هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
اگه دنبال یه چنلی که انواع رمان رو بزاره....
رمان های با ژانر های مختلف
عاشقانه ❤ غمگین 😔 کلکلی 😝 پلیسی👮🏻♂️👮🏻♀️ ترسناک 🧟♀️👹و......
وهمچنین بتونی pdf رمان ها رو بخونی.... تو چالش شرکت کنی و جایزه ببری
و رمان های سریالی هم توش باشه
پس بهت این چنل رو معرفی میکنم
و 100% بهتون تضمین میدم که پشیمون نشی
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
https://eitaa.com/joinchat/2906652999C6199f8206b
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
برای #تعطیلات عیدت دنبال #رمان هستی؟ ☺️
ی رمان مهدوی و #مذهبی که حسابی از خوندنش لذت ببری؟!😊
چندین عاشقانه مذهبی فقطططط در یییک رمان...😳 مگه میشههعهه اصلا مگه داریم😍😍😍
#بخشی از رمانی که تو #ایتا #غوغا کرده
👇🏾👇🏻👇🏼
#مهتاب بدون اینکه نفسی بکشد روی تابلو پشت سرهم #فرمول قطار میکرد..
نگاهی به ساعتم انداختم که ۱۲:۱۰ را نشان میداد..
شکمم قار و قوری کرد و به یادم افتاد که خانواده دایی به #اصفهان امدند و امروز ناهار مهمان مادرجون هستیم..
با فکر به #حسین ، ضربان قلبم حسابی بالا رفت.. حسینی که هیچ وقت حتی نگاهش سمت من نیامد..
آهی از ته دل میکشم که مهتاب ختم جلسه را اعلام می کند و من بدون اینکه از چند دقیقه پایانی کلاسم چیزی فهمیده باشم از #آموزشگاه بیرون زدم ...
کمی بعد زنگ در را فشردم و در دلم خدا خدا میکردم که ای کاش #حسین درا باز نکند چون مطمین بودم همانجا #غش میکنم..
برای بار سوم زنگ میزنم و باعصبانیت ناشی از حال بدی ام میغرم:
_اههههه پس چرا نمیا...
که همان لحظه در باز می شود و چهره محمد حسین نمایان..
#حرف در #دهانم می ماند و...
به قلم:#A_h
#عاشقانه_مذهبی خون ها #آتیشی بپرید تو😁😍
👇🏼👇👇🏽👇🏿👇🏼👇🏽👇🏾👇🏼
╭━━⊰❀🌿🕊❀⊱━━╮
@MahdiAdrakni313
╰━━⊰❀🕊🌿❀⊱━━╯
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
#پارت_74
با ببخشید کوتاهی رفتم حیاط که با دیدن آرین عصبی خواستم برگردم که مچ دستم رو گرفت به معنای واقعی کلمه آتیش گرفتم دستش خیلی گرم بود نگاهی کردم زیر بارون #تب و لرز گرفته بود دستش رو که کشید کمی خنک شدم.
ارین: ریحانه... من #دوستت دارم نکن این کار رو با من!
ریحانه: برو دنبال زندگیت آقای علی حامد هیچ وقت و هیچ کجا نمیخوام ببینمت!
نخواستم بببنم چطور خواهش میکرد نخواستم ببینم چطور زیر بارون اشک میریخت نخواستم تب و لرزش رو ببینم و جلوی چشمش با بی رحمی جواب #مثبت به سامان دارم💔
صیغه محرمیت باطل شد و اتمام هرگونه نسبت با آرین!
https://eitaa.com/joinchat/1009385788Cf9d67b6ae2
پارت واقعی‼️
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️بهترین کانال برای سرگرمی❤️
اینجا کلیپ و پروف و اهنگ، کارتون هرچیزی که باعث میشه حوصلت سر نره هست😉🥰
پس بپره تو این لینکی که اینجا گذاشتم😘👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/xukdtjmko
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
سلام به دوستان خوب کتابخونم😍❤️📚
به کانال ( ڪٺاݕ یعݩے زݩدگے ) خوش آمدید اینجا بهتون هࢪ ݩو؏ کتابی رو معࢪفے میکنم 📚🌈
مثݪ ڪتاب های علمی و مذهبی و ...... ❤️🌈
+ چالش های مختلف کتابخوانی🐚📚
عضو شو تا از همه ی اینا بهره ببری😉
{ چنلمونھ } ♥⌛ツ⇩★
@ketabyanizendegi
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
اگر شماهم میخواید که از کانالتون همینجوری تبلیغ بشه در کانال تبادلات عضو بشید توضیحات بیشتر اونجا سنجاقه🖇👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558
مدیر های محترم حتما در کانال تبادلات عضو باشید و حتما جذبتون رو پیوی بگید💫
بعد از یک ساعت همه بنر هارو پاک کنید✅
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز یک شنبه»
مگه ایتا همچین کانالیم داشت😳😱
باورم نمیشهههههه🤩
بهترررررین کانال ایتاا رو پیدا کردمممم😍
دیالوگ هایی از رمان #عشق_بی_پایان 👇🏻
_باورم نمیشه عاشق شده باشم..
_هرچی بین ما بود سال ها پیش تموم شده..
_چند سال گذشته اما هنوز نتونستم فراموشش کنم...
_وانمود میکنم عین خیالم نیست ولی از درون نابودم...
_هرروز دارم بهش فکر میکنم...
_شبا با فکر اون میخوابم.. صبحا با فکر اون بیدار میشم..
_خداروشکر تو رابطه ما یه ذره اعتماد نیست..
_دیگه کم اوردم...
_دیگه بهت علاقه ندارم..
_زود قضاوت کردی..
_الان بیمارستانه..
_غرق خاطرات شده بودم..
_تا الان اینجوری با احساساتم بازی نشده بود...
_همیشه فکر میکردم این اتفاقا فقط تو فیلما و داستانا میوفته...
_بلایی سرش آوردی که الان تو بیمارستان زیر سِرُمه..
_چطوری میتونی انقدر نامرد باشی..
_تا چشمم بهش افتاد اشکام سرازیر شد...
_محکم زدم تو گوشش...
_باید با عکسات روزامو شب کنم...
_با زانو روی زمین فرو اومدم...
_جلو همه کوچیکم کرد..
_ای کاش میتونستم حرف دلمو بهش بزنم..
_این غرور لعنتی رو بزار کنار حرف دلتو بزن..
_چشمام جایی رو نمیدید.. سرم گیج میرفت.. صداها و تصاویر برام مبهم بود و سیاهی مطلق..
@rooman_gando_1400
@rooman_gando_1400
تازه شروع به نوشتن کرده بدووو عضو شو تا جا نموندییی😍👌🏻
وقت همگی بخیر🌹🍃
هدف ما پیشرفت شماست✅
جذب بالای 80 هم داشتم💫
شرایط تبادلاتمون👇🏻
1_کانالتون حتما حتما گاندویی باشه
2_آمارتون بالای 50 باشه
3_حتما در کانال تبادلات عضو باشید
جذبتون بستگی به بنرتون داره👌🏻
تا نیم ساعت بعد از ارسال تمومی بنر ها هیچ پیامی ندید❌
اطلاعات بیشتر از نحوه کاری در کانال زیر سنجاقه🖇👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558
اگر شرایط رو داشتید تشریف بیارید پیوی...
وقت همگی بخیر🌹🍃
هدف ما پیشرفت شماست✅
جذب بالای 80 هم داشتم💫
شرایط تبادلاتمون👇🏻
1_کانالتون حتما حتما گاندویی باشه
2_آمارتون بالای 50 باشه
3_حتما در کانال تبادلات عضو باشید
جذبتون بستگی به بنرتون داره👌🏻
تا نیم ساعت بعد از ارسال تمومی بنر ها هیچ پیامی ندید❌
اطلاعات بیشتر از نحوه کاری در کانال زیر سنجاقه🖇👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558
اگر شرایط رو داشتید تشریف بیارید پیوی...
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
🍓هدیه ایتا 🍓
🍓پر از هدیه و چالش و پروفایل 🍓
https://eitaa.com/Maaaaaaahh
🍓فقط دخترا عضو بشن🍓
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
سلام
گاندو رو دیدی؟
آخه کیه که گاندو رو ندیده
این کانال همه چی میزاره از رمان گاندو بگیر تا هر چی که فکرشو بکنی
#رمان
#پروفایل
#مداحی
#عکس_بازیگران_گاندو
و خیلی چیزای دیگه حالا یک تیکه رو بخون اگه خوشت اومد برو تو کانالش
👇
رفتیم خونه و ماجرا رو برای روهام و مامان توضیح دادیم
رها: رفتم خونه درو که کلید زدم همه چشما اومد سمتم
سلام
چیزی شده؟
سعید:(دست زد) احسنت رها خانم احسنت شما مگه توی این خاک به دنیا نیومدی چرا اینکارو کردی چرا
رها: چیشده میشه بگی چی شده
سعید: میری جاسوسی این مملکتو میکنی ها مامان بابا اینطوری تربیتت کردن ها
رسول: چرا جاسوسی کردی چرا با امیر و شارلوت رفتی چرا ها چرا
رها (با بغض): من توضیح میدم
سعید: چه توضیحی ها چه توضیحی
رها از جلوی چشمام گمشو برو
حالا اگر دوست داری ادامه ی رمان رو بخونی بیا توی این کانال زود باش 👇
🇮🇷عاشقان شهادت🇮🇷
@dkyhmspek
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
سلام یه کانال هست که فقط چالش های پرداخت میزاره
سارا . 🍓واقعا سال هاست که دنبال کانال پرداخت میگردم 🍓
محیا . 🍌بله الان لینک میدم نری از دست میدی یعنی عالیه تازه تاسیس 🍌
سارا . 🍓ممنونم ازت 🍓
محیا . 🍌لینک کانال 🍌
@Maaaaaaahhj
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یه کانال پر از کلیپ های گاندویی،عکس نوشته ها گاندویی ، کلی چالش و فال و رمان های جذاب و هیجانی😍😍😍😍😍زود عضو شو تا از دستش ندادی😉😉😉😉https://eitaa.com/tarafdarangondoo
بخشی از رمان #درارزوی_شهادت
#محمد:
بعد از مراسم عروسی که در مهاباد بود به سمت تهران حرکت کردیم.در بین راه تلفنم زنگ خورد.نگاه کردم دیدم عزیزه،وقتی جواب دادم عطیه بود میخواست بپرسه کی میرم خونه.داشتیم صحبت میکردیم که......
میخوای بدونی بقیش چیه ؟😊پس سریع روی لینک بزن و عضو کانال شو😍
راستی توی رمان داوود با خواهر رسول ازدواج میکنه 😍
رسول هم با خواهر داوود 😍
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
_سلام خوبی؟😉
_سلام نه😕
_چرا؟🤔
_یک کانال میخوام که مطالب مذهبی درباره امام زمان و .....بزاره،و مخصوص دخترا باشه.
_اینکه مشکلی نیست 😌
من یک کانال میشناسم پر از این مطالبه🙃🌷
_واقعا؟😍😍
_آره😉
_میشه لینکشو بدی😃
_بله چرا که نه😇
_بفرمایید👇
@ormehdi_1401
_دختران مهدوی☺️💞
_وای چه عالیه😍😍😍😍
_بله 😌🌿
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
رمانی پر از هیجان،غم؛شادی
#درارزوی_شهادت
صدای انفجار اومد......
ممکنه یه مدت نتونن راه برن.......
شارلوت داره از کشور خارج میشهه.........
ته قلبم میدونستم که هیچ اتفاقی برای داوود نمیوفته..................
چه شهادت چه زخمی شدن در راه دفاع از کشور بد نیست🙂...........
بچه پسره اسمشو قراره بذاریم امیرعلی🙂.....................
حلالم کن..................
خط قرمز ما امنیت کشوره!!................
صدایی که همه رو مبهوت کرد.................
دیدی.. بالاخر..ه..نو..ب..ت منم..شد..
نبی.نم.اشک.ت.و.فر.مانده🙂اهم.....
رسولللللللللللللل.........
رسول؟؟؟ رسول مگه آب نمیخواستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.......
مکن تحدیدم از کشتن... که من.. تشنه زارم به خون خویشتن...
شارلوت مریضه......
میخواد تورو ببینه.......
داداشت زنده است.....
باورم نمیشد که بعد 14 سال ازادم کردن.............
چقدر تغییر کرده بود ......
موهاش دیگه داشت سفید میشد.......
خدایا هرچی تو بخوای🙂.........
🇮🇷https://eitaa.com/tarafdarangondoo🇮🇷
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
....
خلاصه ای از رمان تکیه گاه ابدی✨
مهتا: دستم رو روی صورتم گذاشتم ... با طعم خونی که توی دهنم پیچید فهمیدم زخم لبم دوباره تازه شد ... بغضم رو قورت دادم و نگاهش کردم، اگه دوست نداشتم تا الان اینکارو کرده بودم ولی نرفتم چون ... چون دلم گیر بود ... من نمیخوام زندگیم از هم بپاشه
_هه ، خوب لفظ قلم حرف میزنی
نگاهم رو ازش گرفتم و با داد ادامه دادم :
آره حتما دوستم داری ولی مهتا بفهم ... من دیگه دوست ... ندارم!
~ با بهت و تعجب بهش نگاه کردم ... چشمام پُر شده بودن ... دستم رو از روی صورتم برداشتم و روی چشمام کشیدم تا مانع از ریختن اشکام بشن ... رفتم سمتش و چونه اش رو گرفتم و صورتش رو به روی صورتم نگه داشتم ... سعی کردم محکم باشم ولی لرزش نامحسوسی توی صدام حس میکردم ...
مثل همون موقع ها که توی چشمام نگاه میکردی و میگفتی عاشقمی ... الانم توی چشمام نگاه کن و بگو دوستم نداری!
_ دستشو محکم از چونم کنار زدم
مهتا بفهم من دیگه عاشقت نیستم!
#رمانی برگرفته از ذهن نویسنده با ژانر #امنیتی #اجتماعی #خانوادگی #گاندویی
برای خوندن ادامه رمان به چنل یه سر بزن رفیق😉👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/4072931675C50bfaf1d45
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
°{💫🌻}°
- متنِ پیام :
جنابِ مخاطبِ گرامی !
این بار نه بسته اینترنت . .
تمام شده و نه شارژِ اعتباری : )'
چیزی نیست تنهآ دلمان برآیتان تنگ
شُده :)!🌱'📽'
join.join.join.join.join.join.join.join.join.join.
join.join.join.join.join.join.join.join.join.join.
join.join.join.join.join.join.join.join.
@modafanvelayatt
[⤷ʲᵃⁿᵃⁿᵃᵐ• 💌⃟🌊•𔘓•⤶]
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
دختره رو بخاطر پسره گروگان گرفتن😱
هوشیار شدم و دیدم وسط یک بیابونم و دوتا مرد دستامو گرفتن و از همه عجیب تر امیرعلی که روبروم بود ولی دستای اونم بسته بودن...
با صدایی ک بزور از گلوم خارج کردم گفتم: چی...چیکار....چیکارم....دا..دارید....؟
مردی که دستمو گرفته بود زیر گوشم پچ زد: قراره ازتو استفاده کنیم تا این آق پسر حرفمونو گوش بده
امیرعلی با عصبانیت غرید: چی زیر گوشش پچ پچ میکنی مرتیکه
یکی دست زنان از ون پیاده شد : به به خوشم اومد جناب امیرعلی مهدوی احوال شما؟
صورتش معلوم بود موهای جو گندمی با ته ریش سفید بهش میخورد ۴۰-۴۵ سالش باشه
وااااای من چند روزه تو راهم؟
اینجا مرزهههه...
دیگه حواسم به بگو و مگوشون نبود تا وقتی صدای ناله ضعیف امیرعلیو شنیدم: آی
دیدم که انداختنش رو زمین و لبش پاره شده
سه تامرد امیرعلیو گرفتن و ۴ نفر اومدن سمت من
یکیشون دست و پاهامو گرفت و یکیشون....
بدو بدو بیا ببین چه بلایی سر دختره میارن😥
@modafanvelayatt
#افتخارموناینهکهبنرمونفیکنیست✌️🏻😎
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهاد یعنی چی؟!
جهاد هر تلاشی نیست!!
➶➶➶☫➷➷➷
چه مدل هدف گیری باید داشته باشیم؟؟
اول برای مقابله با دشمن باید دشمنمون رو بشناسیم⚔
حالا تو چقدر دشمنت رو می شناسی ❓
ازش چیا میدونی⁉️
منتظرتونیم ᵕ̈
🔜@nor0lhoda💬
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
+شـغلٺچیہ؟
امنـیتۍ...✋🏻
+یعنۍچیڪارمیڪنۍ؟!
روزا؎عاد؎فوشمیخـورمو،روزا؎شلـوغگلـولہ...:)💚
#بسیجیایسیدعلیکلیککنید🤩👇🏼
https://eitaa.com/Esterja_ir
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
اونایی که کشته مرده گاندو هستن
حتما کانال های زیادی دارن اما اما اما این کانال با همه فرق داره
باور نمیکنی ※
باشه الان لینک کانال رو میفرستم بزن رو پیوستن و ببین 😍
اما قبلش بذار یکم از کانال بگم
این کانال
ادیت
فیلم
چالش
فیلم
استوری ها
رمان ها
و کلی چیز های خفن داره ♥️
تازه هر ۱۰ نفری که اضافه میشه مدیر ۵ تا تم میفرسته تو گروه
خب اینم لینک کانال
@mahdesg
بزن رو پیوستن
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
- چیهچراحالتگرفتاست؟
+ هیچی،شنیدمآیدیاینکانالرانداری😳
- کدومکانال؟
+اولازهمهیهسوالمگه دختر محجبه نیستی؟
- بلهباافتخار😉
+اینکانالهرروزکلیفیلموعکس خیلی قشنگ میگذاردورمانخیلیباحالهمدارد😍
- واقعا!لطفاآیدیکانالشرابده🍁
+اولازهمهشیرینیبدهکهبرایتیهکانالبهاینخوبیآوردم🌱
_اول برم داخلش بعد 😂
بیااینمایدیکانال😍✨
@chaddory
- دستتطلا🍁منبرمداخلکانالیاعلی🌱خدانگهدار😉
+ خدانگه دار😂✨
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
سلام بزرگوار یک کانال دارم یک رمان جذاب می زاره هم عاشقانه هم امنیتی قسمتی از این رمان رو بخون بعد عضو شو تا ازدست ندادی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
(رمان عشق به وطن )
مهرانه :داشتیم با خانواده چایی میخوردیم !یک دفعه یک پیااام اومد دد از جام پریدممم
وااای
مهنا : مهرانه !حالت خوبه ؟
مهرانه :آ آ ر ره خ و ب م
مهنا :
مهرانه: با خوندن پیام سریع رفتم بالاتو اتاقم 😖 می خواستم زنگ بزنم به دکتر توفیقی استادم ولی ....
پ'ن :یعنی چه پیامی اومده بود!
ادامه دارد ...🍃
______________________________
مهرانه ومهنا خواهر های محمد هستن ☺️
رسول عاشق میشه 🤣بیاو ببین
قصد ترور ... دارن 😢
راستی رمان بچه مهندس هم می زاریم اگر با سریال بچه مهندس اشنا نیستی تو این کانال میتونی هم رمانش رو بخونی هم باهاش اشنا بشی 😉☺️
ادامه ی رمان در https://eitaa.com/joinchat/3100180637C340f3ade9e
ورود اقایان ممنوع 🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
#باورنکردنی😳
باورت نمیشه پدر شهید هنگام تعریف کردن خاطرات فرزندان شهیدش از دنیا رفت😨😲
فیلمشسنجاقه↓😥
عشق بین پدر و پسر را باید دید😪
https://eitaa.com/joinchat/4019716224Caa47f71515
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
سلام
عه کجا؟😓
یه کانال برات آوردم با یه رمان گاندویی
بپر توش
____قسمتی از رمان_____
مصطفی:پس کوش؟کجاست؟کجا رفته این بچه؟😥کل خانه رو دنبالش گشتم با همون لباس های خیس از مطبخ گرفته تا زیر تخت و کمد رختخوابی اما دریغ از یه اثر یا نشانه پس چرا نیست؟چرا در راهرو باز بود یهو جرقه ای در ذهنم خورد به طرف راهرو دویدم و به دقت روی زمین را نگاه کردم چند قطره خون روی زمین ریخته بود توی صورتم زدم و جیغ کشیدم😱
داشتی میخوندی؟
مصطفی داشت دنبال یکی میگشت
اگه دوست داری ادامه رمان رو بخونی بیا تو کانال😉
تازه آموزش عوض کردن تم شاد و ساخت تم ایتا رو هم گذاشته😲
https://eitaa.com/joinchat/2195194034C296fc0916d
منتظر حضور پر مهرتان آن هستیم🙂
ورود آقایان ممنوع🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
آقا یه لحظه یه لحظه
یه استپ اینجا بکنید😁
ایسسسسسسست
خب اهم اهم
بهتره بگم یه چراغ قرمز اینجا بدارند گلوم درد گرفت😆
خب چی میخواستم بگم؟
آهان
شما دعوت شدید به خواندن یه رمان ناب از جنس عاشقان شهادت
یه رمانی که مثل و مانندش هیچ جا پیدا نمی کنید😌
میپرسید کجا؟ خب با من بیاید تا بهتون بگم
قسمتی از رمان
عطیه:معلوم هست تو کجایی؟چرا هر چی زنگ میزنم جواب نمیدهی؟😥
محمد:ببخشید عطیه شرایط جواب دادن نداشتم😔
عطیه:نمیگی من نگرانت میشم؟😒
محمد:حالا چرا اینقدر خوش اخلاق؟😆
عطیه:آخه محمد تو که میدونی من دلم کوچیکه تقی به توقی بخئوره نگران میشم چرا گوشیتو جواب نمیدهی؟بابا مردم از دلشوره خودت که میدونی زندگی بدوت تو برایم بی معناست🥺چرا آخه اینجوری میکنی؟
محمد:باشه باشه ببخشید یعنی الان قهری؟
عطیه:بله😌
محمد:ای بابا عطیه لوس نشو دیگه😒
عطیه:شوخی کردم بابا شوخی کردم😂❤️
محمد:از دست تو🤕😂
عطیه:کی میای خونه؟🙂
محمد:شب خوبه واسه اذان؟😇
عطیه:هر طور خودت راحتی زود بیا یه خبر خوب برات دارم خداحافظ😉
محمد:قربانت خداحافظ زنگ زدم به سعید الو سعید شما کارتون تمومه؟
سعید:بله آقا
محمد:پس ببریدش بازداشتگاه خداحافظ موتور رو روشن کردم و راه افتادم سمت خونه
ناشناس1:حالا وقتشه برو دنبالش
ناشناس:خیالت تخت من کارمو بلدم جوری میزنم که در جا بمیره😏
ناشناس¹:حله😏
______________
دیدی؟
محمد😱
بیا اینجا تا ادامه شو بخونی
رمانی که اینجا میذاره محشره
از دستش نده
https://eitaa.com/joinchat/2195194034C296fc0916d
منتظر حضور گرمتان هستیم🙂❤️
ورود آقایان ممنوع🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
سلام بزرگوار یک کانال دارم یک رمان جذاب می زاره هم عاشقانه هم امنیتی قسمتی از این رمان رو بخون بعد عضو شو تا ازدست ندادی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
(رمان عشق به وطن )
مهرانه :داشتیم با خانواده چایی میخوردیم !یک دفعه یک پیااام اومد دد از جام پریدممم
وااای
مهنا : مهرانه !حالت خوبه ؟
مهرانه :آ آ ر ره خ و ب م
مهنا :
مهرانه: با خوندن پیام سریع رفتم بالاتو اتاقم 😖 می خواستم زنگ بزنم به دکتر توفیقی استادم ولی ....
پ'ن :یعنی چه پیامی اومده بود!
ادامه دارد ...🍃
__________________________
مهرانه ومهنا خواهر های محمد هستن ☺️
رسول عاشق میشه 🤣بیاو ببین
قصد ترور ... دارن 😢
راستی رمان بچه مهندس هم می زاریم اگر با سریال بچه مهندس اشنا نیستی تو این کانال میتونی هم رمانش رو بخونی هم باهاش اشنا بشی 😉☺️
ادامه ی رمان در https://eitaa.com/joinchat/3100180637C340f3ade9e
ورود اقایان ممنوع 🚫
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
ریحانه : آقا رسول آقا رسول توروخدا بیایین سریع
رسول : بله الان میام ، چی شده ؟😨
ریحانه : آقا رسول یه نگاه به کامپیوتر بندازین چرا اینجوری شده ؟؟😵
رسول : یا خدا 😱😱 داوود داووووووود برو به آقا محمد بگو بیان بدوووو
داوود : تق تق تق . آقا محمد ببخشید میدونم جلسه دارین ولی رسول گفت سریع بیایین خیلی ضروریه خییلییی
محمد : باشه اومدم
محمد : چی شده رسول ؟😨
رسول : آقا محمد اطلاعات کامپیوتر ریحانه خانم خیلی سریع داره خالی میشه.... 😧😱
😂😂بقیش رو برو تو کانال بخون دیگ اجازه ندارم برات بزارم😂
اینم لینک😂👇🏻
@Roman_dakhil_eshgh
منتظرتیم❤️