📌کاش هرگز نامت را نشنیدهبودم
دوست آرام و بیگناه من!
اگر اکنون در هنگام وداع چنین آرزویی میکنم نه اینکه از تو متنفر باشم، بلکه چون عاشقت هستم آرزو میکنم کاش هرگز نامت را نشنیدهبودم.
کاش همچنان در بیخبری از تو غوطهمیخوردم بهجای اینکه اکنون از بیسعادتی خود حسرتبخورم.
آری این من بودم که روزی با اشتیاق تمام به سراغت آمدم .
تو قصد دوستی داشتی ولی من بی آنکه به عمق قلبت توجهکنم تو را از آن خود کردم. چراکه تو با آن جایگاه والا و ارجمند مایهی مباهات و فخرفروشی من بودی. مایهی دلگرمی من به پیشرفت و بالندگی.
با اینکه به خودم فکر میکردم اما همیشه خالصانه در پی فرصتی مناسب برای درآغوشگرفتن تو بودهام، برای نگاهکردن به چهرهی زیبایت و شنیدن سخنان ارزشمندت.
حقداری باورنکنی چون آن فرصت مناسب هرگز از راه نرسید.
تنها ثمرهی تصاحب تو برایم توهم پرمطالعگی بود و دورهدیدگی و آنگاه که در دوری از تو عمر را به هدردادم، پرده از حقیقت بیمایگیام برداشتهشد و آنچه برایم باقیماند تنها سرخوردگی بود و افسردگی.
اکنون تو را به ورثهی خویش میسپارم و تنها میتوانم به آنان سفارشکنم که از تو به نیکی مراقبتکنند و بهنگام، بهره برند و خوشبینانه امیدوارباشم که آنان وارثان حرفهای عملنکرده نباشند.
دوصد درود بر تو و بدرود.
فاطمه ایمانی
پ.ن:
نامه به کتابی که هرگز خوانده نشد.
#نامهها
@imanism
.