فارِس
خلاصه ای از زندگی :
رفقای خوبم سلام ، محمودرضا هستم . من در خانواده ای مذهبی متولد شدم و رشد کردم . از ده سالگی کاراته را شروع کردم و به این ورزش خیلی علاقه داشتم و در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجان شرقی در مسابقات چهارجانبه بینالمللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کردم .
فوتبال ، دیگر ورزش مورد علاقه ام بود و به دنبال تعقیب حرفه ای این ورزش بودم که به خاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شدم .
همزمان با حضور در جمع بسیجیان پایگاه مقاومت شهید بابایی ، در مسجد چهارده معصوم و در شهرک پرواز تبریز ، کم کم روحیه ی مقاومت و جهاد در من و سایر بچه های کوچک پایگاه شکل گرفت .
در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی ، حاج بهزاد پروین قدس ، آشنا شدم . این آشنایی ، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد . دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتابها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد برایم داشت .
در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی ، عازم خدمت سربازی شدم . دوره آموزش را در اردکان یزد گذراندم و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساندم . آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره ، نقطه عطف زندگی ام محسوب می شود .
بعد از اتمام خدمت سربازی ، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه ، با اختیار خود و با یقین کامل ، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمودم و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شدم
و از تبریز به تهران نقل مکان کردم و نام مستعار حسین نصرتی را برای خودم انتخاب کردم که برگرفته از جمله ی «هل من ناصر ینصرنی» مولا حسین علیه السلام بود و در سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل شدم .
به دلیل علاقه زیادی که به کارم داشتم ، برای تشکیل خانواده حاضر به برگشتن به تبریز نبودم و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ با خانواده ای ولایتمدار در تهران ازدواج کردم و ثمره ی این ازدواج دختر گلم کوثر خانم بود که در 25 اسفند سال 91 به دنیا آمد .
من سعی می کردم همیشه مطالعه دینی و سیاسی داشته باشم و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی به خصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشته باشم .
به زبان عربی آشنایی کامل داشتم و همین باعث شده بود که با رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور با شیعیان عراقی و سوری ارتباط داشته باشم .
از سال 90 داوطلبانه عازم سوریه شدم ، چون رسیدن به آرمان امام خمینی مبنی بر تشکیل نهضت جهانی اسلام را در سوریه می دیدم . اعزام های مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه ، روحیه رزمندگی را در وجودم تثبیت کرده بود و در دو سال آخر حیات ظاهری ام ، به معنی واقعی کلمه زندگی یک رزمنده را داشتم .
به خاطر تعلقی که از نوجوانی به ثبت اسناد میراث دفاع مقدس داشتم ، در جبهه سوریه نیز به جمع آوری اسناد جنگ همت گماشتم و در هر بار بازگشت به ایران ، آثاری از جنگ از جمله تصاویری که با دوربین خود ثبت کرده بودم و آثاری که از تکفیری ها در صحنه های درگیری بجا مانده بود را همراه داشتم .
اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می دانم که در تاسوعای سال ۹۲ در منطقه حجیره برای آزادسازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب (س) انجام گرفت و منجر به پاکسازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری ها شد .
سرانجام بعد از دوسال حضور در جبهه های جنگ علیه تکفیری ها در 29 دی سال 1392 در میان درگیری با تکفیری ها ، در حالی که فرماندهی محور علمیاتی ، در منطقه قاسمیه در جنوب شرقی دمشق را به عهده داشتم ، در اثر اصابت ترکش های یک تله انفجاری به سر و سینه ام ، به رویای روزهای جوانی خودم رسیدم و به دیدار شهدا رفتم .
دوست شهید :
محمودرضا خیلی به خانواده شهدا احترام می گذاشت ، به شهید حسن باقری ارادت خاصی داشت و می گفت : امام زمان(عج) امروز سرباز باهوش و پای کار می خواهند ؛ آدمی که شجاع و مرد میدان باشد .
می گفت : بأبي انت و امي الان برای امام زمان(عج) لازم است . الان باید نسبت به امام مان این جمله را بگوییم و اینگونه باشیم برای حضرت (عج)
همسر شهید :
یکبار در خانه صحبت وصیت نامه شد ، به پوستر حاج همت روی کمدش اشاره کرد و گفت : وصیت من این است . روی این پوستر که هنوز هم آنجاست ، نوشته : با خدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم .
💌
#شهید_شناسی
‹ @YARALII_128 ›
فارِس
خلاصه ای از زندگی : رفقای خوبم سلام ، محمودرضا هستم . من در خانواده ای مذهبی متولد شدم و رشد کردم
برادرشهید:
ماندن در تهران برایش به معنی ماندن در میانه ی میدان و برگشتن به تبریز به معنی پشت میز نشینی و از دست دادن فرصت خدمتی بود که برای آن نیروی قدس را انتخاب کرده بود ...
بعد از اینکه در تهران تشکیل خانواده داد در جواب من که به او پیشنهاد کرده بودم خانواده اش را بردارد و برود تبریز زندگی کند گفت : تو شهید نمی شوی.
💌
#شهید_شناسی
‹ @YARALII_128 ›
دستنوشته شهیده فاعزه رحیمی
پشت عکس رهبری🥺✨
از شهدای حادثه تروریستی کرمان💔
#شهیدانه
‹ @YARALII_128 ›
هر چه زمان میگذرد، مردم افسردهتر میشوند
این خاصیت دل بستن به زمانه است!
خوشا به حال آنکه به جای زمان، به «صاحب زمان» دل میبندد.
برای تعجیل در فرجش صلواتای درخشش هستی بتاب!ای خورشید جان و جهان جلوه گر شو!ای فروغ فضلیت بتاب!ای یوسف جمال، رخ از مشتاقان دریغ مدار!🥺💔
#امام_زمان
‹ @YARALII_128 ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزندِایران🇮🇷
دکتر سعید کاظمی آشتیانی
🥀🥀
‹ @YARALII_128 ›
جوانها..!
بهمحضاینکهمیبینید
خیابانی،جایی،
میخواهیدگرفتارِگناهشوید،
بگویید:
امامزمان.عج.
بهحقِمادرتنگھمدار!❤️🩹
#امام_زمان
‹ @YARALII_128 ›
4_5823701844915915709.mp3
16.23M
📕کتابصوتیشنود📻
#قسمت_دوم🌿
کاریازگروهفرهنگیشهیدابراهیمهادی🤍
کانالِما:
‹ @YARALII_128 ›
فارِس
.1⃣. آمریکا در کشورهای مختلف، در سفارتخانههای خودش، از بعد از اینکه CIA را ایجاد کرد، یعنی سال ۱۹۴۷
.2⃣.
اسناد آمریکاییها چطور به دست ایرانیها افتاد؟
دانشجویان پیرو خط امام رحمهاللهعلیه وقتی متوجه شدند این توطئهها در حال انجام است، سفارتخانه آمریکا در ایران را تسخیر کردند و حرفشان هم این بود که آمریکا در آن زمان، شاه را به کشور خودش پناه داده و شاه جنایتکار است، او را به ما تحویل بدهید و ما این افرادی که در سفارتخانه بودند و آنها را نگه داشتیم، آزاد میکنیم.
آمریکاییها این کار را نکردند و بعد از تسخیر لانه جاسوسی، باز هم تلاش کردند از همان روشهای استعماری خودشان استفاده کنند؛ پس، این اسناد در آن زمان، داخل سفارتخانه بوده است.
این همان گزارشهایی است که بهطور مرتب سفارتخانه آمریکا برای واشنگتن ارسال میکند که یک کار مرسومی است. خود وزارت خارجه آمریکا هم هر پنجاه شصت سال این اسناد را کمکم از طبقهبندی خارج میکند؛ البته، با سانسورهایی که انجام میدهد و با توجه به آن نگاهی که خودش دارد؛ پس، این اسناد همان اسناد است؛ همان اسنادی که بعد از پنجاه شصت سال ممکن بود به دست ما برسد، ولی دانشجوها رفتند و همان زمان این اسناد را به دست آوردند، آنهم نه بهصورت سانسور شده!
البته کارشان مشکل بود؛ چرا؟ چون افرادی که داخل سفارتخانه بودند، بعضی از درهای اتاقها را قفل کردند و شروع به خردکردن این اسناد در دستگاههای کاغذخردکن کردند، ولی چون وقت کم بود و این کاغذها را دستهدسته وارد دستگاهها میکردند، دستگاهها گیر میکند و موفق نمیشوند تمام اسناد را خرد کنند. وقتی دانشجویان پیرو خط امام رحمهاللهعلیه وارد این اتاقها میشوند و این افراد را دستگیر میکنند -که عرض کردم بسیاری از آنها با CIA در ارتباط بودند- این اسناد و کاغذهایی را که لایهلایه شده بود برای مدتها کنارهم قرار میدهند. در نهایت این اسناد را منتشر میکنند که الآن اسناد لانه جاسوسی در یازده جلد در دسترس ما هست.
#خواندنی❤️🤍
‹ @YARALII_128 ›