eitaa logo
مَجنون💕؛
9.8هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
998 ویدیو
6 فایل
_جزئی ازبخشِ قشنگ زندگی اکیپ دهه هشتادیا😌🤍 از نقاط مختلف ایران✨ آغشته به روزمرگی؛ اینجا هرکی برای خودش زندگی می‌کنه🐈 کپی؟نه..! تبلیغات؛ @zior13_klo
مشاهده در ایتا
دانلود
مداح داشته مداحی میکرد طبق معمول و بقیه گریه میکردن مجید رفته بود اون پشت پشتا تنها نشسته بود و با جمع گریه نمیکرد،صداش خیلی بلند بود جوری که داشته مجلسو بهم میزده حاج آقا میاد میگه،عه مجید بسه پاشو برو بیرون داری بهم میزنی مجید میگه نه نمیخوام ولم کنید حضرت زینب تو کربلا فلان کارو کرده و...اینا من حتی نمیتونم با صدای بلند واسش گریه کنم؟ولم کنید
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
مجید بعد اون مسجد و هیئت میره پیش حاج اقا و میگه کاری کن منم برم سوریه حاج آقا میگه نمیشه و فلان مجید میگه حاج آقا جون من یه کاری کن من میخوام برم شهید شم حاج آقا میگه حالا که خیلی اصرار میکنی فردا ساعت ۸ جلو در خونمون باش باهم بریم ببینم چیکار میتونم بکنم مجید،از ساعت ۵ صبح جلو در خونه ی حاج آقا وایستاده بود حاج آقا که از خونه بیرون میاد میگه عه مجید کی اومدی؟ مجید میگه حاج آقا من از ساعت ۴ اینجام خلاصه راهی میشن
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
مجید یه ۴.۵روزی خونه نمیاد مامانش میگه که ولش کن بابا ،با دوستاش حتما رفته ولگردی و شمال اینا مجید اون زمون دوتا ماشین داشت،باکلاس اصلا هیچی.. بعد یه هفته مجید برمیگرده خونه زنگ خونه رو میزنه مادر میره درو باز کنه ،مادر مجیدومیشناختا ولی به روی خودش نمی آورد اون ریش و سیبل و و پیرهن مشکی و تسبیحی که خیلی مودبانه تو دستش بود
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
میگه مجید خیلی مودب و ...سلام داد اومد داخل لباسی عوض کرد ،اومد سر میز نهار بعد خوردن نهار مجید میگه که مامان من میخوام برم شهید شم مامانش میگه،بابا بشین سرجات بچه 😂عقل نداری تو نه؟ تو برو همون به شمالت برس مجید پاشد رفت اتاقش لباساشو جمع کرد و اون شب خوابید،صبحش که داشت میرفت به مادر گفت،مادر قرآنو بیار دارم میرم به مادر شوک وارد شده بود ولی به هرحال قرآنو آورد مجید یه بوسه به قرآن زد و مادرو بغل کرد در اومد بیرون مادر با خودش گفت برمیگرده من میدونم
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
یه روز دو روز سه روز مجید برنگشت مادر نگران شد،رفت پیش حاج آقا از ایشون پرسید حاج اقا گفت بذارید دفترو نگاه کنم اطلاع بدم حاج اقا به مادر مجید میگه بله یه هفته پیش رفتن سوریه فقط حال مادرش اون لحظه..(:
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
تا اینکه خبر شهادتش میرسه و الان گوگل بزنید عروسی شهید مجید قربانخانی میاره که پدر و مادرش با استخوناش براش عروسی گرفتن
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
بدی دانشجوی روانشناسی بودن اینه که هر وقت یه اختلال میخونی یه نفر میاد جلو چشمت:) من خودم یه سری اختلال هارو برای اینکه یادم نره با اسم دوستام حفظ کردم😂🚶🏻‍♀️
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
بریم🚶🏻‍♂️
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
حیف هناس نمیتونه بیاد🥺
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
آنتن نیییس البته عادیه
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
ویس خودمو میفرستن بهم امید بدن...واهاییییی🥲🥺♥️
۱۴ خرداد ۱۴۰۲