#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم ❤️
#حسین_جان🌸🍃
وقتے کہ مريد #روے_ماهٺ ماه اسٺ
يعنے ڪه جهان بہ نور تو آگاهسٺ
هر کس کہ گداے توسٺ مستغنے شد
#ارباب اگر تويے غلامٺ شاه اسٺ
#یااباعبدالله_الحسین_ع 🌷
.{ •┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈•
https://eitaa.com/ioioioioiooioio
•┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈•
#دختران_حضرت_فاطمه
هدایت شده از
#اربــــــاب
#part_1
با سیلی محکمی که تو گوشم زده شد پرت شدم روی زمین سرد که از برف پوشیده شده بود و صدای داد پدرم
بود که به هوا رفت:
_دختره نمک نشناس میخوای برادرت قصاص بشه آره؟!
با گریه سرم و به نشونه ی نه تکون دادم و با گریه نالیدم:
_بابا من نمیخوام خونبس بشم نمیخوام صیغه ی ارباب بشم...
کمربندی که تو دستش بود و محکم به کمرم کوبید که آخ بلندی گفتم و اشکام روی گونه هام جاری شد
_ساکت شو دختره ی سلیطه نمک نشناس انقدر میزنمت بمیری ...
کمربندش و بی وقفه میکوبید با گریه التماس میکردم ولم کنه
ولی اون بیرحمانه بدون توجه به التماس و گریه هام و بی وقفه داشت کتکم میزد کم کم بدنم بیحس شد که صدای داد ارباب تو گوشم پیچید:
_داری چه غلطی میکنی مردیکه؟!
انتظار نداری که همشو بزارم؟
توی چنل زیر کاملشو هست پس عضو شو از پارت اول شروع کو تا پیداش کنی 🚬
https://eitaa.com/joinchat/598016147C675c377ab2
هدایت شده از
#اربــــــاب
#part_1
با سیلی محکمی که تو گوشم زده شد پرت شدم روی زمین سرد که از برف پوشیده شده بود و صدای داد پدرم
بود که به هوا رفت:
_دختره نمک نشناس میخوای برادرت قصاص بشه آره؟!
با گریه سرم و به نشونه ی نه تکون دادم و با گریه نالیدم:
_بابا من نمیخوام خونبس بشم نمیخوام صیغه ی ارباب بشم...
کمربندی که تو دستش بود و محکم به کمرم کوبید که آخ بلندی گفتم و اشکام روی گونه هام جاری شد
_ساکت شو دختره ی سلیطه نمک نشناس انقدر میزنمت بمیری ...
کمربندش و بی وقفه میکوبید با گریه التماس میکردم ولم کنه
ولی اون بیرحمانه بدون توجه به التماس و گریه هام و بی وقفه داشت کتکم میزد کم کم بدنم بیحس شد که صدای داد ارباب تو گوشم پیچید:
_داری چه غلطی میکنی مردیکه؟!
انتظار نداری که همشو بزارم؟
توی چنل زیر کاملشو هست پس عضو شو از پارت اول شروع کو تا پیداش کنی 🚬
https://eitaa.com/joinchat/598016147C675c377ab2