[أمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ]🤲🏻
آیتاللهجاودان : برای آزادی مردم غزه
10هـزار ( أمَّن یُّجیبُ ) بخوانیـد . . .
برای ثبت ذکر روی لینک زیر کلیک کنید.👇🏻
https://EitaaBot.ir/counter/gabz
✊🏻 #طوفان_الاقصی
🇵🇸 #فلسطین
✅ #فور
امّا امّا ، آدمی با نوایبارون روحش جلا میگیره.
حیف که هوایِ بارونی قابلیت ِ سیو کردن نداره !
زندگیاست دیگر !
گاهی خستهات میکند ، آنقدر که دوست داری
خودکارت را بگذاری لای صفحاتش ، دست از
نوشـتـن برداری و بروی. کجایش را نمیدانم !
ولی فقط بروی و دور شوی ، هیچکاری نکنی ،
با هیچکس حرفی نزنی حتی نفس هـم نکشی.
📪 #ناشناس
اگه قرار باشه برگردی به یه دوره یا یه سنی از
زندگیت اون چه سنی هس؟
__
💬 #me
[ به هیچ سن و دورهای ] الانم رو بیشتر دوست دارم و حتی فردای ندیدهام رو بیشتر از دیروز گذشته ، ترجیح میدم زمان دستم رو بگیره و با خودش ببره حتی میتونه کمرم رو خم کنه و رو صورتم گرد پیری بنشونه حتی اجازه داره رو پوستم چین و چروك بندازه یا حتی همین حالا جوونیم رو بگیره ! ولی ولی دیدید وقتی دارید یه فیلمی رو نگاه میکنید ، یه سکانس قشنگ داره ؟! میزنیم عقب ، دوباره و دوباره نگاهش میکنیم. یا از همون تیکههای قشنگی که تو آهنگا میشنویم و بارها گوشش میکنیم. خلاصه از همون قشنگیایی که به دلتون میشینه و حتی باعث میشه اون فیلم یا آهنگ بشه موردعلاقتون ، شاید. ولی میخواستم بگم زندگی من و شما همینه ! یه جاهایش زیادی قشنگه ، من اگر قرار باشه برگردم به عقب هیچ دوره و سن خاصی رو انتخاب نمیکنم فقط برمیگردم به همون تیکههای قشنگ و دوباره نگاهشون میکنم شاید هم برگشتم و دست گذاشتم روی یهسری از اشتباهاتم و دوباره مرورشون کردم نه برای اینکه خود آزارم ، نه ! فقط میخوام یادم بمونه و تکرارشون نکنم ...
چون حالا دیگه برای جبران خیلی دیره.
مرور بعضی از خاطرات درست به سختی جانکندن است. چیزی شبیه به کشیدنِ پوستِ بلند شدهی کنار ناخن ، شبها مینشینی و آنقدر با خاطراتت ور میروی که جای خالیاش دوباره خون بیفتد. با یک یادشبخیر به آنها شببخیر میگویی و میخوابی این تنها راه فرار است. اما همهچیز آنجایی سختتر میشود که خاطرات در خواب هم رهایت نمیکنند ! ما فکر میکنیم زمانِ کافی برای انجام دادن تمام کارهایمان را داریم و این باعث میشود بعدها به کلماتی مثل [اگر] و [کاش] فکر کنیم. حقیقت این است که زندگی بسیار کوتاهتر ، عجولتر و سرکشتر از آن است که فکرش را میکنید. کارهایی را که دوست دارید انجام بدهید از عاقبتش ، از تنهایی نترسید. با تنها تکههایی که از شما باقی مانده است ادامه دهید و کلماتتان را اسیر وسواس و دلشورهها نکنید. درواقع این [ ریسکهای بزرگ و کوچک ] است که به زندگیِ من معنا میدهند . . .
جسور باشید و انسان !
بقیهاش را بسپارید به زندگی.
✍🏻 #موسوی
از نامهی نمیدونم چندم ، سلام !
حالا تصمیم گرفتم این ساعت یکنامه بنویسم و بگذارم بماند اینجا ، هربار میخواهم سلیقه به خرج بدهم و شمارهبندی کنم تا برسونم به دستت این دغدغه رو ولی بازهم فراموش میکنم این نامهی چندمه. داشتم آخرین نامهی روزم رو مینوشتم تا مثل همیشه بگذارمش روی میز تا صاحبش آن را بخواند از آن جنس نامههایی بود که مطمئن بودم خوانده میشود. ولی خوابم برد و نانوشته ماند ، اما من میدانم او نانوشته هم مرا میخواند . . .
۴:۲۸ | آبان صفردو
ترافیک هم یک فرصت است و تا زمانی که مانعی برای رسیدن به موقعام نباشد خصومتی باهم نداریم. دستِ زنانهای با ناخنهای کاشت آبیرنگ ، از پراید سفیدی که جلوتر بود بیرون آمد و سیگارش را روی آسفالتهای داغ تکاند. مدام دستش را در هوا تاب میداد. بهنظر میرسید دارد با کسی که راننده پراید است حرف میزند. نگاهم روی دست و حرکاتش خیره ماند. [ او داشت جوانی خودش را دود میکرد. ] چیزی مغزم را قلقلک میداد ... واقعا چه فعل و انفعالاتی در آنها رخ میدهد که خیال میکنند اینجوری گنگتر و خفنتر بهنظر میآیند ؟! مثلا با خودشان میگویند سیگار میکشم تا باکلاس جلوه کنم ؟! دختری که میبینید وقت صحبت کردن لـاتیاش را پر میکند برای این است که این آدمزاده چیزی برای عرضه ندارد و میخواهد متفاوت باشد. و این تفاوت را در کجا ایجاد میکند ؟! در [ ناهنجاریهای گفتاری و رفتاری ] یعنی میگوید : من اگر فحش بدهم یا فلانکار را انجام بدهم ، شاید برای بقیه جذابتر بهنظر بیایم . . .
یک ناهنجاری را برای جلب توجه انجام میدهد
تا سرپوش بگذارد روی یکسری از نداشتههایش !
« ترافیک »
✍🏻 #موسوی