از_امام_موسی_صدر_می_گفت?utm_source=tg
🆔 @imamsadr
روزی چند نفر از تاجران خیّر تبریزی به جلسهی تحریریهی مجلّه آمدند.
آقا موسی مقالهی اقتصادی ای را برای حاضران میخواند.
یکی از تاجران که خودش اقتصاد دان بود، به زبان ترکی چیزی به بغل دستی اش گفت.
آقا موسی لبخند زد و گفت: 《نشد آقایان. ما ترکی بلد نیستیم آن وقت شما غیبت ما را میکنید؟》
تاجران خندیدند و گفتند چیز مهمّی نیست.
آقا موسی با حالتی که شوخی بود و نبود گفت:
《اگر نگویید چه میگفتید، ادامهی مطلب را نمیخوانم.》
تاجر اهل اقتصاد گفت: 《عرض میکردم که آقایان آخوندها تا حالا فقط در اقتصاد نظر نمیدادند که این هم بحمد الله حل شد.
جناب صدر! شما دربارهی مفاهیم پیچیدهی اقتصادی طوری حرف میزنید که جای سخنی برای اقتصاد دانها نمیماند.》
تاجران تبریزی بعد از این جلسه تحت تأثیر آقا موسی واقع شدند. آنها هفتهی بعد ۱۰ طاقه پارچهی فاستونی اعلا را که نظیرش کم پیدا می شد، برای همهی اعضای تحریریه هدیه فرستادند.
🆔 eitaa.ir/imamsadr
تیمور بختیار(معاون ساواک) توی اتاق کارش نشسته و پاهایش را روی میز گذاشتهبود. مجلّهی مکتب اسلام را ورق میزد و دائماَ سبیلش را میجوید.
ناگهان مجلّه را به گوشهی اتاق پرت کرد و فریاد زد:
《از حلقوم قم هم نالهی کمونیستی بلند شده است! موسی صدر کیست؟ احضارش کنید ببینم.》
آقا موسی عازم تهران شد و به سازمان اطلاعات و امنیت کشور رفت.
گفت: 《با آقای تیمور بختیار کار دارم. بگویید موسی صدر از قم آمده.》
وارد اتاق بختیار شد و در را بست.
وقتی از اتاق بیرون آمد، تیمور دست پاچه، گوشی تلفن را برداشت و به وزیر کشور گفت:
《مجوز مکتب اسلام [که موقّت بود] را دائمی کنید!》
🆔 eitaa.ir/imamsadr
گروهی به آیة الله بروجردی(ره) گفتند:
《باید هرچه زودتر جلوی این نشریه را گرفت. این کار ها در شأن حوزه نیست. حوزه را چه به مجلّه نویسی؟! 》
آیة الله بروجردی گفتند: 《چند شماره از این مجلّه را بیاورید.》
آوردند. آنها را ورق زد و چند مطلب را خواند و گذاشتشان روی کرسی. آنگاه سرش را بلند کرد و گفت: 《من هم میخواستم مجلّهای در حوزه باشد. حالا که آقایان این کار را انجام دادهاند و خوب هم از کار درآمده، مورد تأیید من است.》
بعد دستش را برد زیر تشک و دو هزار تومان درآورد و گفت: 《این را هم بدهید به آقایان.》
🆔 eitaa.ir/imamsadr
خانوادههای متدیّن به فرزندانشان اجازهی درس خواندن نمیدادند. میگفتند: 《در مدارس دولتی به جای درس، به بچّهها فسق و فجور یاد میدهند.》
بعضیها هم فقط تا پایان دبستان اجازه میدادند و اقلّیّتی هم وارد حوزه علمیّه میشدند.
آقا موسی میگفت: 《با مبارزهی منفی و درس نخواندن، کارها پیش نمیرود.》
یک مدرسهی ملّی راه انداخت.
در 《دبیرستان ملّی صدر》 دانشآموزان علاوه بر درسهای معمولِ آن روز، با مسائل دینی هم آشنا میشدند و در محیط مذهبی تربیت مییافتند.
بعضیها البتّه موافق کارهایی از این دست نبودند. میگفتند: 《آخوند و مدیر مدرسه شدن؟! آخوند باید برود کار آخوندی بکند.》
🆔 eitaa.ir/imamsadr