‹ آیِھ ›
-
در نجف ویزای زُوّارِ تو امضا میشود ؛
کربلایِ اربعین را باید از حیدر گرفت .
و من حسین(ع) را دارم
در میان تمام نداشتههایم ؛
مگر غیر از این است
که آقای من
جبران کنندهی هر زخمِ بدون مرهم
و دردِ بدون درمان است ..
‹ آیِھ ›
-
خورشیدی و زمین و زمان درمدار توست ؛
مولای من بیا که جهان بیقرار توست ..
‹ آیِھ ›
- و اِنی سَاَموتُ لِفراقک ؛ حسین !
+ و قطعا من از فراق تو خواهم مرد ؛ حسین