1_14138722137.mp3
7.83M
✍️ اما نقشه کشیده بودم باقر را نجات بدهم. نمیدانم چرا قبول کردم او را برادرم معرفی کنم .هیچ چیز مشترکی در ما وجود ندارد. گفته بودم باقر برادرم است تا به خاطر من او راهم آزاد کنند ولی برعکس شد. من را هم به کمپ برگرداندند.
🔹 روایت «نجات» از سری روایتهای «سفرهای یواشکی» باشید. نجات روایت پسری به نام محمد است که در ۱۴ سالگی از اصفهان به سوئد مسافر شد.
🎵 روایت «نجات» نوشته مینا رفیعی را با صدای #رقیه_سادات_حسینی بشنوید. این روایت در شماره چهارم مجله اینها منتشر شده. ✨
💥 برای تهیه شماره چهارم مجله همین الان پیام بده
#شنیدنی
#روایت_های_اینهایی
_
@inhahome|مجله اینها