eitaa logo
شذرات/ایمان نوروزی
314 دنبال‌کننده
323 عکس
312 ویدیو
11 فایل
در اینجا یادداشت‌ها و تجربیات و خاطراتم را در حوزه‌های مختلفی چون #نظام_خانواده، #اقتصاد و #تجارت_مردمی، #وطن_توحیدی (جهان اسلام)، #طب_اسلامی و... را خواهم نوشت. طلبه‌ای که در زمان انقلاب اسلامی و در عصر خمینی (عصر جدید) تنفس کرد و بالید.
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️گزارشاتی از سوریه و لبنان و وضعیت مقاومت: 🔰 برای نسل گام دوم انقلاب که جنگ را ندیده است! 🔹مسئله اول خود فضای روحی مردم است. مردمی که ما تا حالا دیدیم توی منطقه بیروت، اوضاع خیلی براشون عادی ست و خیلی روحیه ها بالاست الحمدلله و خیلی اهل جهاد و اهل شهادت هستند و اصلا ترس ندارند از شهادت. اصلا نگران نیستن نسبت به این فضاهای جنگ. 🔹 خودش یک ست و آدم وقتی با اینا میشیند بسیار روحیه میگیرد. 🔹لذا به همه رفقایی که نگرش تمدنی دارند توصیه می‌شود شده پول کنند و یک هفته ده روزی در این محیط تنفس و زندگی کنند. ─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─ 📌 نیاز به دارد و نه صرفا دویست، سیصد کارگزار بریده از . شذرات؛ (پراکنده نویسی‌های منظومه‌وار طلبه‌ای ) @iman_norozi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد : ▫️واقعیتی به نام در معرض جنگ بودن... اجازه بدهیم مردم با مسائل درگیر شوند، اجازه بدهیم مسائل در ذهنش تاب بخورد. اجازه بدهیم خود چاره اندیشی کنند! جهاد دری ست از درهای بهشت... حضرت می‌گوید و نه ! باب جهاد را باید مسیرش را باز کرد. این حالت سلحشوری و آماده بودن 🎧 فیلم گفت و گوی استاد را در برنامه سوره فتح از اینجا تماشا کنید. شذرات؛ (پراکنده نویسی‌های منظومه‌وار طلبه‌ای ) @iman_norozi
♦️آبمیوه‌گیری چهارمردان و لبنان دوشنبه ۱۴ آبان 🔹می‌روم دینار و لیر بگیرم. آبمیوه‌ای سر نبش بانک در چهارمردان هم ارزان است و هم گرسنه‌ام. همانطور که منتظر آبمیوه هستم. تلفن زنگ می‌خورد. مصطفی ست و می‌گوید شما کی راه می‌افتید؟ 🔹تلفنم که تمام می‌شود. صاحب مغازه که جوانی امروزی ست می‌پرسد میخوای بروی؟ می‌گویم. بله. می‌گوید می‌شود ما هم ببری؟ برویم بجنگیم خار مادر اسرائیل را یکی کنیم! سر صحبت باز می‌شود. رفیق‌ش می‌گوید چراغی که به خانه روا ست به مسجد حرام است. صاحب مغازه دوتا فحشش می‌دهد و می‌گوید دو دقیقه خفه، با حاج آقا صحبت کنم. اینو ولش کن منحرف است. 🔹تلفنم را می‌گیرد. می‌گوید اینجا مشتری زیاد است و سر فرصت زنگ می‌زنم. شب نشده می‌زنگد. می‌گوید کی می‌روید؟ می‌گویم پنجشنبه. می‌گوید بچه اش دو سه روز دیگر به دنیا می آید. نمی‌شود هفته دیگر برویم تا او بتواند بیاید. می‌گویم نه. 🔹می‌گوید چهار پنج نفر دیگه غیر خودم هم هستند. می‌گویم پول جمع کن و آبمیوه گیری ات را یک از جبهه مقاومت کن. ✍هرمغازه و هرخانه می‌تواند یک ستاد پشتیبانی باشد. فرصت خوبی ست با مردمی که نمی‌شناسیم حرف بزنیم. شذرات؛ (پراکنده نویسی‌های منظومه‌وار طلبه‌ای ) @iman_norozi