📌پارههایی از آن شب هول
▫️چند تصویر تقریباً داستانی
✓نشانههای تمول و نوکیسگی، اتومبیلهای کوچک و بزرگشان را به زور در کوچهباغهای تنگ و باریک و مالرو میبرند.
حرکت و صدای اتومبیلها، سقفهای چندصدساله را فرو میریزد.
شهری باستانی به معجونی از فلز و آجر و آدم تبدیل میشود. دماغی خوشگل و فرنگی پسند در چهرهای پیر و پر چین و چروک.
✓ بچهبازها در همهجای اصفهان پراکندهاند، مثل شاه عباس که در همهجای شهر پراکنده است؛ همه او را تنفس میکنند. مثل بوی بازار، مثل بوی کودی که همیشه در هواست. مثل بوی ماست ترشیده، ترشی کپکزده، نان تازه، نعنا و چغندر و پهن گوسفند و یونجه و گوشت که در بازارچهها جاری است.
مثل صدای بازارچه، صدایی معجونی از صداهایی: صدای زنانی که با بقال و قصاب و میوه فروش چانه میزنند.صدای چکاچک قلم حکاکی و پتک آهنگری و صدای اسب گاری و خر و قاطر، صدای دوچرخه وصلوات طلبهای که تسبیح میگرداند و زنجمورهٔ پیرمردی که عصازنان گدایی میکند.
مثل نور بازارچه، آمیزهای از نور چراغهای توری پایهدار، لامپهای زرد و سرخ و شعلههای هیزم دکان نانوایی و نور رقیق آفتاب.
✓ گاهی یکی از بچهها حرکتی میکرد یا چرتی میزد. به ناگهان رشتهی کلام معلم میگسیخت. مثل باز شکاری بر سر موشی فلک زده فرود میآمد، گریبان او را چنگ میزد.
و با قدرتی هیولاوار با چشمهای دریده و دهان کفکرده موش خیانکار را از لابه لای نیمکتها بیرون میکشید.
▫️چند تکرار تقریباً شاعرانه
✓ تصویرهایی لاینقطع در خواب و در بیداری از ذهنم میگذرد. سرطانوار رشد میکند. بر هر دیدنی و شنیدنی، بر هرچه دیدهام و شنیدهام محیط میشود.
تصویرهایی لا ینقطع گذران.
✓ مسخ شدن.
پراگماتیک: کلمهاش انگلیسیست. شخصیتی هم که تولید میکند انگلیسی است. ...
ماکیاولیسم، کلمهاش انگلیسی است. شخصیتی هم که تولید میکند انگلیسی است. ...
✓ ابراهیم و اصفهان. اصفهان و احساسات. احساسات شاعرانه. مثلا:...
ابراهیم و اصفهان. اصفهان و احساسات. احساسات عارفانه. مثلا: ...
کجابودم؟ ابراهیم و اصفهان. اصفهان و احساسات. کودکانه. مثلا: ...
▫️و بسیار سخنرانی که یکیاش اینجاست:
✓ آدمی مثل درخت است. شرایط محیط پیوسته چگونگی رشدش را معین میکند.
اگر محیط به آرمان طلبی فرد میدان بدهد و بر ارزشهای اخلاقی ارج بگذارد، فرد آرمانخواه و از خود گذشته خواهد شد. و اگر محیط و رویدادهای سیاسی بیهودگی تلاشها و از خودگذشتگیهای فرد را نشان بدهد، شخص به تدریج اعتقادش را به آرمان و ارزشهای اخلاقی از دست میدهد.
▫️ کلمه بیآموزم
«دودسته چسبیدن» درست تر است از «دودستی چسبیدن».
▫️ و کاملاً همینطوری یادم افتاد که «شب طولانی موسا» را بیشتر دوست داشتم؛ داستانتر بود.
آیا پس از هر شب هول، روز آرامشی هم هست؟
#رمانخوانی
#شب
۱۴۰۳/۵/۹
@paknewis_ir